کشورهای دیگر برای حمایت از صنایعدستی خود مقررات و عوارض سنگینی برای واردات صنایعدستی وضع کردهاندکه در نهایت توان رقابت را از واردکنندههای خارجی میگیرد. در شرایط حاضر، تغییر و بازنگری در سیاستهایی که متناسب با نیازهای روز صنایعدستی نیست، ضروری به نظر میرسد. اغلب رشتههای صنایعدستی در جریان صنعتیشدن و تغییر سبکزندگی یا بازی را به نمونههای صنعتی واگذار کردهاند و یا به دلیل نبود بازار فروش به فراموشی سپرده شدهاند. بیشتر صنایعدستی باقیمانده به عنوان کالاهای لوکس در سبد خرید خانوارها جای گرفتهاند و جز تعدادی انگشتشمار مانند کاشی، شکل کاربردی خود را در زندگی روزمره از دست دادهاند. استان اصفهان نیز به عنوان پایتخت صنایعدستی کشوربا داشتن حدود 200 رشته و محصول صنایعدستی از این تهاجم درامان نمانده و تعدادی ازرشتههای صنایعدستی اش در جریان تغییر سبکزندگی مردم و از بین رفتن بازارهای فروش به دیار فراموشی رهسپار شدهاند؛ رشتههایی مانند شال بافی، کاشیمینایی، مینای خانهبندی، مینای مرصع،قناویزبافی، متقالبافی، ساروج بری، دلو سازی چرمی، شانهسازی، مینا ی شکری و شیشهگری سنتی به جرگه صنایعدستی فراموش شده پیوستهاند.
از طرف دیگر برخی از رشتهها نیز در آستانه فراموشی قرار گرفتهاند وجز چند استاد پیر با تجربه کسی از فوت و فن هنرهایشان اطلاعی ندارد، هنرمندانی که اگر از دست بروند گنجینه تجربیات و هنرهای خود را نیزبا خود خواهند برد. این موضوع در شرایطی است که هزینههای مستند نگاری و پیادهکردن مراحل اجرایی این هنرها روی کاغذ نیازمند صرف میلیونها تومان پول وزمان است. اصفهان به یقین وخامت حال بازارفروش صنایع دستی کشور را به خوبی آشکار میکند. وضعیت کنونی میدان نقش جهان فریاد بیصدای حمایتخواهی صنایعدستی در گوش ایرانزمین است.