گویا مخاطب سینمای ایران بیتوجه به اینکه تنها امید این سینما برای گردش چرخه اقتصادیاش است، ترجیح میدهد در خانه بنشیند و زیر باد کولر سیدیهای هزارتومانی را در دستگاه پخش خانگی بگذارد و با کمترین هزینه حاصل زحمت سازندگان فیلم را بیآنکه سودی به آن برساند، تماشا کند.
حالا در شرایطی که همه دم از اعتراض میزنند و نگران آینده این سینما هستند 2 فیلم تازه روی پرده آمدهاند تا ثابت کنند این سینما میتواند روی پرده سالنهای نمایش خیلی جذابتر باشد؛ حتی اگر تهیه و دیدن سی دیهای هزارتومانی خیلی هم راحت شده باشد. هرچه باشد، دیدن یک عاشقانه جنگی یا تماشای فیلم تازه مسعود کیمیایی روی پرده بزرگ نقرهای چیز دیگری است.
روز سوم
آنهایی که سینمای مستند ایران را دنبال میکنند، حدود 2 سال قبل فیلمی توجهشان را جلب کرد که داستان عجیب و کمتر شنیدهشدهای داشت. اسم فیلم «روز سوم» بود و داستان برادری که زمان حمله عراقیها به خرمشهر، خواهرش را که نمیتوانسته حرکت کند، در حیاط خانه و در زیرزمین مخفی میکند تا بعد بتواند با همراهی دیگران برای نجات او اقدام کند.
این خط داستانی جذاب با اضافهشدن یک کاراکتر عراقی - عرب معلمی که عاشق دختر است و با شروع جنگ به صف عراقیها پیوسته- حالا تبدیل به فیلم روز سوم شده. بهترین فیلم جشنواره فجر سال گذشته که تقریبا همه جایزههای اصلی را درو کرد. گروه تولید هم همانهایی هستند که سال قبل بهترین مجموعه ماه رمضان را به پخش رساندند.
از جمع «صاحبدلان» کارگردان همان محمدحسین لطیفی است و 2 بازیگر اصلی آن مجموعه اینجا هم حضور دارند. باران کوثری و پوریا پورسرخ که در این فیلم کنارشان حامد بهداد هم هست تا یک ترکیب خوب با بازیهای دوستداشتنی، فیلم را پیش ببرد.
روز سوم، از آن دست فیلمهایی است که در سینمای ایران کمتر دیده میشود. از یک طرف، صحنههای جنگیاش و شکل خرمشهر به شدت نزدیک به نمونههای واقعی است و از سوی دیگر، داستان عاشقانهای در دل جنگ است؛ چیزی که در سینمای ایران کمتر نمونهاش دیده میشود.
حالا باید دید در شرایطی که مخاطبان سینمای ایران مدت زیادی است به تماشای فیلمهای جنگی نرفتهاند، چقدر این فیلم محمدحسین لطیفی را - که شهره است به بلد بودن رگ خواب مخاطب و همراهی با سلیقههای آنها - دوست خواهند داشت و آیا پس از مدتها، «روز سوم» میتواند یک اثر پرفروش جنگی را به سینمای ایران اضافه کند؟ 3-2 هفته دیگر میتوانیم در این باره صحبت کنیم.
رئیس
یکبار دیگر مسعود کیمیایی؛ کارگردانی که اولینبار واژه کارگردان را با ذهن مخاطب ایرانی آشنا کرد و حالا پس از 40 سال هنوز هم در این سینما حضور پررنگی دارد و فیلم میسازد و هر فیلم تازهاش هم یک اتفاق در سینمای ایران محسوب میشود.
«رئیس»، تازهترین فیلم کیمیایی در دور تازه فیلمسازی او در ادامه مسیری ساخته شده که در آن «حکم» ساخته شده بود. فیلمهایی پرزحمت و پروسواس که کیمیایی روی کارگردانی آنها بسیار کار کرده و تصاویرشان به شکلی عجیب سخت و چشمنواز به نظر میرسد.
رئیس هم همانند حکم، فیلمی است پرستاره. به جز پسر کیمیایی یعنی پولاد که از حکم به بعد حالا یک بازیگر حرفهای محسوب میشود، رئیس اولین حضور چند بازیگر مهم نسل دوم سینمای ایران در کنار هم است.
داریوش ارجمند، فرامرز قریبیان، امین تارخ و خسرو شکیبایی - که از هر کدام خاطرهای و عکسی در یک فیلم کیمیایی در ذهنها مانده - در فیلم تازه او در کنار هم حضور دارند و برای اولین بار یک تصویر قدیمی دوباره جان گرفته است و میشود این چهرهها را در کنار یکدیگر سنجید. در مقابل هم لعیا زنگنه و مهناز افشار هر 2 برای اولین بار جلوی دوربین کیمیایی رفتهاند؛ بازیگرانی از 2 نسل متفاوت که به نظر نمیرسید از جنس سینمای کیمیایی باشند ولی در رئیس بازیهای متفاوتی انجام دادهاند.
اوضاع مثل همیشه است. همان دیالوگهای کیمیاییوار و همان خشونت جاری در فضا و تهرانی که فقط در فیلمهای کیمیایی میشود تصویرش را این گونه پیدا کرد.
فیلم تازه استاد میتواند مخاطبان زیادی را به سالنهای سینما بکشاند؛ مخاطبانی که میدانند هر فیلمی از کیمیایی یک اتفاق در سینمای بیاتفاق ایران است.