به این مناسبت گفتوگوی کوتاهی با وی انجام شده است که در پی میآید.
- درباره کتاب «سیاه، سفید» توضیح مختصری بدهید و بفرمایید که انگیزهتان از نوشتن این کتاب چه بوده است؟
- مجموعه «سیاه، سفید» عنوان نمایشگاهی بود که توسط یک گروه 9 نفره در نگارخانه لاله برگزار شد، منظور این گروه این نبود که آثارشان سیاه یا سفید است بلکه میخواستند بگویند آثارشان رنگی ندارد.
این کتاب دربرگیرنده یادداشتهای 9گانهای است که کار این دوستان را نقد میکند اما انگیزهام برای قبول نقد کارهای این گروه این بوده است که فکر میکنم نقاشی معاصر ما از دو معضل رنج میبرد؛ نقاشی معاصر ما یا به یک سنتگرایی نسنجیده گرایش دارد یا به یک نوگرایی بیپشتوانه.
اما این مجموعه این مشکلات را نداشت؛ هر 9 نقاش، نقش زمانه را درک کردهاند و بعضی از کارها که روحیه ایرانی قویتری دارد، معلوم است که به درونمایه رسیدهاند. به عبارت دیگر این روحیه در سطح نیست.
- شما این کتاب را برای چه مخاطبی نوشتهاید؟
- نقد هنرهای تجسمی در همه کشورها، تابع کاربرد هنر در جامعه است. به این معنی که نقد با بیان سادهتر و آسانتر برای عامه وجود دارد و در کنار آن نقد فنی هم نوشته میشود. مثلاً در نقد فیلم، یک نقد این است که شما به اوج و فرودهای داستانی اشاره کنید و نکاتی را ذکر کنید که به فهم مخاطب کمک کند؛ در کنار این میتوانید نقد دیگری بنویسید که پیچیدهتر باشد و نکات فنی فیلم را مد نظر قرار دهید.
مثلاً به جایگاه دوربین، رنگ، چرخش دوربین و مسائلی از این دست اشاره کنید که در این صورت، نقد شما یک نقد کاملاً تخصصی است که دانشآموختهگان فیلم یا سینما به آن علاقهمند هستند؛ بهطور کلی من فکر میکنم نقد به مخاطب توجه میکند و هر دو نوع این نقدها مخاطب را تربیت میکند.
به این ترتیب ممکن است مخاطبی که نقد آرام و روایی میخواند کم کم نقد فنی هم بخواند. مردم یک عادت عمومی از هنرهای تجسمی دارند که هرآنچه را که میبینند، میفهمند یا بالعکس هر آنچه را میفهمند، میبینند.
منتقد هم در نقد هنرهای تجسمی مثل مترجم است، چون آشنایی با زبان تصویر مثل آشنایی با یک زبان بیگانه است. در ابتدای راه، منتقد بین اثر هنری و مخاطب، نقش مترجم را بازی میکند. من در تمام کارهایی که نوشتهام این را مد نظر داشتهام که نباید وارد مقولات پیچیدهای شد که مخاطب عادی از درک اثر ناامید شود.
- به نظر شما چاپ این نوع کتابها چهقدر به رشد و فهم آثار تجسمی کمک میکند؟
- در حال حاضر روزنامهها در زمینه هنرهای تجسمی نقدهای خوبی چاپ میکنند اما اینکه این نوع نقدها در یک مجموعه جمعآوری شود؛ کاری بیسابقه بوده است. درباره ورود نقد به اجتماع هم باید بگویم که همه منتقدان از اول نقد نمیدانستند؛ دیگران نوشتهاند؛ آنها- که البته من هم جزئشان هستم- خواندهاند، یاد گرفتهاند و بعد خودشان شروع به نوشتن کردهاند و این روند ادامه خواهد داشت.
بهجز این مساله، به خاطر ماندگاری بیشتر و تصویری بودن کتاب، فرصت تأمل و تفکر بیشتری را به مخاطب میدهد که به نظر من نکته مهم و قابل توجهی است.