حالا کریمه مانند کوزوو در مسیر اعلام خودمختاری است که به گفته دکتر میرشهبیز شافع، استاد حقوق بینالملل و عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی میتواند مسیری خطرناک برای جهان را رقم بزند. به گفته این استاد حقوق بینالملل مسیر در پیش گرفته شده درصورت سکوت کشورهای جهان میتواند باعث شود که هر چند وقت یکبار اقلیتی در یک کشور جهان اعلام خودمختاری کند و این جریان تبدیل به یک قاعده شود. مسئله اوکراین را از لحاظ حقوقی در گفتوگو با دکتر شافع مورد بررسی قرار دادیم تا تصویر روشنتری از روزهای آینده جهان و عواقب ماجرای اوکراین برای کشورهای دیگر مشخص شود.
- کشورهای غربی حضور نظامی روسیه در کریمه در شرق اوکراین را نقض قوانین بینالمللی دانستهاند. روسیه اما تأکید دارد که این حضور نظامی براساس توافق با دولت قبلی اوکراین بوده و نقض قوانین بینالمللی نیست. کدامیک حق دارند؟
واقعیت این است که از یک زاویه حضور اولیه نیروهای روسیه براساس توافقی است که با اوکراین وجود دارد اما باید دقت کنیم که همیشه این حضور منوط به میزان رضایت دولت پذیرنده این نیروهاست؛ بنابراین مشروعیت فقط تا جایی است که آن توافق اولیه حفظ شود؛ مثلا نیروهای نظامی حق دارند فقط داخل پادگانها باشند. اگر بهعنوان مثال نیروهای نظامی وارد قسمتهایی شوند که برخلاف توافقنامه باشد این مسئله نقض توافقنامه است و با وجود موافقت اولیه میتواند تا مرحله تجاوز با توجه به وسعتش شناخته شود.
- بحثی هم وجود دارد که دولت جدید اوکراین میگوید اقدام روسیه نقض توافقنامه بوداپست بهحساب میآید. این توافقنامه اکنون اولویت بیشتری دارد یا مسئلهای که به آن براساس حقوق بینالمللی اشاره کردید؟
بحث در نهایت وارد حوزه مسئولیت بینالملل میشود. در حوزه مسئولیت ما یک سری قواعد اولیه و ثانویه داریم. هر زمان قواعد اولیه نقض شود سراغ قواعد ثانویه باید رفت. قواعد اولیه میتواند از قواعد عام حقوق بینالملل یا براساس قواعد خاص و موافقتنامههای دوجانبه باشد. یکی از قواعد عام حقوق بینالملل این است که یک دولت نمیتواند نیروهای خود را وارد سرزمین دولت دیگری کند. این اقدام نقض تمامیت ارضی و استقلال سیاسی کشور دیگری است. عنصر رضایت که از قواعد ثانویه است این غیرمشروع بودن را از بین میبرد؛ یعنی به محض اینکه از حدود رضایت پای خود را فراتر گذاشتید تمام قوانین حقوق بینالملل قابلاجرا خواهد بود.
- مقامهای روسیه هم گفتهاند که به درخواست نخستوزیر کریمه در این منطقه حضور پیدا کردهاند. این مسئله چه وضعیت حقوقیای دارد؟
یکی از چالشهای بزرگی که بعد از جنگ جهانی دوم همچنان لاینحل باقیمانده این است که گروههای قومی یک دولت میتوانند اعلام خودمختاری یا در درجه بالاتر استقلال کنند؛ وضعیتی که لاینحل باقیمانده و از نظر دکترین بسیار اختلافبرانگیز بوده و در مسئله کوزوو تا رأی دیوان بینالمللی دادگستری پیش رفته است. در قضیه کوزوو و اعلام استقلال از صربستان در سال۲۰۰۸ هم تقریبا چنین اتفاقی افتد. در آن زمان برعکس دولتهای غربی بودند که به کمک کوزوو آمدند و از استقلال آن حمایت کردند درحالیکه روسیه آن را نمیپذیرفت. حالا برخلاف آن زمان روسها هستند که میخواهند به نفع کریمه دخالت کنند و مقامهای این کشور حالا همان راهی را میروند که کشورهای غربی در آن زمان رفتند.
اقدام یکجانبه اروپاییها در بمباران ۱۱هفتهای صربستان که در نهایت به وضعیت خودمختار کوزوو منجر شد به طرح این سؤال از دیوان بینالمللی دادگستری رسید که آیا کوزوو میتواند اعلام استقلال کند یا نه. کوزوو هم مجمع پارلمانی تشکیل داد که رأی به استقلال کوزوو دادند. دیوان در این مناقشه بسیار دو پهلو رأی داد. در این رأی آمده که صرف اعلام استقلال از سوی گروههای قومی مغایر حقوق بینالملل نیست؛ یعنی هر گروه میتواند اعلام استقلال کند اما به این نکته هم اشاره دارد که چون مجمع عمومی نپرسیده که آثار اعلام استقلال چه مواردی است و چه کسانی در چه مواقعی میتوانند اعلام استقلال کنند، به این سؤالها پاسخ داده نشده است. در این رأی پس در نهایت اعلام نمیشود که کوزوو دولتی جدید است یا خیر. بهطور یقین براساس این حکم اگر گروهی اعلام استقلال کند صرف اعلام استقلال مغایر حقوق بینالملل نیست اما نمیتوانیم از این مسئله نتیجه بگیریم که دولتی جدید خواهد بود. روسها حالا دارند همان سناریویی را پیاده میکنند که آمریکاییها درباره کوزوو بهکار بردند. روسیه حتی مقداری دست بالا هم دارد؛ چون حضور اولیهاش در کریمه مشروع است. این خودمختاری میتواند به بحرانی منجر شود که آمریکاییها و اروپاییها نمیتوانند با توجه به سابقه اقدامهای خودشان اقدام روسیه را غیرقانونی اعلام کنند. روسها اقدام کوزوو در حقوق بینالملل را مغایر حقوق بینالملل اعلام کردند اما حالا ناچار هستند که همان بازی را انجام دهند. همان چالشی که کشورهای غربی با عملکرد خود روبهرو بودند حالا روسها به شکل دیگری با آن بهخاطر اقدام سابق خود و عدمبه رسمیت شناختن کوزوو مواجه هستند. مسئله تعیینکننده این است که مجمعی در کریمه رأی به خودمختاری به استقلال خواهد داد یا خیر؟ همهپرسی درصورت رأی مثبت میتواند اقدام روسیه را مشروع کند؛ یعنی همان وضعیت کوزوو این بار به نفع روسها رقم خواهد خورد.
- این جریان یکجور ناامنی را در جهان ایجاد نمیکند؟ بهطور مشخص منظورم این است که هر گروهی در این روند میتواند برای خود اعلام استقلال داشته باشد و تبدیل به دولت شود.
رأی دیوان در نهایت برای همه کشورهایی که دارای اقلیت هستند خطرناک خواهد بود. این رأی به کشورهای خارجی این حق را خواهد داد که با اعلام اینکه یک گروه قومی حق اعلام استقلال دارند در مقام دخالت برآیند. رأی دیوان خیلی شفاف نیست و به آثار استقلال نمیپردازد ولی نفس اعلام استقلال را اجازه داده است. این تحولات باید از سوی کشورها با نگرانی دیده شود. چون تکرار چنین وضعیتی میتواند به ایجاد قاعدهای منجر شود که بسیار خطرناک است و میتواند اسبابی برای دخالت کشورهای خارجی شود. باید این مسئله از سوی کشورهایی مانند ایران با حساسیت پیگیری شود چون سکوت ممکن است در این رابطه به شکلگیری یک قاعده نادرست کمک کند.
- سازمان ملل متحد بعد از جنگ جهانی دوم بهوجود آمد تا بهعنوان سازمانی بینالمللی میان کشورها عمل کند و نگذارد جنگی جدید یا مداخله و تجاوز در خاک کشور دیگری اتفاق بیفتد. درباره سوریه شورای امنیت نتوانست با تقابل قدرتها کاری انجام دهد و درباره اوکراین هم همین پیشبینی وجود دارد. بهنظرتان این میراث جنگ جهانی دوم نیاز به یک تغییر ساختار در شرایط جدید جهان برای عملکرد مناسب در بحرانها ندارد؟
قاعده بهنظرم نگران کنندهتر از آن ساختار است. اگر این قاعده شکل بگیرد که گروههای قومی میتوانند اعلام استقلال کنند و به محض اعلام استقلال دولت شوند و کشورهای دیگر آن را به رسمیت بشناسند، بسیار خطرناک خواهد بود. چون براساس حقوق بینالملل به محض اینکه دولت تشکیل شد میتواند از دیگر کشورها تقاضای کمک با ورود نیروهای نظامی کند و به این ترتیب اصلا نیازی به سازمان ملل نخواهد بود. کریمه اگر اعلام استقلال کند و این مسئله مشروع شمرده شود پس هر اقلیتی آن وقت میتواند دست به اقدامی مشابه بزند. به محض اینکه بهعنوان دولت شناخته شد امکان امضای توافقنامه نظامی با کشورهای دیگر دارد و اعزام نیروها صورت بگیرد. دیگر اصلا شورای امنیت کنار گذاشته میشود. در ماجرای سوریه وضعیت متفاوتی وجود دارد چون هیچ گروهی اعلام استقلال نکرده. ما در سوریه با دولتی مستقر روبهرو هستیم و یک عده شورشی که میخواهند دولت مستقر را سرنگون کنند. درحالیکه در بحران کوزوو یا کریمه اصولا با وضعیت پیش آمده نیازی به شورای امنیت نیست. هم روسیه و هم آمریکا خارج از این ساختار در پیش گرفته بدون نیاز به شورای امنیت میتوانند دخالت کنند.
- به هر حال سازمان ملل و شورای امنیت بهوجود آمد تا جلوی جنگ جهانی سومی را بگیرد. اگر دو سر دعوای امروز در اوکراین به جای روسیه و آمریکا کشورهای دیگر بودند قطعا شورای امنیت میتوانست وارد عمل شود. ولی درباره این کشورها با حق وتو کاری نمیتواند صورت بگیرد و تقابل آنها هر روز در نقطهای جدید شکل میگیرد.
درست است. سازمان ملل بعد از جنگ جهانی دوم منعکسکننده وضعیت آن زمان است. سؤال این است که چقدر این روابط قدرت تغییر کرده است. دقت کنید که جایگاه روسیه و آمریکا تغییر جدی نکرده و مسئله این است که دیگر انگلیس و فرانسه جایگاه گذشته را ندارند و بازیگران دیگری مانند آلمان و برزیل آمدهاند و حرف این است که کرسیهای غیردائم با حق وتوی جدیدی ایجاد شود. به هیچ عنوان بحث درباره این نیست که حق وتو از آمریکا و روسیه سلب شود. میگویند درصورت سلب حق وتو سازمان ملل میتواند قطعنامهای علیه یکی از این دو قدرت صادر کند و جنگی علیه یکی از آنها شروع شود. درحالیکه ساختار سازمان ملل و شورای امنیت بر این اساس شکل گرفت که این 5 دولت با هم وارد جنگ نشوند. در زمان جنگ سرد، جهان- مانند بحران کوبا- چندبار تا مرز جنگی با تسلیحات هستهای پیش رفت. باید این واقعیت را درباره تغییر نکردن جایگاه روسیه و آمریکا پذیرفت. در ساختار سازمانهای بینالمللی دیگر مانند بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول هم وزن همه دولتها برابر نیست و به شکل دیگری این مسئله قابل مشاهده است. قدرتهای بزرگ اقتصادی سهم بیشتری دارند، بودجه بیشتری پرداخت میکنند و حق رأی بیشتری هم دارند. توجه به واقعیتهای بیرونی باعث میشود تا نتوانید تغییر ساختار را عملی کنید. حتی اگر عملی شود الزاما شاهد جهان بهتری نخواهیم بود.
- کشورهای غربی مثلا در جریان اوکراین از یک قدرت نرم استفاده کردند؛ مثلا ویکتوریا نولاند، دستیار وزیر امور خارجه آمریکا بهصورت علنی میان معترضان رفت و میان آنها غذا پخش کرد یا جان مککین، سناتور جمهوریخواه در میدان استقلال با اعلام حمایت آمریکا برای معترضان سخنرانی داشت. از لحاظ حقوق بینالملل، برای این نوع مداخله امکان اعتراضی برای دولت مرکزی وجود ندارد؟
یک اصل مهم وجود دارد به نام «منع مداخله در امور داخلی». یکی از اصول سازمان ملل هم این است که هیچ کشوری حق دخالت در امور داخلی کشور دیگری را ندارد. بهتدریج بعد از دهه ۶۰ در پارهای از حوزهها حقوق بینالملل وارد دخالت در امور داخلی شد؛ مثلا نحوه برخورد با سیاهپوستان در رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی بدون هیچ دخالتی از سوی جامعه بینالملل بود و آن را امری کاملا داخلی میدانستند. از یک مقطعی به بعد جامعه بینالملل به سمتی حرکت کرد که نمیشود درخصوص این نحوه برخورد بیطرف بود و شورای امنیت به سمت تصویب تحریم علیه رژیم آپارتاید رفت. همین که غربیها مثلا در تظاهرات معترضان اوکراین شرکت و کشورهای دیگر سکوت میکنند وضعیت جدیدی بهوجود میآید. اصل عدممداخله همچنان وجود دارد اما قاعده اجرایی آن تغییر کرده است. در مواردی مانند نقض حقوق بشر و مسئلهای مانند آپارتاید کشورها داخل ماجرا میشوند. شورای حقوق بشر مثلا میتواند در امور داخلی کشورها دخالت داشته باشد. در این حوزه هم با سکوت کشورها این وضعیت در حال تغییر است؛ مثلا ۳۰ سال پیش اصلا قابل تصور نبود که مقامهای خارجی در میان معترضان کشوری حاضر شوند. با این اقدامها درحالیکه کشورهای دیگر سکوت اختیار کردهاند آنها دارند نشان میدهند که قاعده جدیدی را در حال شکل دادن هستند. سکوت باعث میشود که قاعده علیه هر کشوری بهوجود آید.