در خاطرات تخیلی محمدحسن بهجت‌الملک نیریزی آمده:

نوجوانی از زبان نوجوان‌ها

«شب‌هنگام چون سر بر بالش نهادیم، دریافتیم که چه‌میزان از جوانی و ایام خوش آن‌زمان فاصله گرفته‌ایم و در خلوت خویش غرق گشته‌ایم. همان‌دم تصمیم گرفتیم که نوجوانی خود را به هرطریق ممکن زنده کنیم. تا صبح هی از این پهلو به آن پهلو شدیم و همه‌ی فکر و ذکرمان همین بود...»

گاه حس می‌کنیم سرشار از انرژی هستیم و می‌توانیم تا خود مریخ یک‌نفس بدویم! تیبا، ۱۵ساله هم بمب انرژی است و می‌گوید: «یه نوجوون می‌تونه خیلی فعال باشه و خیلی چیزا براش هیجان‌انگیز باشه. مثلاً یه‌بار یه وانت اومده بود تو مدرسه، دور از چشم ناظم پریدیم پشتش و کلی خندیدیم. این از خوبیای نوجوونیه. اگه ۲۵ سالمون بود که نمی‌تونستیم این کارا رو انجام بدیم!»

درست است که علم بهتر از ثروت است، اما گویی تمام مصائب زندگی به گونه‌ای به همان ثروت گور به گور شده ختم می‌شود، به‌خصوص اگر نوجوان باشی. ایوب ۱۷ ساله هم درد ما را دارد: «نوجوونی یعنی بی‌پولی! یعنی استرس و نگرانی! کتابای کنکور لعنتی هم که خیلی گرونن و آدم مجبور می‌شه همش کتابای دست‌دوم و کهنه بخره.»

دلمان «بانجی جامپینگ» می‌طلبد، مادر می‌گوید: «بری قلم پاتو می‌شکنم.» می‌خواهیم کوه توچال را تا قله برویم بالا، پدر ابروهایش را مثل دو کوه درهم می‌کشد. گلایه‌های الهه‌ که ۱۵ ساله است توی همین مایه‌هاست و خواندنی: «بعضی‌ وقتا مجبور می‌شم برای مامان و بابام نقش بازی کنم تا از سرزنش و تنبیه فرار کنم. محدودکردن نوجوونا درست نیست و بین اونا و بزرگ‌تراشون فاصله می‌ندازه.»

...باری، سحرگاه در حسرت نوجوانی از دست‌رفته، راه بیابان در پیش گرفتیم. از سر کوچه که گذشتیم، قطره‌های ممتد آب به صورتمان باریدن گرفت.گمان کردیم باران صبحگاهی است، اما دیدیم که قطره‌ها از پایین می‌آیند نه از بالا! نوجوانی با تفنگ آب‌پاش ما را هدف قرار داده بود، ما نیز در بطری آب‌معدنی‌ای را که برای رفع عطش همراه آورده بودیم، گشودیم و سراسر هیکلش را بارانی کردیم! خلاصه وقتی نوجوان مذکور از ما فاصله می‌گرفت، با چهره ای این‌گونه D: این بیت نغز دوست عزیزمان، شهریار را زمزمه کردیم:

آری آری نوجوانی می‌توان از سرگرفتن

گر توان با نوجوانان ریخت طرح زندگانی

کد خبر 260431
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز