حضرت فرمود: «اعداء علی(ع) هم المخلدون فی النار ابد الآبدین و دهر الداهرین» چون ناصبیها با کفار و منافقین فرقی ندارند؛ هم در دنیا فرقی ندارند چون ناصبی نجس است، هم در آخرت. چون نار، خودِ گناه است و گناه وقتی در روح رسوخ پیدا کرد هم روح را میسوزاند هم جسم را میسوزاند و هرگز امر مجرد از بین نمیرود.
آیت الله جوادی آملی در بخشی دیگر از تفسیر آیات 166 و 167 بقره ﴿إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُوْا وَرَأَوُا الْعَذَابَ وَتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الأسْبَابُ ٭ وَقَالَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنَا کَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ کَمَا تَبَرَّءُوا مِنَّا کَذلِکَ یُرِیهِمُ اللّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَیْهِمْ وَمَا هُمْ بِخَارِجِینَ مِنَ النَّارِ﴾ به آتش بودن باطن گناه اشاره کرده و می گوید: در قرآن کریم گذشته از اینکه در مواردی گناه را آتش معرّفی کرد (نظیر خوردن مال یتیم و امثال ذلک) و گذشته از اینکه خود قاسطین و ظالمین را به عنوان حطب نار معرّفی کرد و گذشته از اینکه وقود و آتشگیرهٴ جهنّم هم خود انسان است، بعضی از آیات دیگر دلالت دارد به اینکه گناهان عموماً آتشاند، نظیر آیهٴ سورهٴ نساء نیست که در خصوص خوردن مال یتیم باشند، بلکه هر دستوری که بر خلاف فرمان خدای سبحان است آن کار آتش است.
وی می افزاید: وقتی خدای سبحان جریان ائمّهٴ کفر را بازگو میکند، در سوره«قصص» اینچنین میفرماید: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَیٰ النَّارِ وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ لاَ یُنصَرُونَ ٭ وَأَتْبَعْنَاهُمْ فِی هذِهِ الدُّنْیَا لَعْنَةً وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ هُم مِنَ الْمَقْبُوحِینَ﴾ یعنی زمامداران کفر مردم را به آتش دعوت میکنند...خب پس گناه، کفر، نفاق و عصیان (همه و همه) آتش است و در قیامت این آتشها ظهور میکند؛ نه اینکه این آتشها به دنبالهٴ گناهان حادث بشود. اگر به این معنا شد آیاتی که میفرماید کفّار خودشان وقود نارند، نار هم از دل اینها میجوشد، اینها هیزم جهنّماند و آن بیانی که از امیرالمؤمنین(ع)در کتاب زین الفتی فی شرح سورة هل اتی [آمده] که مرحوم امینی(رضوان الله علیه) نقل کرده است (همه و همه) تأیید میکنند که حقیقت گناه آتش است. مثل اینکه حقیقتِ سمّ، مهلک است؛ ولی اگر یک شهد و یک روکش شیرینی روی این سمّ بگذارید؛ یک شکلات سمّی درست کنید رویش هم کمی شکر بریزید [و] به دست بچه بدهید، اینچنین نیست که این با شکلاتهای دیگر فرق نکند و بعداً بچّه مسموم بشود، بلکه حقیقتاً او دارد سمّ میخورد و نمیفهمد؛ نه اینکه بعداً مسموم میشود. یک وقت است مزاج شخص مریض است و چون این مزاج مریض است، این شیرینی در آینده به صورت سمّ درمیآید و او را مسموم میکند؛ یک وقت است نه، شما از سمّ یک شیرینی درست کردید (یک شکلاتی درست کردید از سمّ) روی آن را کمی شکر ریختید، این «حفت النار بالشهوات» همین است یعنی درونش آتش است روی آن شهوت است. بنابراین اگر شواهد دیگر این معنا را تأیید میکنند، وجهی ندارد که ما ظاهر آیهٴ سوره«قصص» را بر مجاز حمل بکنیم [و] بگوییم ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَیٰ النَّارِ﴾ یعنی یدعون إلی الکفر و النفاق و العصیان که این معاصی سبب نارند [و] به علاقهٴ سببیّت و مسببیّت (مجازاً) نام مسبَّب بر سبب اطلاق شده است (پس اینچنین نیست).
رسوخ کفر و گناه در روح
صاحب تفسیر تسنیم در تبیین رسوخ کفر و گناه در روح تصریح می کند: اگر معصیت در جان کسی رسوخ پیدا کرد یعنی به صورت ملکه کفر یا ملکه نفاق درآمد، این نار در درون او ریشهای شد و چون روح یک امر مجرد است دائماً این نار هست و چون روح بدن را اداره میکند دائماً از روح به بدن نار میرسد و بدن را میسوزاند. بدن در دنیا در تحت تدبیر روح بود الآن هم این بدن را روح اداره میکند، اینچنین نیست که روح را بدن اداره کند و اینچنین نیست که انسان دارای دو حقیقتِ اصیلِ همسان باشد، بلکه دارای یک اصل است و یک فرع. اینکه در روایات چه بیانات حضرت امیر و چه بیانات امام صادق(سلام الله علیهما) آمده است که «اصل الانسان لبّه» ناظر به همین است. انسان که دو اصل و دو حقیقت یکسان ندارد که یکی روح باشد و دیگری بدن، بلکه یک اصل دارد و یک فرع، در قیامت هم همین طور است؛ یک اصل دارد و یک فرع [که] اصل او روح اوست و فرع او بدن اوست و الآن هم که در دنیاست بدن او را روح تأمین میکند در آخرت هم بدن او را روح تأمین میکند. اگر بدن برای همیشه هست (چه اینکه هست) و اگر روح برای همیشه هست (چه اینکه هست) و بدن را باید روح تأمین کند (چه اینکه میکند) روح مبدأ پیدایش آتش است، صادرات او آتش است؛ هم خودش میسوزد و تغذیه میکند، هم بدن را میسوزاند و تغذیه میکند. آن شبهه پایانی البته باید جداگانه مطرح بشود.
اهل خلود در بیان اهلبیت(ع)
آیت الله جوادی آملی در بخشی از تفسیر آیات 166 و 167 سوره بقره، به بیان علامه مجلسی در جلد هشتم بحارالانوار اشاره می کند می گوید: در صفحه 362 [علامه مجلسی] از عیون اخبار الرضا نقل میکند که
«فیما کتب الرضا(علیه السلام) للمأمون من محض الاسلام» چون مأمون از حضرت خواست که آن اصول اولیه اسلام ناب را مشخص کنید (چیزهایی که محل اختلاف است نه) آنکه محض اسلام است و در متن اسلام راه دارد [را] مشخص کنید، حضرت در جوابیهای که مرقوم فرمودند [و] از محض اسلام سخن گفتند فرمودند: «ان الله لا یدخل النار مؤمنا و قد وعده الجنة و لا یخرج من النار کافرا و قد أوعده النار و الخلود فیها» فرمود کافر را هرگز از آتش بیرون نمیآورد برای اینکه تهدید به خلود کرده است. خب پس روایتهای خلود یکی و دوتا و امثال ذلک نیست. بعد در همین صفحهٴ 362 بحارالانوار از تفسیر عیاشی از منصوربنحازم که از شاگردان مخصوص امام ششم است نقل میکند [که] به امام ششم عرض کردم: «﴿وَمَا هُمْ بِخَارِجِینَ مِنَ النَّارِ﴾» ـ همین آیه محل بحث سوره بقره درباره چه گروهی است؟ حضرت فرمود: «اعداء علی(علیه السلام) هم المخلدون فی النار ابد الآبدین و دهر الداهرین» چون ناصبیها با کفار و منافقین فرقی ندارند؛ هم در دنیا فرقی ندارند چون ناصبی نجس است، هم در آخرت فرمود. نمیشود گفت که خلود یعنی مکث طویل یا خلود یعنی اینکه «ما دامت النار»؛ نظیر حبس مخلَّد (حبس مؤبَّد) که اگر زندان مثلاً خراب شد دیگر زندانی مطرح نیست (در زندان)، [حرا نمیشود این را گفت؟] چون نار، خودِ گناه است و گناه وقتی در روح رسوخ پیدا کرد هم روح را میسوزاند هم جسم را میسوزاند و هرگز امر مجرد از بین نمیرود، منشأ گناه، امر مجرد است، گرچه آن سوزنده هم مجرد است هم جسم. بنابراین اگر روایات خلود به چند طایفه تقسیم بشود آنگاه معلوم میشود حدّاقلش همین است که سیدنا الاستاد(رضوان الله علیه) ادعا کرد که اخبار خلود مستفیض است.
میراندن مرگ در قیامت به صورت ذبیحه
وی با اشاره به برخی روایات پیرامون میراندن مرگ در قیامت بر عدم انتقال در قیامت تأکید کرده و می گوید: روایات هم دارد که مرگ را میمیرانند، این کنایه از آن است که دیگر انتقالی در قیامت نیست ـ هم شیعهها این روایت را نقل کردند هم اهل سنت نقل کردند ـ یعنی وقتی که مسئله قیامت بررسی شد و بهشتیها به بهشت رفتند و جهنمیها به جهنم، به این دو گروه اعلام میکنند که دیگر از این به بعد مرگی نیست [و] از باب تشبیه معقول به محسوس، مرگ به صورت کبشی متمثّل میشود و مرگ را سر میبرند. این همان است که «یلزم من عدمه الوجود» برای اینکه میخواهند مرگ را بمیرانند با مرگ، مرگ را میمیرانند، چه اینکه به عزرائیل(سلام الله علیه) هم دستور داده میشود که «مت» ؛ بمیر. خب اینها نشانه آن است که دیگر مرگ، قبض روح و امثال ذلک بساطش برچیده شد و دیگر کسی از بین نمیرود، بنابراین نمیشود گفت که کفار بعد از یک مدتی (احقابی از عذاب) که مثلاً در جهنم معذَّب شدند میمیرند و آتش هم از بین میرود.
این مدرس عالی حوزه تصریح می کند: بعضی از این روایتها را مرحوم مجلسی در همان جلد هشتم صفحه 341 به بعد نقل کرده است این باب به عنوان «باب ذبح الموت بین الجنة و النار و الخلود فیهما و علته» است یعنی این باب در بیان آن است که مرگ را بین بهشت و جهنم میمیرانند (دیگر مرگی نیست) و بهشتیها در بهشت و جهنمیها در جهنم مخلَّدند و سبب این خلود هم که همان نیت و اعتقاد باشد آن را بیان میکنند و این آیه سورهٴ مبارکهٴ اسراء را در روایت خلود، سند قرار دادند که ﴿کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَی شَاکِلَتِهِ﴾ .مرحوم مجلسی(رضوان الله علیه) در صفحهٴ 345 بحار الانوار از ابیبصیر نقل میکند که از امام باقر(ع) اینچنین رسید که وقتی خدای سبحان اهل جنت را در جنت و اهل نار را در نار قرار داد، مرگ به صورت یک کبش و گوسفند املحی ظهور میکند، آن وقت منادی مرگ را معرفی میکند که این مرگ است «ثم یذبح کما تذبح الشاة»؛ مرگ را ذبح میکنند همان طوری که گوسفند ذبح میشود. این همان «یوم الحسرة» است.
وی می افزاید: در روایت بعدی حمران از امام ششم سؤال میکند که «بلغنا انه یاتی علی جهنم حین یصطفق ابوابها» از امام ششم(ع) سؤال کردند که ما شنیدیم یک وقتی میآید که در جهنم را میبندند «فقال لا والله انه الخلود قلت ﴿خَالِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ السَّماوَاتُ وَالأرْضُ إِلاّ مَا شَاءَ رَبُّکَ﴾ »؛ حمران به حضرت عرض کرد که خدا میفرماید: خالدند ﴿مَا دَامَتِ﴾ یعنی بالأخره یک روزی بساط تعذیب برداشته میشود و این با ابدیّت سازگار نیست، چون خدا در سورهٴ «هود» فرمود که ﴿خَالِدِینَ فِیهَا مَا دَامَتِ السَّماوَاتُ وَالأرْضُ﴾ ولی شما میفرمایید به نحو ابد مخلَّدند؟ «فقال هذه فی الذین یخرجون من النار» یعنی این آیه سوره «هود» که دارد عدهای در جهنماند ﴿مَا دَامَتِ السَّماوَاتُ وَالاّرْضُ إِلاّ مَا شَاءَ﴾ این ناظر به آنهایی است که بالأخره مدتی گناه کردند؛ ولی اصل اعتقاد در جانشان رسوخ داشت (مؤمن و مسلمان بودند) اینها هستند که طبق مشیئت الهی از آتش خارج میشوند که این یکی آن وجوه دهگانهای است که مربوط به توجیهات همین آیهٴ سورهٴ «هود» است.
آتش بودن ولایت شیطان و بهشت بودن ولایت رحمان
از آیات و روایات این معنا هم به خوبی استفاده شده است و میشود که بالأخره گناه آتش است. یک روایتی هم باز مرحوم مجلسی(رضوان الله علیه) نقل کرد (یک روایت لطیفی است) منتها متأسّفانه ایشان حمل بر مجاز کردند، ما داعی نداریم این روایتهای لطیف را بر مجاز حمل بکنیم؛ در صفحه 347 و 348 [بحار الانوار] این روایت شریف هست [که] از تفسیر عیاشی از امام صادق(ع) نقل میکنند که امام ششم وقتی جریان اهل میثاق را از اهل جنت و نار بازگو کرد، فرمود اهل جنت چندین گروهاند: «فمنهم من لقی الله شهداء لرسله ثم من فی صفتهم حتی بلغ من قوله ثم جاء الاستثناء من الله فی الفریقین» آنگاه میفرماید خدا فرمود: «﴿إِلاّ مَا شَاءَ اللَّهُ﴾» ، حضرت میفرماید که «فقال الجاهل بعلم التفسیر» آن کسی که جاهل است خیال میکند که «ان هذا الاستثناء من الله انما هو لمن دخل الجنة و النار» خیال میکند کسی که وارد بهشت شد از بهشت بیرون میآید؛ یا [کسی که] وارد جهنم شد از جهنم بیرون میآید (اینچنین نیست) و خیال کرد که «ان الفریقین جمیعا یخرجان منهما فیبقیان فلیس فیهما احد» بعضیها که جاهل به تفسیرند خیال کردند که جهنم و همچنین بهشت خالی میشود «و کذبوا» این چنین نیست؛ نه جهنم خالی میشود، نه بهشت و منظور ﴿إِلاّ مَا شَاءَ اللَّهُ﴾ هم این است «بل انما عنی بالاستثناء ان ولد آدم کلهم و ولد الجان معهم علی الارض و السمٰوات یظلهم فهو ینقل المؤمنین حتی یخرجهم إلیٰ ولایة الشیاطین و هی النار فذلک الذی عنی الله فی اهل الجنة و اهل النار ﴿مَا دَامَتِ السَّماوَاتُ وَالأرْضُ﴾ یقول فی الدنیا» حضرت این ﴿مَا دَامَتِ السَّماوَاتُ وَالأرْضُ﴾ را به دنیا زد نه برزخ؛ فرمود عدهای تحت ولایت شیطان میروند و این ولایت شیطان آتش است، مادامی که آسمان و زمین هست اینها در آتشاند بعداً وارد آن آتش بزرگ میشوند.
آیت الله جوادی آملی در پایان این بخش از تفسیر آیات 166 و 167 سوره بقره تأکید می کند: معلوم میشود ولایت شیطانْ نار است و ولایت رحمانْ بهشت است؛ مؤمنین الآن در بهشتاند و کفار الآن در آتشاند؛ منتها احساس نمیکنند، مؤمن گاهی لذتها را احساس میکند ولی کافر چون تحذیر شده است احساس نمیکند، فرمود شیطان میکوشد تا اینها را به ولایت شیاطین داخل کند و این ولایت شیطان «هی النار» است «فذلک الذی عنی الله فی اهل الجنة و اهل النار» که فرمود ﴿مَا دَامَتِ السَّماوَاتُ وَالأرْضُ﴾، که ﴿مَا دَامَتِ السَّماوَاتُ وَالأرْضُ﴾ را به سماوات دنیا تفسیر فرمود و آن هم عدهای الآن در جهنماند و عدهای الآن در نار «یقول فی الدنیا و الله تبارک و تعالی لیس بمخرج أهل الجنة منها ابدا و لا کل اهل النار منها ابدا»؛ در قیامت که کسی از جهنم بیرون نمیآید، در قیامت که کسی از بهشت بیرون نمیآید.
- خبرگزاری مهر- گروه دین و اندیشه