دیروز یک «مسئولیت ملی» و البته مرتبط با ارتباطات و رسانه به من سپرده شد؛ معاونت ارتباطات و اطلاعرسانی دفتر رئیسجمهور.
اینکه دولت کاری چنین مهم را به روزنامهنگاران بسپارد، رویکرد شایستۀ تقدیری است. تلاش میکنم علاوه بر نیت خالص و جلب رضایت خداوند، مسئولیتهای خطیر ملی و حرفهای را جمع ببندم و این دو را به جای اینکه روبروی هم باشند، به هم گرۀ محبت بزنم. در این راه به عنایات الهی و کمک همه دوستان و همکارانم چشم بستهام. به گمانم ذکر سه نکته در باره این انتصاب، قابل ذکر است تا به آن فکر کنیم و اگر درست است و گرهی از مشکلات کشور و مردم میگشاید، در بسط این فرهنگ بکوشیم.
یک. اعطای این مسئولیت پیش از هر چیز، ناشی از اعتماد ریاستجمهوری به یک روزنامهنگار است. روزنامهنگاری که ده سال و بیشتر از آن (وقتی ایشان دبیر شورای عالی امنیت ملی بودند)، بویژه در خصوص موضوع مهم مذاکرات هستهای وظایف حرفهای خود را انجام میداد. همقطاران رسانهای به یاد دارند که این وظیفه با رعایت منافع ملی، اخلاق حرفهای و البته انتقاد نیز همراه بود.
دولت برآمده از اراده ملت است و آن «مسئولیت ملی»، همان مسئولیت اجتماعیِ روزنامهنگاران است. امور اجرایی کشور در اختیار قوه مجریه است و عملکرد دولت، زندگی مردم را میسازد. هر چه انرژی دولت صرف حاشیه و حاشیه سازیها شود، قوای کارشناسیاش برای تنظیم زندگیِ مطلوبترِ شهروندان تضعیف خواهد شد. این؛ هرگز به معنای نفیِ نقد نیست.
انتقاد منصفانه، عقل منفصل دولت خواهد بود و بسترسازِ تعامل و همدلی و همکاری خواهد شد. مگر نه اینکه طی سالها و بلکه دهههای اخیر، همه ما و جامعهمان از تقابلها و دشمنیها، شکافها و رویاروییها لطمه دیدهایم. و نه از انتقاد؛ که از انتقامگیریهای بیحاصل فرسودهایم و دشمنانمان را به وسوسه انداختهایم. پس بیائیم و انتقاد را به انتقام ترجیح دهیم.
دو. علیرغم تلاشهای دشمن در ابعاد مختلف برای فاصله انداختن میان نظام و مردم، حماسه سیاسی 24 خرداد با حضور همه سلایق فکری محقق شد. اگر فقط یک تفکر در صحنه بود، چنین حضوری رقم نمیخورد. 24 خرداد فارغ از اینکه چه کسی را روانه پاستور کرد، سرمایه اجتماعی نظام را به صحنه آورد و به رخ کشید.
این سرمایه را باید ارج نهاد و تقویت کرد. تضعیف آن به هر بهانهای، بازی در زمین دشمن است. موفقیت نظام اسلامی در گرو موفقیت دولتها است و درست که دولتِ تدبیر و امید کار خود را میکند؛ اما همه ما نیز در برابر مردم وظیفهای داریم. باید هر که و هر کجا هستیم با «تدبیر» عمل کنیم تا خدای نا کرده «امید» مردمان خوبمان به نا امیدی تبدیل نشود. سلیقه سیاسی خوب، اما فدا کردنِ مردم به پای منافع گروهی و فردی نا سپاسی است. پس باور کنیم که همه ما در یک کشتی نشستهایم و مقصد مشترکی داریم.
سه. به خداوندی که به آشکار و نهانِ همه ما آگاه است؛ شهادت میدهم که نه دکتر روحانی ریاست محترم جمهوری، نه رئیس دفترِ گرامی ایشان دکتر نهاوندیان و نه احدی از مسئولین ارشد دولت، حتی یک درخواست و توصیه سیاسی در قبال پذیرش این مسئولیت توسط حقیر نداشتند. از من نخواستند سلیقه سیاسیام را عوض کنم و یا به احدی از چهرههایِ خدوم نظام بیوفایی کنم. سوگند که جز حفظ ارزشهای راستینِ اسلام، آرمانهای الهامبخش و فراگیر انقلاب، فرامین جاودان امام راحل، تحقق منویاتِ رهبر معظم انقلاب، منافع مردم و رعایت برنامهها و قوانین توصیهای به من نداشتند.
به یک نکته بدیع توجه کنید. به سایر کشورها کاری ندارم. آیا در تاریخ 35 ساله اخیر، سابقه دارد که یک رئیسجمهور «قلبِ نظام ارتباطی» خود و دولتش را در اختیار سخنگویِ جدیترین رقیب انتخابی خود قرار دهد و همراه نزدیکِ رقیب سیاسیاش را تا این حد محرم بداند؟ این حد از تعامل با رقیب، کمنظیر و فی نفسه ارزشمند است. و اینکه مهمترین رقبای انتخاباتی هم نیروهایِ توانمند را به یاری دولت تشویق میکنند، پاسخی نیکو به همین نگرش است.
چه خوب است که همۀ ما، از سیاستمدار تا روزنامهنگار به این نکته بیندیشیم. نقدها نیز سر جای خود. تکثیر این «روحیه» که «رقیب هم از ما و با ماست» میتواند فاصلهها را کاهش دهد، بسیاری از نزاعهای بی حاصل را بزداید، به جای تنشهایِ کاهنده، امید و آرامش را میهمان خانه های مردم کند و...
مردم خوبی داریم و همه درون یک کشتی نشستهایم. لیاقتِ مردم خوب، سیاستمداران و روزنامهنگارانِ خوب است. همه راههای مقابله را آزمودهایم. بسی تجربۀ تلخ میراث مانده است. پس بیائید این «روحیه» را تکثیر کنیم. یا علی
*معاون ارتباطات و اطلاعرسانی دفتر رئیسجمهور