از انتهای سالن خانمی با عجله به همراه یکی از خدمهی نظافتچی مترو میآید. جمعیت را کنار میزند و کیسهی نایلونی را که روی ریل افتاده به مرد نشان میدهد. مرد یک جاروی دسته بلند دارد و یک خاکانداز به همان اندازه. با جارو، نایلون را روی خاکانداز میاندازد و قبل از شنیدن بوق قطار آن را بالا میآورد. زن نفس راحتی میکشد.
مرد با عجله روی سکوی مترو به سمت در خروجی حرکت میکند که پوشهی توی دستش سر میخورد و روی ریل میافتد و برگههایش روی سنگهای کنار ریل میریزد. مرد با عجله از سکو پایین میپرد و تمام کاغذهایش را از روی ریل جمع میکند و دوباره توی پوشهاش میگذارد و با بیاعتنایی به فریادهای مرد پشت بلندگو، از سکو بالا میآید و دواندوان از ایستگاه خارج میشود.
خودمانیم! خیلی از ما قبل از رسیدن قطار به ایستگاه، کمی جلوتر از خط زرد میایستیم و هر از گاهی، نگاهی به مسیر میاندازیم تا ببینیم قطار کی میرسد. اگر هم خیلی شهروندان بافرهنگی باشیم و تا رسیدن قطار پشت خط زرد بایستیم، بازهم مجبوریم برای سوارشدن، از آن خط بگذریم و فاصلهی خالی بین سکو و واگن را طی کنیم. در ایستگاهی مثل صادقیه که روزانه بیش از ۳۰۰هزار نفر تردد میکنند، گاهی عجلهی افراد برای زودتر سوارشدن، باعث میشود که از دست هرکسی چیزی در آن حفره بیفتد. شاید به همین دلیل است که روی مسیر مترو از پوست تخمه و پسته گرفته تا لنگه کفش و مارکهای کنده شده از کیف و لباس دیده میشود. اما همیشه چیزهایی که روی ریل و سنگها میافتند، زباله یا اجسام بیارزش نیستند. گاهی چیزهای با ارزشتری مثل مدارک شناسایی یا پول گم میشود. برای اطلاع از عاقبت اشیای گمشده، از مسئول ایستگاه صادقیه دربارهی چیزهایی که روی ریل میافتد میپرسم، میگوید: «گاهی مسافرها متوجه افتادن وسایلشان نمیشوند و میروند، اما موقعی که خودشان میفهمند، میآیند و از ما کمک میخواهند. اگر برای اشیای گمشده کسی مراجعه نکند ما هرماه لیستی از وسایل و مدارک گمشده را روی سایت متروی تهران میگذاریم»
نگاهی به سایت مترو میاندازم. در قسمت اشیای گمشده، از فروردین سال ۸۸ تا فروردین سال ۹۳ برای هرماه لیستی جداگانه تنظیم شده است که در هرقسمت نام و نامخانوادگی کسانی نوشته شده که مدارک شناسایی، گواهینامه، دفترچهی حساب بانکی یا خدمات درمانی یا کیف پول گم کردهاند و بخشی هم برای ملزومات، مثل موبایل، کفش، عینک، طلا و نقره در نظر گرفتهاند.