آیندهاندیشی، عمق نگاه و ادبیات خاص سید شهیدان انقلاب اسلامی، جلوهها و مصادیق متعددی دارد که مباحثی چون قضا و حقوق نیز از آن جملهاند.
واقعیت آن است که تنازع نادرست و طرح سؤال «دادنی بودن» یا «گرفتنی بودن» حق، راه به جایی نمیبرد. به قول شهید بهشتی «حق نه دادنی است و نه گرفتنی، بلکه آموختنی است».
بر این مبنا مهمترین و اصلیترین قدرتی که مردم برای دریافت حقوق خود میتوانند داشته باشند، آگاهی و شناخت نسبت به حقوق خود است و لذا اگر بتوان شهروندان را با حقوق خود آشنا کرد، فضایی بهوجود میآید که شهروندان مسئول و مدیران پاسخگو در یک تعامل منطقی ، وظیفه خود را ادا میکنند و حق خود را میستانند.
حق البته در نظام اجتماعی دوسویه است: حق مردم بر حاکمیت و متقابلاً حق حاکمیت بر مردم، یا در سطح پایینتر، حق شهروندان بر مدیریت شهری و متقابلاً حق مدیریت شهری بر شهروندان. به عبارت دیگر در مقابل هر حق، وظیفهای نیز هست. فقط ذات باری است که بر همه موجودات و مخلوقات حق دارد بدون آن که آنان حقی بر او داشته باشند.
اگر بپذیریم که در این نوع نگاه متعالی اولاً حق، آموختنی است و ثانیاً آگاهی مردم از حقوق خود برای آنان تولید قدرت میکند، پس در این میان مسئولانی که از آموزش فراگیر حقوق شهروندان سر باز زنند و از خود آن یا تبعات آن استقبال نکنند ظلمی بزرگ روا داشتهاند که شاید از اصل خودداری از ادای حق، بزرگتر باشد.
با این تعبیرات، موضوعاتی از جمله حقوق شهروندی که مد روز شده و از مصادیق جهان مدرن شناخته میشود خوشبختانه ریشه در پیشینه و اعتقادات دینی ما دارد و لذا لازم نیست در واکنشی از سر انفعال یا خودباختگی به دامن چنین مفاهیمی پناه ببریم بلکه با رجوع خودباور به اندیشه دینی افتخار کنیم که ظرایف حقوق شهروندی چگونه در هندسه مکتب اسلام دیده شده است، مثلاً آنجا که مولای متقیان میفرماید: «جامعهای رستگار نمیشود مگر آنکه در جامعه، حق ضعیف بدون لکنت زبان، از قوی ستانده شود.»