جیغهای ممتد، درگیریهای لفظی، کتککاری و... نهتنها اضطراب، اضطرار و پریشانی والدین را درپی دارد که در شرایط پیچیدهتر باعث بیدار شدن حس گناه در والدین میشود. شاید برای شما هم پیش آمده باشد که بهخود بگویید: «لابد درست تربیتشان نکردهام که اینگونه با هم دعوا میکنند». شما قبل از هر چیز نیاز به صبر و تحمل فراوان دارید، باید بهخوبی به صحبتهای آنان گوش دهید و از میان دعواهای مبهم آنها، پیامشان را درک کنید، برای درک این پیام باید اجازه دهید که آنها شما را با خودشان به عمق دردها و مشکلاتشان ببرند؛ آگاهی، قدم مؤثری در راه درمان است.
1- خانواده آرمانی
تصور یک خانواده آرمانی که همه عاشق هم هستند و کودکان از صبح تا شب قربان صدقه هم میروند کار سادهای نیست. در ارتباطات یک خانواده، عشق هست، کدورت هم هست، دوستی هست، دعوا هم هست. باید تحمل بروز حسادت، رقابت و حتی نفرت و دشمنی کودکان را داشته باشید. نگران احساس دشمنی میان فرزندانتان نباشید. احتمال اینکه شما یک نسخه دیگر از هابیل و قابیل در خانه داشته باشید، خیلی کم است. باید پذیرفت که رابطه خواهر و برادری همیشه بین دو قطب عشق و نفرت در نوسان است و گاهی این رابطه جنبههای تاریک هم دارد.
2- جنبههای مثبت ماجرا
از دعوای بین کودکانتان نترسید؛ هر چقدر هم که تحمل چنین درگیریهایی سخت باشد، باز هم دنیا به آخر نمیرسد. دعوا به کودک اجازه میدهد تا جایگاه خود را در خانواده و موقعیتش را نسبت به دیگری مشخص کند. تنها یک جر و بحث و یک دعوای شدید میتواند کاری کند که کودک زیر بار زورگویی خواهر یا برادر نرود و امتیازاتش را از دست ندهد. دعوا، یکی از مؤثرترین شیوهها برای عرض اندام است. شاید کودک شما بیشتر از آنکه نیاز به عشق خواهری یا برادری داشته باشد، نیاز دارد که از حریم شخصیاش دفاع کند. نکتهای که در این میان بسیار مهم است، یادگیری این نکته است که بچهها بفهمند باید در هر شرایطی احترام خواهر یا برادر خود را نگهدارند.
3- همهتان را به یک اندازه دوست دارم
میگوییم«همهتان را به یک اندازه دوست دارم» اما در عمل اوضاع فرق میکند. ممکن است شما احساس نزدیکی بیشتری به یکی از فرزندانتان داشته باشید. این امر کاملا طبیعی است اما باید به آن آگاه بود. علم به چنین احساساتی باعث میشود که از ارجح دانستن یکی نسبت به دیگری دست بکشید. تبعیض والدین اگر افراطی باشد، عواقب وخیمی در پی دارد. چنین تبعیضاتی به رابطه میان کودکان بهشدت آسیب میزند و روابط آنها راتیرهوتار میکند.
4- از این خائن کوچک متنفرم
فرزند اولی که تا همین دیروز تمام عشق و توجه والدینش را داشته و حالا محبت و عواطف مادرش را حول یک خائن کوچک میبیند که باعث تنهایی و بیتوجهی به او شده است، کمترین عکسالعملش تنفر است. اگر در چنین شرایطی قرار دارید، بهتر است که در مرحله اول شروع کنید به گفتن خاطراتی از کودکیاش. از اینکه او هم روزی مرکز توجه بوده و به همین شکل تغذیه و مراقبت میشده است. در مرحله دوم از امر و نهی کردن بیش از حد به فرزند بزرگتر خودداری کنید؛ «دستش نزن، دردش میگیره» «سر و صدا نکن، بیدار میشه» «تکونش نده، تازه شیر خورده» این جملات باعث میشود که فرزند دوم به شکل یک مزاحم برای کودک بزرگتر جلوه کند. به جای این جملات به او بفهمانید که بزرگتر بودن بهمعنای تواناتر بودن است و کمک کنید تا تکیهگاههای جدیدی برای خود پیدا کند و بتواند کارهایش را بدون کمک بزرگترها انجام دهد. البته در این مسیر مراقب باشید که هرگز جمله «تو دیگه بزرگ شدی، خودت انجامش بده» را به زبان نیاورید.
5- لحظات خوب را یادآوری کنید
همانقدر که دعوا میان کودکان زیاد است، عشق و بازی و دوست داشتن هم به وفور میان خواهران و برادران دیده میشود. بهتر است این لحظات را در هنگام دعوا به آنها یادآور شوید. همانطور که به او حق میدهید از دست خواهر یا برادرش ناراحت و عصبانی باشد. میتوانید به او بگویید: «تو الان از داداشت ناراحتی اما یادت میآید دیروز چقدر با هم بازی کردید و خندیدید و بهتون خوش گذشت؟ مطمئن باش باز هم همونطوری میشه»
6- آیا باید مداخله کنم؟
بعضی از خانوادهها بر این باورند که والدین هرگز نباید در دعواهای کودکان دخالت کنند. اگر این باور را به شکل یک دستورالعمل کلی و همیشگی و غیرقابل انعطاف میبینید و عمل میکنید، باید بدانید که سخت در اشتباهید. همانگونه که نباید با شنیدن نخستین داد و فریادها به وسط معرکه رفت و میانجگیری کرد، نباید از دستورالعمل «دخالت نکردن دائمی» پیروی کرد. مهم این است که شما بدانید چه وقت باید مداخله کنید. شرایطی که در آن خطر خشونت جسمانی وجود دارد، نیاز به مداخله والدین دارد. زمانی که خشونت کلامی از بدوبیراههای رایج خواهر و برادرها فراتر برود و کار به تحقیر و بیارزش کردن و حمله به هویت طرف مقابل برسد. زمانی که دعواهای تکراری و هرروزه، یک نفر را مغلوب و دیگری را غالب معرفی میکند، باید جلوی این زورگویی و زورپذیری همیشگی را بگیرید. کودکان، عدمدخالت والدین را نشانه تأیید آنها میدانند، بنابراین یکی تا ابد زورگو و دیگری تا ابد «تو سری خور» بار خواهد آمد.
7- بیا بازی کنیم
کودکان، در زمان آشتی و آتشبس اغلب در حال بازی هستند. «جنگ بازی» «معلم و شاگرد بازی» «مامان بازی» اینها همه بازیهایی هستند که کودکان میتوانند به شکل نمادین درگیریهایشان را حین آنها حل کنند. اگر چه ممکن است این بازیها به دعوا بکشد اما شما فراموش نکنید که رابطه بین عشق و نفرت در نوسان است و بازی کمک میکند که نفرتها را پشت سر بگذارند.
8- این یک قانون است
اگر شاهد کتک کاری یا فحشها و تحقیرهای خارج از قوانین خانه هستید نخستین قدمی که باید بردارید این است که بگویید «بسه! دیگه کافیه!» بهعبارتی مانع زیادهروی در فحش و کتککاری شوید. حتی اگر دور از چشم شما در اتاقشان مشغول تکه پاره کردن هم هستند، شما باید به آنجا بروید و متذکر شوید که «مثل اینکه خیلی از دست هم دلخور و عصبانی هستید، اما اجازه ندارید از این جور حرفهای زشت به هم بزنید». بچهها در این مواقع حد و حدود را درک میکنند و خواهند فهمید که چه جملات و کلمات و زد و خوردهایی خارج از قوانین است و باید به آن پایبند باشند.
9- بازگشت به قلمرو خود
اگر با هم کتککاری میکنند، باید آنها را از هم جدا و کاری کنید که هر کسی به قلمرو خودش بازگردد. بازگشت به میان وسایل و دوستداشتنیها و بهاصطلاح قلمروشان به آنها امکان آرام شدن میدهد. باید مراقب باشید که هرکدام در این مواقع به قلمرو دیگری تجاوز نکند و حریم هم را رعایت کنند.
10- حالا زمان حرف زدن است
وقتی آنها را از هم جدا کردید و آرام گرفتند، زمان حرف زدن فرامیرسد. بسته به عمق دعوا و میزان عصبانیت کودکان زمان آرام شدن آنها متفاوت است. ممکن است بعد از یکربع، یا یک ساعت و گاه یک روز کودکان آرامش خود را بازیابند. تشخیص این زمان با شماست. پس از آن، کار شما این است که مانند یک داور بیطرف به بچهها کمک کنید تا دعوا را تجزیه و تحلیل کنند و به آن مفهوم ببخشند. مراقب باشید که نباید طرف کسی را بگیرید. باید به نوبت و به اندازه به حرفهای طرفین گوش کنید و به هر دو طرف به اندازه کافی مهلت حرف زدن بدهید. در این زمان باید سؤالاتی را مطرح کنید که به تقویت ارتباط و ادراک میان طرفین دعوا کمک کند؛ «اسباب بازیت رو از دستت قاپید؟ درست، تو هم زدیش. اما حالا فکر کن ببین بهنظرت چرا اسباب بازیت رو از دستت قاپید؟» اینگونه صحبتها باید در حضور دوطرف دعوا باشد، در اغلب موارد سوا کردن کودکان و تنها صحبت کردن با آنها نتیجهای در پی ندارد، چرا که یکی فکر میکند حقش خوردهشده و دیگری غیبتش را کرده است.
11- حرف نمیزنی، نقاشی بکش
اگر با بچهای سرو کار دارید که به هر دلیلی حرف زدن برایش سخت است، از راههای دیگری با او ارتباط برقرار کنید؛ راههایی از قبیل نقاشی کردن. کودک از طریق نقاشی، نفرت، عصبانیت و حرفهای خود را به شکل نمادین عنوان خواهد کرد.