او که این روزها بیشتر وقتش را در سفر به طبیعت و رصد کردن اوضاع محیطزیست میگذراند میگوید که مجمع تشخیص مصلحت نظام باید برای نجات محیطزیست کشور چارهای بیندیشد.
- آقای دره شوری! روزگار محیطزیست را چگونه میبینید؟
میدانید من دائم سفر میروم. دائم به فکر طبیعت هستم. آن چیزی که امروز در همه جای طبیعت به چشم میخورد تخریب طبیعت است. تخریب طبیعت سرعت گرفته. واقعا این نگرانکننده است.
- بر چه اساسی میگویید تخریب طبیعت شدت گرفته ؟
این چیزی نیست که من بگویم؛ براساس آمارهایی که مسئولان اعلام میکنند و چیزهایی که به چشم میبینم. اگر در طبیعت سفر کنید میبینید که رودخانهها خشکیده؛ از رودخانه کر و زایندهرود تا کارون. کارون دارد تبدیل به جوی فاضلاب میشود. به گفته مسئولان منابع طبیعی و متولیان حفاظت از رویشگاههای زاگرسی 18میلیون بلوط خشک شده. بیش از یکمیلیون و 200هزار هکتار از جنگلهای زاگرسی مبتلا به خشکیدگی و آفات شده است. وقتی طبیعت سرگذشت و سرنوشتش این است دیگر تکلیف حیاتوحش و روزگار حیات وحش روشن است و مشخص است که چه حال و روزی دارند.
- فکر میکنید چرا محیطزیست به این وضعیت اسفبار مبتلا شده؟
وقتی که دریاچههای ما شروع به خشکشدن کرد ما توجهی نکردیم؛ اول دریاچه پریشان که 4هزار هکتار وسعت داشت خشک شد ولی ما دست روی دست گذاشتیم بعد دریاچه ارومیه شروع به خشک شدن کرد باز هم ما کاری نکردیم تا نزدیک به 400هزار هکتار از مساحت این دریاچه خشک شد. این نتیجه بیتوجهی ما به طبیعت بوده و هست. وقتی دریاچهها خشک میشوند پرندههای مهاجر دیگر جایی برای زمستانگذرانی ندارند. وقتی محیطزیست تخریب میشود زندگی گونههای حیات وحش به خطر میافتد. همه اینها دستبهدست هم میدهد و میراث طبیعی را به ورطه نابودی میکشاند.
- با این اوضاع و احوال چه میتوان کرد؟
در این شرایط ناگوار باید حداقل برای حفاظت از گونههای بومی حیاتوحش و آنهایی که در خطر انقراض هستند چارهای بیندیشیم. باید هر طور شده آنها را نجات دهیم؛ نجات گونههایی که با زندگی، ادبیات و فرهنگ ما عجین شدهاند. وقتی یک خانه آتش میگیرد ما باید بچهها، پیرمردها، پیرزنها، بعد تابلوهای نقاشی و اسناد را نجات بدهیم. حالا اگر مژههایمان، مویمان، پوستمان و سرانگشتمان هم سوخت مهم نیست. چون اگر این کار را نکنیم همهچیز میسوزد. آن وقت دلمان خواهد سوخت. ما نباید بگذاریم کار به اینجا بکشد. این نیاز به از خودگذشتگی دارد، نیاز به فداکاری دارد. وضعیت محیطزیست ما شبیه خانهای است که آتش گرفته. باید ببینیم گونههای با ارزش ما کدامند؟ کدام گونههای جانوری و گیاهی، متعلق به این سرزمین و بومی این کشور هستند؟ باید حفاظت از اینها در اولویت قرار بگیرد. باید اولویتها را درنظر بگیریم اما آنچه مسلم است باید از وجب به وجب آخرین زیستگاههای حیاتوحشمان دفاع کنیم.
- کدام زیستگاه اولویت دارد؟
پارک ملی گلستان در حد موزه ایران باستان است اما ما از وسط آن اتوبان کشیدیم، با بولدوزر و لودر به جان این پارک افتادیم و کارگاه راهسازی در آن دایر کردیم. این است نگاه ما به محیطزیست؛ به گل سرسبد پارکهای ملی مان. وظیفه سازمان حفاظت محیطزیست حفظ این پارک و سایر پارکها و مناطق حفاظت شده است. باید به فکر نجات درناها و گربههای وحشی باشیم. ما همه باید به فکر این آخرین بازماندههای حیاتوحش و زیستگاهها باشیم. بالاخره باید کاری بکنیم.
- حیاتوحش و بهطور کلی زیستگاهها و میراث طبیعی را چطور میتوان نجات داد؟
من فکر میکنم فرصت برای نجات محیطزیست بسیار اندک است. در این شرایط مسئولان محیطزیست و بهطور کلی متولیان حفاظت و صیانت از طبیعت باید با دستبهدست هم دادن با رفاقت و همدلی برای نجات محیطزیست تلاش کنند. کسی که دلش نسوزد ولو آنکه پست و مقامی هم داشته باشد کاری نمیکند. صرف مسئولیت داشتن و حرفزدن، دردی دوا نمیکند. نجات محیطزیست نیاز به دلسوزی دارد. کسی که به فکر پست و میز ریاستش باشد نمیتواند کاری انجام بدهد. الان مسئولان محیطزیست، منابع طبیعی، متولیان منابع آب کشور دائم حرف میزنند اما در عمل ما اقدامی نمیبینیم. هزاران چاه غیرمجاز در سراسر دشتهای کشور حفر شده ؛چاههایی که پروانه ندارند و غیرقانونی هستند. نتیجه این میشود که تمام دشتهای حاصلخیز کشور یا خشک شده یا در معرض خشک شدن هستند.
- مدیریت نادرست تا چه اندازه در بروز وضعیت فعلی سهم دارد؟
آنچه مسلم است ما هم متخصص داریم و هم دانش کافی اما مشخص نیست که چرا نمیتوانیم رودخانهها را مدیریت کنیم؟ چرا نمیتوانیم حوضههای آبخیز کشور را مدیریت کنیم؟ این در حالی است که مطالعات مربوط به حوضههای آبخیز کشور انجام شده و در دسترس است. حتی مطالعات مربوط به حوضههای آبخیز یزد و بافق وجود دارد. ما میدانیم در این حوضهها چقدر آب داریم، چقدر باید کشت کنیم و مناسبترین عرصهها برای کشت کجاست اما به هیچ کدام از این مطالعات توجهی نشده است. در عوض جلگه حاصلخیز کرمان را بهدلیل مدیریت غلطمان خشکاندیم، بعد جنگلها را تخریب میکنیم تا زیرکشت ببریم. واقعا چهکسی این برنامهها را تهیه کرده؟ براساس کدام بینش و دانشی ما دست به تخریب جنگل میزنیم تا اراضی جنگلیمان را تبدیل به کشاورزی کنیم؟
- این مطالعاتی که شما میگویید کجاست ؟
این مطالعات، گزارشها و پژوهشها بهصورت مجلد در سازمان برنامه و بودجه موجود است اما این سازمان منحل شد. وقتی ما سازمان برنامه و بودجه را منحل کردیم در واقع تیشه به ریشه طبیعت زدیم. بخش عمدهای از وضعیت نامطلوب امروز منابع طبیعی، محیطزیست و منابع آب کشور ناشی از انحلال سازمان برنامه و بودجه کشور است. وطن ما از نظر طبیعت، آب، جنگل، حیات وحش و درناها به بد روزی افتاده است.
- آقای درهشوری! بهنظر میرسد از اوضاع محیطزیست ناامید شدهاید؟
من اصلا نمیخواهم ناامید بشوم. اصرار دارم امیدوار باقی بمانم. اوایل اسفندماه از ساحل عسلویه تا بندرلنگه، خمیر، قشم و نوار ساحلی خلیجفارس دیدن کردم. وضعیت این مناطق بسیار نگرانکننده بود. در آنجا وحشتی به جانم افتاد. بهنظرم بعد از ارومیه نوبت خلیجفارس است. خلیجفارس یک دریای بسته است. مدتهاست که دیگر آبی از رودخانههایی که خلیجفارس را تغذیه میکردند به این دریا نمیریزد به جای آن، فاضلابها، پسابهای صنعتی و زهابهای کشاورزی بیهیچ مانعی وارد این دریا میشوند. در قشم بخشی از ساحل را خشکاندند تا زمین استحصال کنند، تا برج بسازند. از درگهان به طرف قشم جلوی ورودی آب به دریا را بستهاند.
- در شرایط فعلی کدام نهاد میتواند به کمک محیطزیست بیاید؟
من فکر میکنم مجمع تشخیص مصلحت نظام باید برای نجات محیطزیست چارهای بیندیشد. واقعا چه مصلحتی بالاتر و مهمتر از حفظ خاک، آب، جنگل و بهطور کلی منابع پایه کشور است. اگر آب و خاک و پوشش گیاهی نداشته باشیم امنیت غذایی نخواهیم داشت. باید مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام به محیطزیست بهعنوان یک اولویت اول نگاه کند. کار از نجات حیاتوحش گذشته. الان منابع پایه ما در خطر است. باید فکری برای منابع پایه کشور کرد. بدون حفظ منابع پایه، ما چیزی نخواهیم داشت؛ این مسئله بسیار مهم است.