مرتضی عزتی در روزنامه قانون با تیتر«اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها باعث تورم میشود»، نوشت:
فاز دوم هدفمندی یارانهها از برنامههایی است که دولت بهطور جدی از ابتدای سال جدید بهدنبال اجرای آن است. اقتصاددانان و کارشناسان مختلف نظرات خود را نسبت به اجرای این برنامه بهویژه در شرایط کنونی مطرح کردهاند. مهمترین دغدغه همه کارشناسان امکان موفقیت این برنامه است و اینکه کشور دچار مشکلات مشابه با آنچه که در فاز اول اجرای هدفمندی یارانهها شد، نشود.
واقعیت این است که شرایط کنونی کشور آماده اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها نبوده و اوضاع بهگونهای نیست که آمادگی تنش دیگری را داشته باشد. ما سالهای زیادی است که در اقتصاد دچار تلاطم و بیثباتی هستیم و اقتصاد ما دچار تلاطمهای زیادی بوده که منجر به نوسانات شدید شده است لذا هر اقدامی از این دست که در اقتصاد کشورمان انجام شود نمیتواند به اهداف مورد نظرمان جامه عمل بپوشاند. ابتدا باید به اقتصاد خود ثبات دهیم و سپس سیاستهای این چنینی را اجرا کنیم تا بتواند به اهداف خود برسد.
ما سالهای زیادی است که اقتصاد بیثباتی داریم و این موضوع محدود به چند سال قبل نیست یکی از عللی که اقتصاد ما را دچار این بیثباتی بلند کرده عبارت است اینکه سیاستمداران ما توجهی به فضای اقتصادی نمیکنند. تورم ما سالهاست که بالاست، که این خود یکی از نشانههای اثبات پرتلاطم بودن اقتصاد ایران است که اتفاقا برای همه قابل تشخیص است، پس اوضاع نابسامان اقتصاد ما بحث یک روز و دو روز نیست اما نمیتوان این را هم نادیده گرفت که اعمال برخی از سیاستها باعث شده در مقاطعی این اقتصاد متلاطمتر هم شود اما نمیتوان مشکلات کنونی اقتصاد را صرفا به گردن یک فرد یا دولت انداخت. کشور ما سالهاست که با مسائلی از قبیل تورم و بیکاری بالا دست و پنجه نرم میکند و علاوه بر اینها ما با تغییرات پیاپی در قوانین صادرات و واردات و... روبهرو هستیم که همه اینها هم باعث بیثباتی میشود.
اقتصاد امروز ایران قبل از اجرای فاز دوم هدفمندی یارانهها نیازمند ثبات است، بعد از ثبات لازم است که دولتمردان به فکر رشد و توسعه اقتصاد ایران باشند و درکنار آن مسئله بیکاری رفع و اشتغالزایی کنند. این موارد بهمراتب مهمتر از اجرای فاز دوم هدفمندی یارانههاست. روزمرگی سیاستمداران ما خود یکی از عوامل مهم بینظمیهای اقتصاد ایران است، روزمرگی به این معنا که صرفا امروز را میبینند و به رشد بلند مدت اقتصاد ایران بیتوجه هستند. درکنار این موضوع باید بیش از این به متخصصان بها دهند و به قول معروف حرف متخصصان حرف اول باشد نه حرف رئیسجمهور یا دیگر قدرتمندان سیاست ایران، یعنی جناحبندیهای سیاسی و گروهی که بر اقتصاد سایه افکنده را کنار بگذارند و در زمینه اقتصاد حرف اول را اقتصاددانان بزنند نهدیگران. مهمترین اثری که اجرای هدفمندی یارانهها بر ما خواهد گذاشت افزایش تورم است. درواقع باید مردم تمام عواقب تورمی که اجرای این سیاست در شرایط فعلی بر جامعه میگذارد را تحمل کنند.
بخشش، نشانه آرامش در جامعه
امانالله قرائیمقدم .جامعهشناس و استاد دانشگاه در روزنامه شرق در رابطه با بخشش نوشت:
موج بخششها نشاندهنده بازگشت دوباره مردم ایران به ریشههای فرهنگی خودشان است. ایرانیان چه قبل و چه بعد از اسلام روحیه بخشش و گذشت داشتند و همیشه منفعت جمع را بر شخص ترجیح دادهاند. علاوه بر ریشههای فرهنگی، سفارشهای دینی ما، اثرات خود را در این زمینه گذاشته است. وقتی مردم رییسجمهوری را برمیگزینند که در اولین سخنرانیاش بهعنوان رییسجمهوری میگوید بیایید همدیگر را ببخشیم و مردم و مسوولان را به گذشت و بخشش دعوت میکند، یعنی مردم تمایل زیادی به بخشش دارند. اکنون بازگشت آرامش به کشور بهطور مستقیم روی مردم تاثیر گذاشته است و نمونههای آن را میتوان در این بخششها دید. مردم با بخشیدن قاتل فرزند خود پای چوبهدار نشان میدهند در جامعه ایران دو اتفاق افتاده است؛ اول اینکه آنها بیشتر از سابق به یکدیگر و جان انسان احترام میگذارند و دوم اینکه همانطور که رییسجمهوری پیام آنها را شنید.
آنها هم درخواست رییسجمهوری را شنیدهاند و در واقع سیاستگذاری جامعه در این دوره کاملا درست بوده است. پتریم سوروکین - جامعهشناس برجسته -معتقد است جوامع در طول تاریخ سهنوع ذهنیت عقلایی، شهودی و مادی را تجربه کردهاند. از قرن 18میلادی به بعد ذهنیت به سمت مادیات رفت و انسانها اسیر اشیا شدند خوشبختانه در ایران میبینیم که جامعه در حال عبور از این دوران است، هرچند عدهای در قبال بخشش دیه دریافت میکنند اما همین پول هم در بسیاری موارد صرف امور خیریه میشود. در واقع رفتار مردم در برابر ظلمی که به آنها شده ستایشبرانگیز است.
وقتی پدر و مادری در برابر قتل فرزندشان، زندگی میبخشند به معنای آن است که شعور اجتماعی مردم رشد کرده که این پیشرفتی بزرگ برای کشور است. از سوی دیگر میبینیم این بخششها از شهرستانهای دور از پایتخت شروع شده است چراکه آنها زودتر از شهرهای صنعتی دورانگذار را طی کردهاند. مردم از احساسی رفتارکردن فاصله گرفته و به احترام و منطق بیشتری رسیدهاند.
البته نقش رسانهها در این میان بسیار مهم است وقتی رسانهها درباره حقوق انسانها و حقوق بشر مینویسند و گزارشهایی را در مورد این بخششها منتشر میکنند، رسالت خود را انجام داده و پیامشان را به مردم رساندهاند. بر اساس مطالعات مردمشناسیای که انجام دادهام، این بخششها موج احساسی گذرا نیست و اگر سیاستمداران، سیاست آشتیطلبانه خود را ادامه دهند، تحول اجتماعی عظیمی را در جامعه نیز خواهیم دید و این بخششها و گذشتها و به آرامشرسیدنها بیشتر خواهد شد.
بخششهای اخیر به معنای بازگشت آرامش به کشور است. باید به یاد داشته باشیم تقویت هویت ملی و روحیه ایثار تاثیرات مستقیم و سریعی برای از بینبردن خشونت در جامعه دارد. همچنین فراموش نکنیم صفتهای خوب آموختنی است. بنابراین توصیه میکنم سیاست بخشش و گذشت و بازگشت آرامش به کشور هرچه بیشتر تقویت شود چرا که این موضوع تنش در جامعه را بسیار کاهش خواهد داد و پیشرفت را در پی خواهد داشت.
ترسم نرسی به کعبه
شایان ربیعی در ستون سرمقاله روزنامه ابتکار نوشت:
«متولی اصلی فرهنگ کیست؟» این پرسشی است که این روزها هر بار در رسانه ی ملی مطرح میشود و گزارشگران این رسانه میکروفن شان را دستشان میگیرند و میروند توی لابی مجلس تا پاسخش را پیدا کنند، غافل از اینکه پاسخ سؤال آنجا نیست!
برای یافتن پاسخ باید چند نکته را به مدیران رسانه ی ملی یادآوری کرد.
نخست این که این روزها بیشترین لطمه را همین رسانه ملی به فرهنگ میزند. با تحلیل برنامهها و به ویژه سریالهای پخش شده از رسانه ملی در نزدیک به یک دهه اخیر از منظر گفتمان، محتوا و نشانه شناسی در مییابیم که این برنامهها بیش از آنکه در جهت تقویت بنیادهای فرهنگ ایرانی-اسلامی باشد، تداعیگر و آموزنده شاخصهایی متناقضنما از الگوهای فرهنگی جامعه است. به این معنی که آنچه از صدا و سیما پخش میشود کمترین ارتباط را با زندگی واقعی مردم دارد و در ساختار درونی هر یک از برنامهها الگوهایی از شخصیتهای آن برنامه یا آن سریال بازنمایی میشود که مخاطب قادر به همذاتپنداری با آنها نیست.
در واقع همیشه یک شکاف هویتی میان شخصیتهای پرداخت شده در سریالها و همچنین مجریان و افراد متولی برنامهها از یک سو و عامه مردم از سوی دیگر وجود دارد. میدانیم که جمعیت مخاطبان صدا و سیما در ایران سیری کاهشی داشته است، این موضوع چند دلیل دارد که قطعا یکی از آنها محدودیتهای این سازمان برای حضور افرادی است که سابقا در آن برنامهسازی کرده و مردم با چهره و صدای آنان خاطره دارند. علت دوم نیز میتواند ناشی از فضای بسته رسانه ملی در پخش بسیاری از تصاویر از جمله تصویر ساز و... باشد؛ ما هر شب میتوانیم در یکی از شبکههای صدا و سیما تصاویری از مواد مخدر، شیشه، مشروبات الکلی، مو، بازو و ساق پای برهنه بازیگران خارجی در سریالهای تلویزیونی و...
ببینیم اما همین رسانه در نمایش ساز و گروههای موسیقی محدودیت دارد. آیا با این کار چه هدفی را میتوان دنبال کرد؟ اگر هدف کاهش گرایش به موسیقی در میان جامعه است، که یک مشاهده اجمالی ثابت میکند رشد گرایش جوانان به فراگیری نواختن سازهای موسیقی روز به روز در حال گسترش است. بنابراین شکاف دیگری نیز میان مدیران سیاستگذار رسانه ملی چندان با نیازهای مخاطبان همخوانی فرهنگی ندارند.
مجلس شورای اسلامی یک نهاد قانونگذار است و تمامی طرحها و لوایح فرهنگی برای تبدیل شدن به قانون باید باید از پیچ بهارستان به سلامت بگذرد! بنابراین جایگاه مهم مجلس شورای اسلامی در اصلاح رویههای فرهنگی موجود در کشور بر کسی پوشیده نیست. اما بسیاری از قوانین فرهنگی ما بیش از آنکه ایجابی باشد، سلبی است! در واقع در فضای فرهنگی کشور خطوط قرمز قانونی یا عرفی اداری، به قدری زیاد است که امکان فعالیت را به شدت کاهش میدهد. بدیهی است که حوزه فرهنگ یک حوزه سلبی نیست و کسانی که در این حوزه کار میکنند دنیا را متفاوت از چهرههای سیاسی و اقتصادی و... میبینند.
دنیا برای هنرمندان و فرهنگیان یک مجموعه بزرگ از امکانها و آرمانها است نه یک فضای بسته و محدود به تهدیدها و احیانا بدبینیها. بنابراین دنبال کردن پاسخ سئوال متولی فرهنگ کشور کیست در چنین شرایطی نباید به پیچ بهارستان ختم شود. مخصوصا این که ادبیات برخی از نمایندگان در گفتوگوها، نطقها و تذکرها و اخطارها کمترین شباهت را به اصول پذیرفته شده اخلاقی و فرهنگی دارد.
فرهنگ به تنهایی حوزههای بسیار گستردهای در زیر مجموعه دارد، از تربیت و معارف وسیع دینی تا فرایند نشر کتاب، از میراث تاریخی و فرهنگی تا ازدواج، از سینما تا موسیقی و... اما نگاه تقلیلگرایانه به این حوزه و چینش سلیقهای مدیران در توسعه فرهنگی، توسعه متوازن و موزون حوزه فرهنگ را به چالش کشیده است. چنان که رهبر معظم انقلاب نیز ضمن تأکید بر لزوم دقت بسیار نکتهبینانه در این حوزه و دغدغه بیشتر متولیان، عنوان فرهنگ را در نامگذاریهای سالانه وارد کردند و حساسیت و اهمیت این حوزه را دیگر بار گوشزد کردند.
آیا ما یک فرهنگ رسمی داریم و یک فرهنگ غیررسمی!؟ چنان که در کنار فرهنگی که از صداوسیما، مدارس و...بازنمایی میشود یک جریان موازی نیز در همین کشور وجود دارد که کتاب منتشر میکند، فیلم میسازد و کتاب و فیلمش هم فروش میرود اما جایگاهی در فرهنگ به اصطلاح رسمی ندارد؟ این سوی بام مشکل دارد یا آن سو؟ شکاف موجود در میان این دو نوع فرهنگ - رسمی و غیررسمی- نیز یکی از مهمترین چالشهای موجود در عرصه و عرشه متلاطم فرهنگی کشور است.
نگارنده معتقد است، متولی فرهنگ در یک کشور اسلامی که قدمت تاریخی و فرهنگی بلند قامتی دارد، نه وزارت ارشاد است و نه دیگرنهادهایی که به قول رئیس جمهوری بودجه فرهنگی دارند اما امکان نظارتی بر آنها وجود ندارد. متولی فرهنگی در این کشور در درجه نخست هنرمندان و فرهنگیان مردمی کشور هستند. باید فضای داخلی را برای فعالیت آنان بازتر کرد، باید از هنرمندان متعهد کشور دلجویی کنیم! رسانه ملی به عنوان فراگیرترین رسانه کشور باید میعادگاه هنرمندان برجسته این سرزمین باشد نه جولانگاه بازیهای جناحی! و گرنه موج فزاینده گرایش به برنامههای ماهوارهای و سریالهای مبتذل و تبلیغاتی ترکیهای که نگاه مخاطبان رسانه ملی را دزدیدهاند به این زودیها برگشت پذیر نیست. ما داشتههای گرانبهایی داریم و بی انصافی است اگر همان را از بیگانه تمنا کنیم! این راه که نهادهای مدعی فرهنگسازی در کشور میروند، مسیر مقصد نیست! میترسم به کعبه نرسند و نرسیم.
توصیههای مهم به واعظان و ذاکران
روزنامه جمهوری در ستون سرمقالهاش نوشت:
اولین بار نیست که رهبر انقلاب با توصیههای دقیق و دلسوزانه، مداحان را به رعایت ضوابط شرعی و شأنی محافل مذهبی و پیشوایان دینی راهنمائی میکنند و آنها را از گفتن مطالبی که موجب خدشه وارد شدن به اعتقادات مردم و جایگاه دین میشود برحذر میدارند. در دیدار روز یکشنبه این هفته شاعران و مداحان با رهبر انقلاب، که مصادف بود با سالروز میلاد با سعادت حضرت فاطمه زهرا سلامالله علیها، ایشان با مطرح ساختن سه محور مهم بار دیگر تمام کسانی را که با استفاده از امکان مواجهه با مردم در محافل مذهبی اقدام به شعرسرائی، شعرخوانی، مداحی و یا وعظ میکنند به درست عمل کردن و رعایت ضوابط دعوت کردند و هشدارهائی نسبت به عواقب تخلف از ضوابط دادند. این اقدام رهبری، در چارچوب وظایف شرعی و حاکمیتی ایشان صورت میگیرد و تکرار آن نیز لازم و ضروری است.
همانگونه که بیانات رهبری به مداحان اختصاص نداشت و ایشان با آوردن عنوان اهل منبر، وعاظ را نیز مشمول توصیههای خود دانستند، آنچه در جامعه مشاهده میشود نوعی عدم توجه به ضوابط شرعی در بعضی منبرها و مداحیهاست و این هر دو قشر باید به آنچه رهبری در موارد و مواقع متعدد به آنها گوشزد کردهاند، توجه جدی نمایند و پایبندی نشان بدهند.
بیانات روز یکشنبه رهبری شامل سه نکته مهم بود که مروری دوباره بر آنها میتواند به هدفی که ایشان از مطرح ساختن آنها دارند کمک کند.
اول آنکه رسانه مهم چهره به چهره با مردم سخن گفتن، از جایگاه ویژهای برخوردار است که باید حداکثر استفاده از آن به عمل آید و مداحان، وعاظ و شاعران مذهبی از کاربرد صحیح چنین موهبتی غفلت ننمایند. این نکته از دو نظر قابل توجه است. یکی اینکه رسانه تخاطب چهره به چهره دارای سابقهای کهن است و به همین دلیل تأثیرات فراوانی در جان و روح مردم دارد و دیگر اینکه خود مردم با میل و رغبت در پی آن هستند و حتی با تأمین هزینه، گذاشتن وقت و اختصاص دادن امکانات درصدد برگزاری آن بر میآیند. اینها را در هیچیک از وسائل ارتباط جمعی جدید نمیتوان یافت.
درست است که وسائل ارتباطی جدید نیز جاذبههای خود را دارند، اما پیوند رسانه مذهبی با اعتقادات مذهبی مردم، امتیازی است بالاتر از تمام امتیازات و ویژگیها که وسائل ارتباطی جدید از آن برخوردار نیستند و این واقعیت در موارد زیادی در عمل به اثبات رسیده است.
محور دوم، ضرورت رعایت حدود و ضوابط شرعی در مراسم مذهبی است. اینکه در بیانات رهبری خطاب به شاعران و مداحان تصریح شده: "محیطهای مداحی و هنر مذهبی باید همچنان طاهر و عفیفانه باشد و نباید برخی بیقیدیها و بیمبالاتیها به دنیای هنر اسلامی و مذهبی نفوذ و رسوخ کند" به این دلیل است که این محیطها در معرض بیقیدیها و بیمبالاتیها قرار دارد و متأسفانه بعضی مداحان، شاعران و حتی وعاظ حاضر نیستند حدود و ضوابط شرعی را در مراسم مذهبی رعایت کنند. استفاده از کلمات، عناوین و عبارات نازل و دون شأن پیشوایان دینی، نسبت دادن اموری که با اعتقادات مذهبی سازگاری ندارند و حتی با آن در تضاد هستند به معصومین و همچنین جعل مطالب تاریخی و نسبت دادن آنها به بزرگان دین، در محافل مذهبی بسیار دیده میشود. هر چند افرادی که این مطالب را به زبان میآورند درصدد جلب نظر مردم و نزدیک کردن مخاطبان خود به دین و پیشوایان دینی هستند، ولی این کار نه تنها چنین هدفی را تأمین نمیکند بلکه اثر معکوس دارد.
بنابر این، توجه به این محور از بیانات رهبری اهمیت زیادی دارد و مداحان، شاعران و واعظان از طریق بالا بردن سطح معلومات خود و باور کردن این واقعیت که هیچ چیز بیشتر و بهتر از بیان صادقانه واقعیتهای تاریخی و حرکت در چارچوب اعتقادات نمیتواند به جذب مردم و حفظ و تقویت اعتقادات آنها کمک کند، باید خود را با حدود و ضوابط شرعی منطبق نمایند. چگونگی عملکرد صدا و سیما در ترویج مداحی منضبط و پرهیز از ترویج مداحیهای خارج از ضوابط شرعی، میتواند نقش مؤثری داشته باشد که متأسفانه مورد غفلت است و تاکنون نه تنها از صدا و سیما برای فرهنگسازی در این زمینه استفاده نشده، بلکه صدا و سیما در ترویج بیضابطگی در این عرصه سهم داشته است.
و سومین محور، پرهیز از دامن زدن به اختلافات مذهبی و دعواهای سیاسی در مراسم و محافل مذهبی است. این جمله از بیانات رهبری خطاب به مداحان و وعاظ که: "باید با انتقال محتوا و مضمون هنرمندانه، آگاهیبخش، بیدارگر، امیدوار کننده، وحدت آفرین و رعایت کامل حدود شرعی در مراسم مذهبی، این مسئولیت و فرصت را در خدمت مقابله با توطئههای پیچیده دشمنان اسلام و همچنین پیشبرد اهداف نظام اسلامی قرار داد" یکی از مهمترین رموز موفقیت فعالان محافل مذهبی به ویژه مداحان، وعاظ و شاعران شعر دینی را در بر دارد.
این صاحبان رسانههای اثرگذار مذهبی با آنچه در اختیار دارند میتوانند دو نوع رفتار داشته باشند. میتوانند از این امکان برای دامن زدن به اختلافات بهرهبرداری کنند که در اینصورت در خدمت دشمنان قرار میگیرند و به تعبیر دقیق رهبری "شمشیر دشمن را تیز میکنند"، و میتوانند از این امکان برای ایجاد و تقویت وحدت استفاده کنند که در این صورت همان کاری را انجام میدهند که مقتضای رسالت پیامبران و پیشوایان دینی است.
واقعیت اینست که دست اندرکاران محافل و مجالس مذهبی در جامعه ما به این توصیههای مهم رهبری، بسیار نیاز دارند. توسل به اقدامات قهری برای وادار ساختن آنان به رعایت حدود و ضوابط شرعی نیز هرگز جواب نخواهد داد. آنچه مؤثر و کارساز است، توصیهها و تاکیدات رهبری و مراجع تقلید است که در چارچوب شرع و تعالیم دین سخن میگویند و دست اندرکاران محافل مذهبی نیز از آنها شنوائی دارند. تکرار این توصیهها و تأکید بر آنها میتواند مشکلات امروز محافل مذهبی را برطرف نماید و آنها را به چارچوبهای حدود و ضوابط شرعی برگرداند.
چرا غرب حقوق اسلامی زن را برنمیتابد؟
سعدالله زارعی در روزنامه کیهان نوشت:
«اگر میخواهید برای مسئله اساسی زن و معضل زن و مشکلاتی که جامعه زنان در همهجا، از جمله در کشور ما به آن دچارند فکر بکنید، شرط اول آن این است که خودتان را و ذهنتان را از تفکرات غربی که یک تفکرات کلیشهای غلط متحجر نونما است خلاص کنید و نجات بدهید و فکری مستقل از تفکرات غربی بکنید».
از واکنش رسانهای غرب به سخنان پرحکمت اخیر رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره حقوق زنان اولا میتوانیم دریابیم که دولتمردان غربی در اینباره چه موضعی دارند و ثانیا میتوانیم از طریق برهان خلف، درجه اهمیت سخنان رهبر معظم انقلاب را دریابیم. واکنش رسانهای غرب به این سخنان آمیختهای از اهانت، دروغپردازی و تحریف و جنجال بود. «صدای آمریکا» وانمود کرد که ایشان علیه برابری حقوق زن و مرد صحبت کرده است و این در حالی است که در سخنان رهبری اجبار زن به فعالیت مردانه ذیل پوشش برابری جنسیتی مردود شمرده شده است.
بیانات روز شنبه رهبری در جمع بانوانی انجام شد که بخش زیادی از آنان در جمهوری اسلامی شاغل بودند و نظام جمهوری اسلامی هم ممنوعیتی برای اشتغال زنان قایل نشده است پس کاملا واضح است که نه جمهوری اسلامی به درخواست آن دسته از زنانی که میخواهند «شاغل» باشند بیاعتناست و نه مسئله اصلی غرب در مورد زنان ایران، اشتغال آنان است. اگر به متن مباحث این رسانهها نظر بیاندازیم به خوبی درمییابیم که آنچه در سخنان رهبری غیرقابل تحمل بوده همان نقد رهبری از نگاه غرب نسبت به زن و شخصیت زن بوده است.
چه اینکه حضرت آیتالله العظمی خامنهای - دامت برکاته- اتفاقا تاکید کردهاند که برای حل مشکلات واقعی و اولویتدار زنان در ایران یک ستاد فرا قوهای تشکیل شود و در همین سخنرانی هم تاکید کردهاند که باید برای حل مشکلات جامعه زنان اقدام جدی صورت گیرد. غرب از آنجایی مشکل پیدا میکند که حضرت آقا میفرمایند برای رسیدگی به حقوق زنان باید از نگاه غربی به زن که با عزت و کرامت و رسیدگی به مشکلات واقعی زنان منافات دارد، پرهیز کرد. کنار زدن آنچه غرب درباره زن میگوید یعنی کنار زدن تفکر غرب و این برای غرب غیرقابل قبول است.
غرب از یک منظر دیگر نیز سخنان رهبر معظم را برای خود خطرناک میداند و از قضا میتوان نشانههای آن را در لابلای کلمات غرب نیز دید. رهبر معظم انقلاب اسلامی در این جلسه به حل مشکلات واقعی و از جمله حقوق برجسته زن در خانه و خانواده اشاره و فرمودند: «تصور زن در خانه، تصور یک موجود درجه دویی است که موظف به خدمتگزاری به دیگران است... این درست نقطه مقابل آن چیزی است که اسلام بیان کرده است». رسانههای غربی از جمله بیبیسی، V.O.A، دویچهوله و نیویورکتایمز تفسیرشان از این سخنان این بود که رهبر ایران با برجسته کردن حقوق زن در خانه و خانواده بنا دارد مشکل جمعیتی و کاهش نسل ایرانی را حل کند و این به معنای آن است که جمهوری اسلامی بنا دارد حقوق اجتماعی زنان را محدود نماید!
این خط به خوبی نشان میدهد که غرب از نقشآفرینی زنان در بزرگترین عرصه اجتماعی که حل یک مشکل جدی و حیاتی و دارای آثار درازمدت کشور است وحشت دارد و آن را با منافع خود در تقابل میبیند. البته هیچ تلازمی میان توجه دادن به حقوق و حرمت زنان در خانه و خانواده با نقشآفرینی آنان در این عرصه ندارد البته پرواضح است که وقتی زنان ما از ایفای نقش در عرصههای حقیری که غرب برای آنان میپسندد اجتناب کنند، فرصت مییابند تا به عنوان نیمی از جامعه به حل مشکلات بزرگ کشور بیاندیشند کما اینکه در طول تاریخ ایران و به خصوص در یکصد سال اخیر در هیچ صحنه بزرگ و اساسی اجتماعی، زنان ما نه تنها غایب نبودهاند بلکه گاهی نقش آنان از مردان برجستهتر بوده است تا جایی که حضرت امام خمینی خطاب به زنان میفرمایند «شما معلم ما بودهاید و بدون شما این انقلاب به پیروزی نمیرسید».
در انقلاب مشروطه، در نهضت نفت، در نهضت 15 خرداد، در انقلاب 22 بهمن، در جنگ 8 ساله، در خنثی کردن فتنههای مختلف، در تحقیقات علمی و پژوهشی و... زنان ما نقش ممتازی داشتهاند. اینها از قضا از منظر غرب جزء جرائم زنان ما به حساب میآید! نقشآفرینی زن در چنین صحنههایی مذموم است. غرب از زن مسلمان ایرانی میخواهد که از نقشآفرینی به عنوان «بخشی از راهحل» ایران به ایفای نقش به عنوان «بخشی از مشکل» ایران نقل مکان کند این آن چیزی است که منافع غرب را تامین مینماید.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنان مستند خود ثابت کردند که بردهداری هنوز در غرب رواج دارد و این بار بردهداری زنان جای بردهداری قدیم را گرفته است. بنابراین ضمن آن که غرب صلاحیت ندارد تا در این باره سخن بگوید در همان حال غرب حرف تازهای به نسبت آنچه در قرون وسطی درباره زن بیان میکرده، ندارد. غرب میگوید زن باید از هویت و طبیعت خود جدا شود و به هویت و طبیعت جنس مقابل خود تبدیل شود و در خدمت جنس مقابل باشد بر این اساس در محافل مجلسآرای مردان، در خانه تنها ابزاری برای شهوترانی مرد باشد، حالا غرب میخواهد این را به عنوان یک حرف نو و مدرن به زنان مسلمان هدیه دهد و حال آن که اسلام برای زن حقوق بسیار گستردهای در نظر گرفته و هرگز کاستن سر سوزنی از حقوق او را اجازه نداده است کما این که برای مرد هم حقوقی قایل شده ولی حتما مسئولیتهای مرد از حقوق آن سنگینتر است و حال آن که درباره زنان حقوقشان از مسئولیتشان بیشتر است کما اینکه مرد حقی از درآمد مشروع زن ندارد ولی زن حق بزرگی در درآمدهای مشروع مرد دارد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودهاند: «اشتغال جزو مسائل اصلی بانوان نیست. البته ما با اشتغال بانوان مخالف نیستیم. بنده نه با اشتغالشان و نه با مدیریتشان مادام که با آن مسائل اصلی منافات و تعارض پیدا نکند، مخالفتی ندارم» کاملا واضح است که تامین مالی زن در خانه یکی از وظایف حتمی مرد است یعنی زن بدون کار بیرون میتواند درآمد داشته باشد کما این که اشتغال زن هم حتما اشتغال در شغلهای رسمی که نوعا سنگین هم هستند، نیست. زن میتواند شغلی مناسب تواناییها و ظرایف جسمی خود داشته باشد و نیمی از اندازه مردان تن به کار بیرون از خانه بدهد و درآمد آن را هم خرج خانه نکند و همه هزینههای خانه را متوجه شوهر نماید در حالی که مردان نمیتوانند درآمدهای خود را شخصی دانسته و زن و فرزندان را در درآمد خود شریک ندانند.
با این وصف کاملا واضح است که برشمردن اشتغال به عنوان مسئله اصلی زنان خدمتی به بانوان نیست چرا که این تلقی به طور ضمنی به این معناست که او خود باید هزینه خود را درآورد و حال آن که بر اساس بینش دینی این وظیفهای مردانه است.
از منظر رهبری بزرگترین مسئولیت یک زن مسلمان باید آرامشبخشی به اهالی خانه یعنی مرد و فرزندان باشد. از نظر ایشان ایفای این نقش نیازمند آن است که اولا زن خود از آرامش روانی و روحی برخوردار باشد و ثانیا نقش مدیریتی و رهبری زن در خانه توسط مرد و فرزندان به رسمیت شناخته شده و الزامات تحقق آن مراعات گردد. مرد نباید در درون خانه کمترین اهانتی به زن نماید و از این رو اسلام زن را «ریحانه» خوانده است.
حالا این فکر و فرهنگ را با آنچه غرب درباره زن فکر و عمل مینماید، مقایسه کنید آیا اساسا حتی جایی برای قیاس باقی میماند. آیا در غرب اساسا خانواده موضوعیتی دارد، آیا حقوق مادی او توسط مرد تامین میشود؟ آیا ضمانتی برای رعایت حقوق مادی او وجود دارد؟ آیا زن در غرب میتواند به عنوان صاحب اصلی خانواده، و در نتیجه جامعه ادعایی داشته باشد؟ خب حالا آیا در جامعه اسلامی میتوان در عین تبعیت از راه و رسم غرب از حقوق واقعی زنان صحبت کرد؟
غرب از این که در یک نقطه از جهان به چالش جدی در حوزه فکر و فرهنگ کشیده شود، وحشت دارد. چرا که اگر در مواجهه فکری فرهنگی در جایی کم بیاورد، در همه جا دچار مشکل میشود. از این روست که غرب طی 35 سال گذشته از مواجهه واقعی با جمهوری اسلامی اجتناب کرده و همواره تصویری مخدوش از ایران نشان داده است کما اینکه بعد از سخنان روز شنبه رهبر معظم انقلاب، غرب به هیچ وجه نقد مستند ایشان از آنچه در جامعه غربی بر سر زن میآید را بازتاب نداد و با تحریف و دروغپردازی وانمود کرد که گویا از نظر ایشان زن جنس درجه دو است و شایسته برابری حقوقی با مرد نیست.
از سوی دیگر آنان با استناد غلط و مغرضانه و توأم با تحریفهایی دیگر وانمودکردند که اولاً فلان شخصیت رسمی به اعمال تبعیض علیه زنان و حاکمیت جنس مرد بر زن اذعان کرده و ثانیاً این سخنان نشانه عدم پذیرش سخنان رهبر ایران حتی در درون جمهوری اسلامی است. این در حالی است که اصل اینکه تفاوت قایل شدن بین جنس زن و جنس مرد مصداق تبعیض به معنای ظلم است نادرست میباشد و از سوی دیگر هیچ مسئول متدینی در ایران نمیتواند علیه سخنانی که پایه دینی محکمی داشته و از موضع مسئولیت و ارائه طریق هم بیان شده، سخن بگوید.