چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۳ - ۱۱:۱۷
۰ نفر

معرفی کتاب> فرهاد بهمنشیر: وقتی چیزی را گم می‌کنید، چه احساسی به شما دست می‌دهد؟ لابد دنبالش می‌گردید و تا پیدایش نکرده‌اید خیالتان راحت نمی‌شود.

جایی بین دو دنیا

ولی اگر هرگز پیدا نشود چی؟ شاید هرکسی توی این دنیا گم‌شده‌ای داشته باشد. این گم‌شده هرچیز یا هرکسی می‌تواند باشد. دوروبرتان را بگردید. چند نفر را می‌شناسید که دنبال گم‌شده‌شان باشند؟

«پسرخاله وودرو» یک روز از خواب که بیدار می‌شود، می‌بیند مادرش نیست. آخرین کسی که او را دیده همسرش است که فکر کرده زنش برای خوردن یک لیوان آب به آشپزخانه رفته. تمام شهر و مناطق اطراف را دنبالش می‌گردند، اما پیدایش نمی‌کنند. شاید او برای همیشه گم شده است. قرار نیست داستان پیدا شدن مادر «وودرو» را در کتاب دنبال کنیم. نویسنده نگاهی فراتر از این‌ها دارد. پدر «وودرو» از پَسِ نگه‌داری فرزندش برنمی‌آید و او مجبور می‌شود به خانه‌ی پدربزرگ و مادربزرگش برود. جایی در همسایگی خاله. خاله‌ای که یک دختر دارد، دختری که دنیای خاص خاص خودش را دارد. با روزهایی صورتی و شب‌هایی بنفش و احساس عمیق خوشبختی.

آمدن پسرخاله «وودرو» به محله و خانه‌ی دخترخاله جیپسی باعث می‌شود همه‌چیز رنگ دیگری به خود بگیرد. این دو، از دو دنیای متفاوت هستند. یکی از دنیای پر از درد و رنج و تاریکی کارگران ذغال‌سنگ آمده و دومی در رفاه و آسایش بزرگ شده است. اما خیلی خوب به درک دنیای هم می‌پردازند و یار و غمخوار هم می‌شوند. دلیلش هم این است که هر دو گم‌شده‌ای دارند. وودرو مادرش را از دست داده و «جیپسی» پدرش را.

وودرو رفتن مادرش را هضم کرده و دنبالش نمی‌گردد، اما دخترخاله جیپسی با کنجکاوی و ذهنی پر از سؤال به دنبال معمای خاله‌ی گم‌شده‌اش است. او کار هیجان‌انگیز و خاصی نمی‌کند، فقط از هرکس که خاله بل را می‌شناخته سؤال‌هایی می‌کند تا در انتهای کتاب پازلش را بسازد. اگر چه او پازل خودش را هم می‌سازد و ما پی می‌بریم پدرش کجاست و چرا او مدام در خوابش کابوس‌های عجیب می‌بیند.

بله، «جیپسی» هم گم‌شده‌ای دارد. او که نمی‌تواند با ناپدری‌اش کنار بیاید همواره به جای خالی پدرش فکر می‌کند. در نهایت آن‌ها می‌فهمند که زندگی تاریکی مطلق نیست، همان‌طور که روشنایی مطلق هم نیست. می‌فهمند که بین جهان‌ها هم جایی است که از آن‌جا می‌توان به پیرامون نگاه کرد. جایی که به آن بینابین می‌گویند. لحظه‌ی طلوع و یا غروب لحظه‌ی بینابین است، ایام نوجوانی ایام بینابینی است و کم دنیایی نیست این بینابینی. بچه‌ها می‌بینند، می‌فهمند و هنگامی که از سوی بزرگ‌ترها آسیب می‌بینند، با قلب مهربانشان آن‌ها را می‌بخشند.

این کتاب را روت وایت نویسنده‌ی آمریکایی نوشته است. او در سال ۱۹۴۲ در خانواده‌ای از طبقه‌ی کارگر متولد شد. پدرش در درگیری کارگران معدن کشته شد و این رمان بازتابی از تجربه‌های اوست. کتاب «پسرخاله وودرو» جایزه‌های زیادی را از جمله مدال افتخاری نیوبری دریافت کرده است.

 

پسرخاله وودرو

نویسنده: روت وایت

مترجم: محبوبه نجف‌خانی

ناشر: نشر افق (۰۲۱۶۶۴۱۳۳۶۷)

قیمت: ۹۵۰۰ تومان

 

همشهری، هفته‌نامه‌ی دوچرخه‌ی شماره‌ی ۷۴۱

کد خبر 258380
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز