در بخشی از این نامه آمده بود: افرادی در تلاشاند تا چهرهام را خراب و مخدوش کنند و از من خواستهاند در این جشنواره شرکت نکنم. افرادی هم قصد دارند با تجارب گذشته من بازی و چهره جشنواره فیلم فجر را مخدوش کنند... مدتی بعد نام نیکنژاد دوباره حوالی سینمای ایران مطرح و قرار شد او یک پروژه بینالمللی را با موضوع داستان زندگی لاله صدیق، راننده رقابتهای اتومبیلرانی بسازد. البته در مورد قهرمانیهای داخلی صدیق اما و اگرهای فراوان مطرح بود و خیلیها معتقد بودند او با دستکاری موتور خودروی خود توانسته است بر رقبایش غلبه کند و به عناوین قهرمانی دست یابد. بههرحال، وقتی آوازه این بانوی ورزشکار از مرزهای داخلی فراتر رفت و بینالمللی شد، نیکنژاد تلاش خود را برای بازگشتن به سرزمین مادری و ساختن فیلمی براساس زندگی صدیق آغاز کرد. کلید خوردن این پروژه بینالمللی و انگلیسیزبان هم چندان بدون حاشیه و جنجال نبود و کار حتی به اعتراض اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس از وزیر ارشاد و رئیس سازمان سینمایی هم کشید. در نهایت فیلم 10میلیون دلاری (براساس اطلاعات سایت اسکریندیلی) «لاله» با حضور سارا امیری در نقش اصلی و چند ستاره ایرانی کلید خورد و مدتی در سکوت خبری پیش رفت.
با تغییر دولت و استقرار مدیران تازهنفس در وزارت ارشاد و سازمان سینمایی، لاله اگر نگوییم نخستین، قطعا مهمترین پروژهای بود که مورد پرسش قرار گرفت و ادامه تولید آن به حالت تعلیق درآمد. هزینه سرسامآور تولید فیلم و ماجراهایی که برای آن در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی بهعنوان متولی اصلی کار بهوجود آمده بود، کار را به یک جنجال رسانهای کشاند؛ جنجالی که هر دو طرف درگیر در ماجرا خود را در آن محق میدانستند و همچنان هم میدانند. درحالیکه مدیران سینمای ایران معتقدند تولید لاله به این زودیها (حداقل تا زمان شفافشدن تمام ابهامها) قرار نیست از سر گرفته شود، اسی نیکنژاد به تازگی در گفتوگو با جیکوب فیوج، خبرنگار اسکریندیلی از کلید خوردن ادامه پروژه در آینده بسیار نزدیک خبر داده است. کارگردان لاله در این مصاحبه مفصل به برخی ابهامها پاسخ داده و قاطعانه از سرزمین مادری خود تعریف و دفاع کرده است. بهنظر میرسد مشکل او برای گذشتن از خط پایان پروژه سینمایی لاله کمی پول باشد!
- شما کجا به دنیا آمدید و بزرگ شدید؟
در تهران پایتخت ایران. در سن 23سالگی برای ادامه تحصیل به آمریکا آمدم و امروز هم در کالیفرنیا زندگی میکنم. مدارک کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری خودم را در رشته تلویزیون و سینما گرفتم. تحصیل را در دانشگاه برکلی شروع کردم و بعد به کالیفرنیا و میشیگان رفتم.
- چطور درگیر فیلم لاله شدید؟
وقتی در نیویورکتایمز خواندم که یک زن جوان در ایران قهرمان مسابقههای اتومبیلرانی شده است، با او تماس گرفتم و حقوق اقتباس سینمایی از داستان زندگیاش را از آن خودم کردم. نوشتن فیلمنامه هم براساس زندگی لاله صدیق یکیدو سالی طول کشید.
- شخصیت لاله صدیق را چگونه تعریف میکنید؟
همان ابتدا تقریبا تمام رسانههای بینالمللی درباره این زن حرف میزدند و این برای خودش بسیار جالب بود. من او را زنی جدی و قوی دیدم؛ کسی که در 26سالگی زندگی خود را صرف رسیدن به مقام قهرمانی کرده بود و شخصا از او و زندگیاش بسیار الهام گرفتم.
- و بعد درگیر ماجرای تولید فیلمی براساس زندگی شخصی و حرفهای او شدید.
بله. نامی که همان ابتدا برای فیلم انتخاب کرده بودیم «راندن Drive» بود؛ متأسفانه خیلی زود فهمیدیم چند سال پیش دقیقا فیلمی به همین نام تولید شده و طبیعی بود که نتوانیم از نام اولیه استفاده کنیم. وقتی قرار شد نام پروژه «لاله» باشد، حدود 2سال را صرف نوشتن فیلمنامه کردم و متن را به هر کسی که تصور کنید در هالیوود ارائه دادم. شاید باور کردنش سخت باشد اما هر استودیوی فیلمسازی یا شرکت تولید فیلم که فیلمنامه را خواند، آن را دوست داشت و میخواست کار را به سرانجام برساند البته ما یک مشکل اساسی داشتیم؛ چون فیلمنامه براساس یک داستان واقعی نوشته شده بود، چارهای نداشتیم جز اینکه آن را در تهران مقابل دوربین ببریم و طبیعی بود خیلی از شرکتهای آمریکایی موافق عقیده ما برای تولید فیلم در ایران نباشند.
- و اینگونه بود که شما بعد از سالها به سرزمین مادریتان ایران بازگشتید. آنجا را چطور دیدید؟
سال 2010 بعد از 28سال اقامت در کالیفرنیا به تهران بازگشتم و باید اعتراف کنم که حسابی شوکه شدم؛ بهویژه از نظر فرهنگی. واقعیتهای جامعه ایران را با چشم خودم دیدم و به تماشای جامعهای نشستم که هیچکدام از ما چیزی درباره آن نمیدانیم. آنها که در جوامع غربی زندگی میکنند، در واقع چیز زیادی درباره کشورهای دیگر نمیدانند و متأسفانه رسانههای غربی هم هرگز واقعیتهای جامعه ایران را به درستی منعکس نکردهاند. من با چشم خودم مردم و جامعهای بسیار پیشرفته دیدم که 75درصد آنها تحصیلات دانشگاهی دارند و سن بیش از 70درصد مردم زیر 30سال است. دیدن همین واقعیتها به من این جرأت را داد که فیلم را به زبان انگلیسی بسازم. زبان رسمی مردم ایران فارسی است و بسیار هم به آن افتخار میکنند اما ما چون میخواستیم پخش بینالمللی داشته باشیم، ناچار بودیم از زبان انگلیسی استفاده کنیم.
- تأیید فیلمنامه در ایران چقدر زمان برد؟
من فیلمنامه را به وزارت ارشاد ارائه دادم و 6ماه بعد نسخه تأییدشده آن را دریافت کردم. ساختن فیلم در ایران تابع شرایطی است که درک آن برای من آسان بود. اساسا چون ما میخواستیم براساس یک داستان و زندگی واقعی در جامعه ایران فیلم بسازیم، مشکلی با قوانین و مقررات نداشتیم.
- کجا فیلمبرداری کردید؟
هر کجا که فکرش را بکنید. از شمال تا جنوب ایران، در تمام استانها و لوکیشنها و هیچ محدودیتی هم نداشتیم. امکاناتی که در اختیار ما قرار میگرفت گاهی خیلی خوب بود و گاهی هم تعریف نداشت. لوکیشن اصلی ما شهر تهران بود و البته پیست اتومبیلرانی مجموعه ورزشی آزادی؛ جایی که امیدوارم تا پایانماه مارس (حدود یک هفته پیش) به آنجا بازگردم و فیلمبرداری را از سر بگیرم.
- هزینه تولید پروژه چطور تأمین شد؟
تقریبا 2سال از زندگیام را صرف تأمین و جمعآوری بودجه تولید این فیلم از سرمایهگذاران سراسر جهان کردم. میدانید که لاله فیلمی است درباره رقابتهای اتومبیلرانی و خیلی پروژه گرانی نیست.
- اما بهنظر میرسد فیلم داستانی در مقیاس جهانی دارد.
دقیقا. قرار نیست لاله صرفا یک فیلم ایرانی باشد. این آرزوی من است که مردم چهارگوشه دنیا را با عقاید و فرهنگهای هم آشنا کنم و این یکی از دلایلی است که فکر میکنم همه مردم جهان باید لاله را ببینند.
- شنیدهام حدود یکسوم از فیلمبرداری صحنههای اصلی فیلم باقی مانده است.
درست است. وقتی من به ایران رفتم، پیست اتومبیلرانی هنوز آماده نبود و آنچه وجود داشت، چندان به درد فیلمبرداری نمیخورد. بنابراین ما ناچار شدیم امکانات موجود را بازسازی کنیم و همین حدود 6تا 7ماه از وقت ما را گرفت. در عین حال، همزمان شروع به آمادهسازی 27ماشین مسابقه کردیم. نامساعد شدن شرایط آبوهوایی و کاهش ارزش پول ملی ایران در برابر ارزهای خارجی هم بر مشکلات ما افزود. من ناچار بودم به لسآنجلس برگردم و با دوستان و خانواده و با هر کسی که بتواند برای به پایان رساندن پروژه به ما کمک کند، حرف بزنم. امیدوارم خیلی زود پول مورد نیاز را تأمین کنم و در بهار برای به پایان رساندن پروژه به ایران برگردم؛ زمانی که هوا بهتر است و درختان و سبزهها دوباره سبز شدهاند.
- جایی گفته بودی که ممکن است این فیلم به مذاق عدهای خوش نیاید. چرا؟
در همین جامعه آمریکا هم اتومبیلرانی ورزشی است که معمولا آقایان ورزشکار در آن قهرمان میشوند و قهرمان شدن یک زن در آن امری است عجیب و جالب توجه. در جامعه ایران هم همین احساس به شکلی دیگر وجود دارد. جالب اینکه آنجا عدهای با لاله صدیق مخالفت میکنند و عدهای بهشدت طرفدار و حامی او هستند. خود من هم وقتی برای ساختن فیلم به ایران برگشتم، یک عده موافق داشتم و یک عده مخالف.
- حاشیههایی که درباره فیلم ایجاد شده، در نهایت به نفع آن خواهد بود؟
من آن را یک تبلیغ مثبت برای فیلم میدانم. اگر یک پخشکننده بخواهد روی لاله سرمایهگذاری کند، خیالش راحت باشد که تا امروز 50درصد کار تبلیغاتی آن انجام شده است!
- تعلیق لاله تا مشخص شدن واقعیت
محمدمهدی طباطبایینژاد، مدیرعامل مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی از زمان نشستن روی صندلی مدیریت این مرکز بارها بر لزوم شفافسازی پروژه لاله تأکید کرده و ادامه آن را منوط به این شفافسازی دانسته است. وی که پیشتر از شکایت احتمالی اسینیکنژاد به محاکم قضایی ایران استقبال کرده بود، در تازهترین گفتوگوی خود درباره توقف تولید فیلم به مهر گفت: این ماجرا بهدلیل طی نکردن مسیر اساسنامه مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی شکل گرفت. جلوگیری از تولید فیلم سینمایی لاله توقف نبود بلکه تعلیق بود چرا که تولید این فیلم در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی مسیر دیگری طی کرده بود و اتفاقهایی تعجببرانگیز در طول تولید داشت. در واقع بدون تأمین رایت سینمایی آغاز شده و از سوی دیگر اسدالله نیکنژاد، کارگردان فیلم هم مدعی بود. بنابراین با تعلیق میتوانستیم ماجرا را شفافسازی کنیم. طباطبایینژاد در پاسخ به این پرسش که آیا این شفافسازی در نهایت انجام شد یا نه و درباره هویت مالک کانادایی لاله گفت: متأسفانه ما جوابی از سوی نیکنژاد دریافت نکردیم و پیگیریهای ما هم بدون پاسخ ماند. طبق صحبتهای ایشان، فیلم مالک کانادایی دارد اما طرف کانادایی هیچ نامهای مبنی بر تأیید مالکیت رو نکرده است. البته ممکن است ترجیح بدهد کار به پایان برسد و بعد تأیید کند. از طرف دیگر، بهدلیل نبود بودجه کار متوقف مانده است. در واقع مسئله این است که برای آغاز کار باید تولید از آغاز تا انتها مشخص باشد و بعد وارد مرحله تولید شود. در هر صورت، پروژه سینمایی لاله تقریبا همه بودجه مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی را صرف کرد و نکته بدتر اینکه بخش عمده وقت و انرژی ما صرف حل و فصل بیقانونیهایی شد که در طول مدیریت پیشین در مرکز انجام شده بود. در واقع زمانی که طبق اساسنامه مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی باید صرف تولید فیلمهای مستند میشد، به مسیری دیگر رفت.