- چه طور شد این نقشه عجیب و غریب برای سرقت از دختران جوان به سرت زد؟
اسفند ماه گذشته وقتی قراردادم با شرکتی که در آنجا کار میکردم تمام شد، برای سال جدید با من قرارداد نبستند ، 4 ماه تمام دنبال کار گشتم ولی بی فایده بود.
بیکاری بدجوری به من که تنها نان آور خانواده بودم فشار آورده بود ، برای همین نقشه سرقت ها را طراحی کردم و با فریب دختران به سرقت از آنها دست زدم.
- نقشه اولین سرقت چطور به ذهنت خطور کرد؟
اولین بار وقتی درخیابان افسریه در حال قدم زدن بودم ، چشمم به دختری افتاد که طلای زیادی به خودش آویزان کرده بود، فهمیدم که او باید عاشق طلا باشد، در چند ثانیه فکر سرقت در ذهنم شکل گرفت.
به سمت دختر جوان رفتم و با جملاتی فریبنده به وی ابراز علاقه کردم ، از او خواستم برای نوشیدن قهوه به کافی شاپ برویم، این دختر هم وقتی به او گفتم دختر آرزوهایم است خیلی زود باور کرد.
هنوز چند دقیقهای از رفتنمان به کافی شاپ نگذشته بود که برای اجرای نقشهام شروع به تعریف از دختر جوان کردم، به او گفتم در همین چند دقیقه به حدی به او علاقه مند شدهام که می خواهم هموزن طلاهایش برایش طلا بخرم، دختر جوان از خوشحالی در پوستش نمی گنجید برای همین طلاهایش را به من داد تا به یک طلافروشی رفته و پس از وزن کردن آن هموزنش برایش طلا بخرم، خب من هم در فرصتی مناسب پا به فرار گذاشتم.
- واقعا به همین سادگی طعمههایت فریب میخوردند؟
بله به همین سادگی، کافی بود چند جمله عاطفی بگویم، آنوقت آنها از خوشحالی هر چه می گفتم باور می کردند، سپس مثل نخستین سرقت با وعده دروغین ازدواج آنها را به رستوران و کافیشاپ می کشاندم وبا ترفندی مشابه طلاهایشان را سرقت می کردم.
پس از آن هم با بیان اینکه کاغذ خرید طلاها را گم کردهام به یک طلافروشی رفته و آن را به فروش می رساندم ، طلافروشها هم با دیدن سر و وضع من خیلی زود باور می کردند.
- به طعمههایت چه می گفتی که فریبشان می دادی؟
حرف خاصی نبود،خودم را یک بازاری ثروتمند معرفی میکردم، به خاطر سروضع مناسبی که داشتم آنها خیلی زود قبول میکردند.
- تا کی میخواستی به این سرقتها ادامه بدهی؟
این کارها که آخر و عاقبت ندارد،قصد داشتم تا زمانی که یک کار مناسب پیدا کنم به این روش خرج زندگیمان را تامین کنم.
- می دانی یک نفر دیگر هم از روی شگرد تو کپی برداری کرده است و چند شاکی هم بعد از دستگیری تو از او شکایت کرده اند، شاید او همدست تو باشد؟
نه من همدست ندارم من تنها 4 یا 5 مورد سرقت به این روش کرده ام.
- در حال حاضر 5 شاکی در پرونده تو وجود دارند فکر میکنی شاکیانت به چند نفر برسند؟
چرا شکایت کردهاند، آنها همه دوستانم بودند، طلاهایشان را هم خودشان به من امانت دادهاند، فقط موضوع این بود که من دیگر آن را به آنها برنمیگرداندم، این که اسمش سرقت نیست.