شاید بزرگی و سهمگینی آن واقعه را، جز عظمت تو نمیتوانست به دوش بکشد که تو از همانروزها راوی و وارث آن شدی، از همانروزی که صدایت در کوچههای کوفه پیچید و تا همیشه در گوش تاریخ طنین انداخت، از همان وقتی که تو رو در روی عبیدالله از زیبایی آن واقعهی بزرگ گفتی و تصویری متفاوت از عاشورا به همه نشان دادی، از همانوقت نام تو یادآور عاشورا و کربلا شد.
تو کاروانسالار اسیرانِ آزادهی کربلا بودی تا واقعهی عاشورا را به سرانجام برسانی. جز تو چه کسی میتوانست این مسیر دشوار را به این صلابت طی کند؟ جز تو کدام صدا میتوانست طنین صدای علیع را در گوش کوفیان زنده کند؟ جز تو که میتوانست چنین آرام اینهمه مصیبت را طاقت بیاورد و دستگاه ستم را رسوا کند؟ گویی تو خود هم میدانستی که خدا چه سرنوشتی برایت رقم زده، میدانستی تو را برای چه مأموریتی در کنار حسینع نگه داشته است.
وفات تو هم مُهر نهایی را بر این مأموریت زده انگار. مزار تو در مجاورت شام، در نزدیکی پایگاه ستم امویان، گلدستهای برافراشته که صدای خاندان رسالت را تا همیشهی تاریخ به گوش همهی حقطلبان و آزادیخواهان برساند و نشان دهد که تو در اسارت دستگاه ستم اموی نماندی، بلکه دستگاه ستم تا همیشه دربرابر حق درمانده شد. سلام بر تو که نماد مظلومیت خاندان پیامبر خدایی.