قتل در عصبانیت
29 خرداد ماه گذشته، لحظاتی بعد از اعلام کشف جسد خون آلود یک مرد میانسال در دفتر کارش در غرب تهران تیمی از کارآگاهان اداره 10 آگاهی- ویژه قتل- در صحنه جنایت حاضر شده و تحقیقات خود را آغاز کردند.
در حالی که بررسیها نشان میداد مقتول با 3 ضربه چاقو از پای درآمده، ولی ضارب متواری شده بود.
وقتی در تحقیقات اولیه مشخص شد لحظاتی قبل از پیدا شدن جسد مقتول، صدای درگیری وی و پسرش به گوش رسیده است، دستگیری مرد جوان به عنوان کلیدیترین مظنون جنایت در دستور کار قرار گرفت.
سرهنگ داود سلطانی معاون اداره آگاهی تهران بزرگ روز گذشته با اعلام این خبر گفت : پلیس جنایی با انجام ردیابیهای پلیسی سرانجام مخفیگاه مرد جوان را شناسایی کرد و وی بامداد 5 تیرماه در محاصره کارآگاهان قرار گرفته و بازداشت شد.
مرد جوان در خصوص انگیزه خود از قتل پدرش گفت: مدتی قبل به مواد مخدر اعتیاد پیدا کردم و به همین خاطر از محل کارم اخراج شدم ولی دیگر موفق نشدم کار مناسبی پیدا کنم تا خرج زندگیم را تامین کنم.
روز حادثه وقتی به دلیل بیکاری در خانه دعوایم شد ،با عصبانیت به محل کار پدرم رفتم، نفهمیدم چه اتفاقی افتاد که در آنجا هم با پدرم دعوایم شد و وقتی به خودم آمدم که پدرم غرق خون روی زمین افتاده بود، بنابراین از ترس پا به فرار گذاشتم.
قتل برادر به خاطر اعتیاد
بررسی دومین جنایت وقتی آغاز شد که 23 خردادماه بازپرس روشن با اعلام مرگ مشکوک یک پسر جوان به محل حادثه در خیابان خانیآباد رفت، قربانی جوان 35 سالهای بود که با بریده شدن رگ دستش با چاقو و خونریزی ناشی از آن جان سپرده بود.
در حالی که بررسیهای اولیه نشان میداد مقتول که یک مرد معتاد بوده، خودکشی کرده است ولی بازپرس روشن در بازجویی از آشنایان مقتول متوجه ضد ونقیض گویی آنها شد و بنابراین دستور تحقیقات دقیقتری را صادر کرد. در حالی که تحقیق درباره مرگ مشکوک این جوان ادامه داشت، برادر مقتول به کلانتری خانی آباد رفت و پرده از راز قتل برادرش برداشت.
مرد جوان در بازجوییها در دادسرای جنایی درباره انگیزه این جنایت خونین به قاضی روشن- بازپرس شعبه سوم جنایی- گفت: مقتول با اعتیاد خودش آبروی خانوادهمان را برده بود، روز حادثه سر این موضوع بین من و او درگیری بوجود آمد و او در این درگیری به قتل رسید. بعد از این ماجرا تصمیم گرفتیم قتل او را خودکشی جلوه دهیم اما عذاب وجدان نگذاشت و به این ترتیب بعداز پایان مراسم ختم برادرم به کلانتری رفته وخود را تسلیم کردم.