در قرآن از توحید گرفته تا معاد و از نبوت گرفته تا امامت و زعامت و از آرمانهای فردی گرفته تا هدفهای اجتماعی، همه بر محور عدل استوار شده است. عدل در قرآن همدوش توحید، رکن معاد، هدف تشریع نبوت، فلسفه زعامت و امامت، معیار کمال فرد و مقیاس سلامت اجتماع است.
در یک سخن: تنها واژهای که بیانگر نوع ربوبیت و حاکمیت و خالقیت و ولایت خدای هستی بر مجموعه هستی است «عدل» است. یعنی شیوه ربوبیت و ولایت حق بر اساس عدل و طرز خالقیت و حاکمیت او بر مبنای عدالت است.
در فرهنگ مدون معارف اسلامی آنچه درباره عدل گفته و نوشته شده است تنها در بعد کلامی آن ـ عدل الهی ـ و یا در بعد اخلاقی ـ اعتدال روحی فردی ـ بوده است و با کمال تأسف در زمینه روابط متعادل پدیده های طبیعی و تاثیر و تأثر آنها که به منزله عدل در متن طبیعت و کلید تسخیر آن است هیچ قدمی تاکنون ـ البته از منظر معارف اسلامی ـ برداشته نشده است.
چه اینکه در زمینه عدالت اجتماعی نیز کاری در خور انجام نگرفته است. این است که بسیاری از آیات قرآن و متون حدیث در این باب گاه همچون رازی سر به مهر ناگشوده مانده و در برخی اوقات به دلیل عدم تبیین بعد اجتماعی دین، این فرازهای معجزهگر به دیار متشابهات ره سپردهاند و بویژه در سیره علمی و عملی حضرت امیرالمومنین علی(ع) که بحق، جانشین حق در رعایت و مدیریت و ولایت بر اساس حق و عدل است به تحلیل و تبیین این مباحث پرداخته نشدهاست.
بحث عدالت در اندیشه های سیاسی امام علی(ع) مبحث بسیار گسترده و عمیقی است، که تأمل، تفکر و مجال گستردهای میطلبد. شخصیتی که نامش قرین عدالت بوده و نه تنها امام معصوم شیعیان است، بلکه در تاریخ بشریت به عنوان یک متفکر، اندیشمند و سیاستمداری خدامدار مطرح بوده است. مجسمه عدل و مساوات، شیفته حق و انصاف، نمونه کامل بشردوستی و رحمت و محبت و احسان، مولای متقیان علی(ع) که حتی دیگران دربارهاش گفتند قاتل او همان عدل و مساواتش بود (و قُتل فی محرابه لشدّة عدله).
امام علی بن ابی طالب(ع)، در این مسئله مهم و حیاتی، میتواند به عنوان شاخصترین الگوی عدالت و رابطه عادلانه دولت با ملت باشد. چه برای آنان که علی(ع) را به عنوان امام معصوم و عالمترین و عادلترین مردم، بعد از رسولالله(ص) میدانند و چه برای آنان که وی را از دیدگاه یک انسان کامل و وارسته و خلیفه عادل، نگریسته و رژیم حکومت وی را عادلانهترین رژیم تاریخ اسلام پذیرفتهاند، که در اینجا حتی ناظران و نویسندگان غیرمسلمان، اعم از مسیحی یا دهری نتوانستهاند از فضایل و ملکات او غمض عین کنند و در این مقوله کتابها نوشتهاند؛ مانند جرج جرداق مسیحی که کتاب« الامام علی(ع) صوت العداله الانسانیه» را تألیف و علی(ع) را پیشاهنگ عدل بشری معرفی نموده است.
چنانکه همین نویسنده اذعان می دارد مسئلهای که علیبن ابیطالب را مجبور به پذیرش خلافت نمود در خطر بودن عدالت اجتماعی بود. امام(ع) در یکی از نامههای خویش نوشته است: کسانی که در حکومت من به سر بردند و سپس به امویان پیوستند، عدل را دیدند و شنیدند و در جان خود قرار دادند ولی آن را نپذیرفتند.