روزنامه كيهان ستون سرمقاله امروز خود را به بخشي از سخنراني امام خمینی در روز 15خرداد 1358 اختصاص داد و نوشت:
پانزده خرداد چرا به وجود آمد؟ و مبدأ وجود آن چه بود؟ و دنباله آن در سابق چه بود؟ و الان چیست؟ و بعدها چه خواهد بود؟ 15 خرداد را کی به وجود آورد؟ و دنباله آن را کی تعقیب کرد؟ و الان کی همان دنباله را تعقیب میکند؟ و پس از این امید به کیست؟ 15 خرداد برای چه مقصدی بود؟ و تاکنون برای چه مقصدی است؟ و بعدها برای چه مقصدی خواهد بود؟ 15 خرداد را بشناسید؛ و مقصد 15 خرداد را بشناسید؛ و کسانی که 15 خرداد را به وجود آوردند بشناسید؛ و کسانی که 15 خرداد را دنبال کردند بشناسید؛ و کسانی که از این به بعد امید تعقیب آنها هست بشناسید؛ و مخالفین 15 خرداد، و مقصد 15 خرداد را بشناسید.
15 خرداد از همین مدرسه شروع شد. عصر عاشورا در همین مدرسه - فیضیه- اجتماع عظیم بود؛ و بعد از اینکه صحبتهایی و افشاگریهایی شد، دنباله آن منتهی به 15 خرداد شد. 15 خرداد برای اسلام بود و به اسم اسلام بود و به مبدأیت اسلام و راهنمایی روحانیت و همین جمعیتها که الان اینجا هستند. اینها بودند که 15 خرداد را به وجود آوردند. همین سنخ جمعیت بودند که 15 خرداد را به وجود آوردند. و همین سنخ جمعیت بودند که کشته شدند. همین طبقه از افراد اسلامی بودند که برای اسلام قیام کردند و هیچ نظری جز اسلام نداشتند و به طوری که مشهور است پانزده هزار فدایی دادند.
... آنهایی که دنباله 15 خرداد را تاکنون رساندند، آنهایی که برای شکستن سد رژیم فعالیت کردند، آنهایی که به خیابانها ریختند و فریاد «اللهاکبر» سر دادند، همین قشر از جمعیت بودند. حق مال همین قشر از جمعیت است؛ دیگران هیچ حقی ندارند. الان کی منحرف دارد میکند مسیر ملت ما را؟ چه گروههایی هستند که ملت ما را از این مسیر میخواهند منحرف کنند؟ چه جمعیتهایی هستند که نهضت اسلامی را میخواهند از اسلامیتش منحرف کنند؟ اینها گروههایی هستند که عدهای از آنها نمیدانند قضایا را، جاهلند؛ و عدهای هستند عالما عامدا با اسلام مخالفند. آنهایی که جاهلند باید هدایت کرد، باید گفت به آنها که ای آقایان! که خیال میکنید به غیر از اسلام در ایران میتواند چیزی پیش ببرد، ای کسانی که گمان میکنید [قدرتی] غیر اسلام رژیم را ساقط کرده است، ای کسانی که احتمال میدهید که غیر مسلمین و غیر اسلام کس دیگر دخالت داشته است، شما مطالعه کنید، بررسی کنید اشخاصی که در 15 خرداد جان دادند، سنگهای قبرهای آنها را ببینید کی بودند اینها. اگر یک سنگ قبر از این قشرهای دیگر غیر اسلامی پیدا کردید، آنها هم شرکت داشتهاند.
اگر یک سنگ قبر از آن درجههای بالا پیدا کردید، آنها هم شرکت داشتهاند. ولی پیدا نمیکنید. هر چه هست این قشر پایین است، این قشر کشاورز است، این قشر کارگر است، این تاجر مسلم است؛ این کاسب مسلم است؛ این روحانی متعهد است. هر چه هست از این قشر است. پس 15 خرداد را به تبع اسلام اینها به وجود آوردند و به تبع اسلام اینها حفظ کردند؛ و به تبع اسلام اینها نگهداری میکنند. کسانی که گمان میکنند غیر قدرت اسلام میتوانست یک همچو سدی را بشکند در خطا هستند.
و اما آن قشری که به واسطه مخالفت با اسلام با ما مخالفت میکنند، آنها را باید به هدایت- اگر ممکن است- علاج کرد؛ و الا با همان مشتی که رژیم را از بین بردید این وابستهها را هم از بین خواهید برد. از 15 خرداد تاکنون آنچه شده است، آنچه تحقق پیدا کرده است، با فعالیت همین قشر و با جاننثاری همین جمعیت و با خون دادن همین طبقه بوده است. اینها حق دارند در همه چیزهایی که باید تحقق پیدا بکند رای بدهند. آنهایی که در خارج بودند و حالا آمدهاند و آنهایی که در خارج صف بودهاند و حالا وارد صف شدهاند هیچ حقی در این نهضت ندارند و نظر آنها هیچ اعتباری ندارد. نظر آن ملتی که نهضت را به وجود آورد و قدرتهای بزرگ را شکست و بعد از این هم دنبال همین قدرت خواهد بود، تمام حظ مال اینهاست. نظرهای اینها میزان است. نظرهای دیگران اگر موافق با نظر اینهاست، اگر دنباله اسلام است، اگر با حفظ اسلام و احکام است، اهلا و مرحبا؛ و اگر انحراف است آنها باید بروند آنجایی که قبلا بودهاند. انحرافات را از کجا بشناسیم؟ از کجا بدانیم که [تفاوت] قشر نهضت به وجودآور، با قشرهای مخالف نهضت چیست؟ از کجا بفهمیم؟ از نوشتههای آنها، از گفتار آنها، از اجتماعات آنها، از میتینگهای آنها.
هر اجتماعی که بر اساس اسلام و قوانین اسلام است، بر مسیر این ملت است. و هر اجتماع و هر نطق و هر خطابه و هر قلمفرسایی که برخلاف مسیر اسلام است، هر چه باشد خلاف این نهضت است. مخالفین شما میخواهند خون را شما دادید، استفاده را آنها ببرند. مخالفین شما میخواهند زحمتها را شما کشیدید، میوهها را آنها بچینند. مخالفین شما ملت ستمدیده هیچ رنجی نبردند، در زمان طاغوت هم هیچ رنجی نبردند؛ برای اینکه تبع بودند؛ موافق بودند یا ساکت بودند. حالا که شما سفره را پهن کردید، اینها به دور سفره نشستهاند برای استفاده. کاش میگفتند شما هم شریک، لکن میگویند ما و شما نه. و روحانیت نه. ما و قشرهای دیگر نه. همه چیز را برای خودشان میخواهند. ما و اسلام نه!...
ای غربزدهها! ای اجنبیزدهها! ای انسانهای میانتهی! ای انسانهای بیمحتوا! به خود آیید همه چیز خودتان را غربی نکنید. ملاحظه کنید چیزهایی که در غرب است، چیزهای خوبی که در غرب است، ملاحظه کنید جمعیت حقوق بشر که در غرب است، ببینید چه اشخاصی هستند و چه مقاصدی دارند. اینها حقوق بشر را میخواهند ملاحظه کنند، یا حقوق ابرقدرتها را؟ اینها دنبال ابرقدرتها هستند و حقوق ابرقدرتها را میخواهند تامین کنند. شما ای حقوقدانهای ما! ای جمعیت حقوق بشر! دنباله این حقوقدانها نروید. شما مثل این قشر، این قشر زحمتکش، حقوق را اجرا کنید. اینها جمعیت حقوق بشر هستند. اینها برای حقوق بشر زحمت میکشند. اینها تامین آسایش بشر را میکنند. و شما صحبت میکنید! اینها عمل میکنند. این کارگرها، این دهقانها، اینها جمعیت حقوق بشر و حقوقدان هستند. اینها عمل میکنند و شما مینویسید. هیچ یک از شما در راه رسیدن بشر به حقوق خودش فعالیت ندارد. آنکه فعالیت دارد همین جمعیتی هستند که امروز قیام کرده و 15 خرداد قیام کرد. اینها برای بشر دلسوزند؛ برای اینکه مسلمند. اینها مسلمند. اسلام برای بشر دلسوز است. شما که مسیرتان غیر اسلام است برای بشر هیچ کاری نمیکنید، مینویسید و میخواهید نهضت را منحرف کنید، میگویید تا نهضت را منحرف کنید...
اگر ما امروز قوانین اسلام را اجرا نکنیم، کی اجرا بکنیم؟ آقایانی که میگویید نمیشود، پس کی میشود؟ پس بگویید هیچ وقت اسلام نه! بگویید نهضت منهای اسلام. همان طوری که گفتید اسلام منهای روحانیت، حالا هم بگویید نهضت منهای اسلام. اگر با این نهضت اسلام را متحقق نکنید و احکام اسلام را مو به مو جاری نکنید، مأیوس باشید دیگر نخواهد شد. آنهایی که به اسلام عقیده دارند، آنهایی که دلشان برای قرآن میتپد، امروز باید فعالیت کنند. 15 خرداد برای همین بود...
آقایان! توجه کنید به گفتههای خودتان، توجه کنید به نوشتههای خودتان، توجه کنید که شما را اسلام از قید و بند آزاد کرد. توجه کنید که شما را اسلام از بلاد خارج به داخل کشاند. توجه کنید که اسلام شما را از زاویهها بیرون کشید؛ از کنج خانهها بیرون کشید. توجه کنید که اسلام قلم شما را آزاد کرد. توجه کنید که اسلام بیان شما را آزاد کرد. حالا بر ضد اسلام؟! مسلمین میتوانند تحمل کنند که اسلام و خون مسلمین شما را آزاد کرد، و حالا بر ضد اسلام قیام میکنید؟ چیز مینویسید؟ این کفران نعمت است. خداوند این نعمت را به شما داد. شکرانه این نعمت این است که تبعیت کنید از اسلام. توبه کنید از حرفهایی که میزنید. توبه کنید از نوشتههایی که مینویسید. گرایش کنید به اسلام. گرایش کنید به طبقات پایینی که شما پایین میدانید و از شما بالاترند. اینها چهره نورانی اسلام و مسلمیناند. اینها چهرههایی هستند که رسول خدا آنها را میپذیرد. اینها چهرههایی هستند که محبوب خدا هستند. شما هم وارد اینها بشوید؛ چهره خودتان را با اینها منطبق کنید؛ آراء خودتان را با اینها منطبق کنید. هیدم از غرب چقدر میزنید! چقدر میان تهی شدید! باید احکام اسلام را با احکام غرب بسنجیم! چه غلطی است! شکر نعمت این است که به اسلام وفادار باشید. من به شما اخطار میکنم که به اسلام وفادار باشید، من شما را نصیحت میکنم. من در همین مدرسه شاه را نصیحت کردم و نشنید، شما که چیزی نیستید.
تحليلي بر پيام يك بوسه تاريخي!
محمدكاظم انبارلويي در روزنامه رسالت نوشت:
خورخه ماريوبرگوليو يا همان پاپ فرانسيس رهبر مسيحيان كاتوليك جهان اواخر هفته گذشته به سرزمينهاي اشغالي رفت. او گفته بود براي يك سفر مذهبي به بيتالمقدس ميرود و از پيروانش خواسته بود براي او دعا كنند.(1) او در سفر به سرزمينهاي اشغالي چند تصوير از خود نشان داد؛
1- پاپ به سنت يهوديان در كنار ديوار ندبه به عبادت پرداخت و براساس خرافات يهوديان كاغذنوشتهاي را لاي شكاف ديوار مقدس پنهان كرد!
2- پاپ از موزه يادمان هولوكاست بازديد و با نثار تاج گل بر مزار تئودور هرتزل بنيانگذار رژيم صهيونيستي، از وي ستايش كرد.
3- كار شگفت او در اين سفر بوسه زدن بر دستان خاخام ارشد صهيونيستها به علامت سرسپردگي به مباني فكري شكلگيري رژيم نامشروع اشغالگرقدس بود!
4- پاپ به همراه شيمون پرز رئيسجمهور قصاب رژيم اشغالگر قدس يك اصله درخت زيتون را به نشانه صلح! در زمينهاي غصبي ملت مظلوم فلسطين غرس كرد تا موضع واتيكان در مورد خونخوارترين رژيم كه بيش از 50 سال است سرزمين ملتي را غصب كرده و آنها را آواره كرده و دهها هزار نفر از اعراب ساكن در سرزمينهاي اشغالي را قتلعام نموده است، به طور شفاف بيان شود.
تصويري كه امروز رهبران واتيكان بويژه پاپ از خود نشان ميدهند، يك تصوير ويژه است. اين تصوير بدون شك به سخره گرفتن آموزههاي واقعي مسيحيت است. دفاع پاپ از همجنسبازان و توجيه رويكرد برخي كشيشهاي مسيحي به همجنسبازي و سوءاستفاده جنسي از كساني كه براي عبادت به كليسا ميروند، زشتترين كارنامه پاپ فرانسيس است. بوسه پاپ بر دستان خاخام ارشد صهيونيستها را بايد تحليل كرد. اين تصوير يك تصوير فوقالعاده است. در طول تاريخ اديان هيچ كس سراغ ندارد رهبر مذهبي يك آيين و دين، دست رهبر دين ديگر را به علامت مريد و مرادي ببوسد مگر اينكه از دين خود خارج شده باشد. سئوال اين است كه آيا تحليل اين بوسه آن است كه پاپ و شماري از رهبران دنياي مسيحيت به آيين يهود برگشتهاند؟! يهوديان واقعي جهان، خاخامهاي خونخوار مستقر در سرزمينهاي اشغالي را يهودي نميدانند. آنها صهيونيست هستند. آيا پاپ به آيين منحط و ضدبشري صهيونيسم روي آورده است؟ اگر پاسخ، مثبت است او در واتيكان چه ميكند؟ او و رهبران دنياي مسيحيت بايد پاسخگوي موج انزجار و نفرت مسيحيان جهان نسبت به اين عمل باشند. مسيحيان ارتدوكس و كاتوليك جهان در شبكههاي اجتماعي اعتراض جدي خود را به اين عمل ننگين اعلام كرد و از آن به شدت شرمسار هستند!
اگر گمانه فوق صحيح نباشد، بايد از اين بوسه به عنوان يك سپاس و تقدير و تشكر تاريخي ياد كنيم.
مسيحيان 800 سال پيش طي هشت جنگ 200 سال با مسلمانان در جنگهاي صليبي جنگيدند تا بر بيتالمقدس سيطره پيدا كنند اما توفيق نيافتند.
فقط در نخستين جنگ صليبي كه پاي مسيحيان به بيتالمقدس رسيد، تمام يهوديان و مسلمانان شهر را از دم تيغ گذراندند و حمام خون به پا كردند. تنها در معبد سليمان 10هزار سر را از بدن جدا كردند و حتي كودكان و زنان را هم كشتند.در دومين جنگ صليبي مسلمانان، بيتالمقدس را از مسيحيان پس گرفتند.
جنگ سوم صليبي به پيمان صلح بين صلاحالدين ايوبي و ريچارد شيردل منجر شد و قرار شد مسيحيان آزادانه براي زيارت به بيتالمقدس بيايند.
جنگ چهارم صليبي هم توأم با كشتار و خونريزي و سلطه مسيحيان بر قسطنطنيه شد. جنگهاي پنجم، ششم و هفتم هم همين روال را داشت تا اينكه در جنگ هشتم همه شهرهاي مسلماننشين از سيطره صليبيون خارج شد و استيلاي مسيحيان بر شهرهاي اسلامي پايان يافت.
از سال 1291 ميلادي تا پيدايش رژيم اشغالگر قدس، فلسطين دست مسلمانها بوده است. طي هشت قرن مسلمانان در صلح و دوستي با ديگر اديان در فلسطين بويژه در بيتالمقدس زندگي كردند. دنياي مسيحيت، اربابان كليسا و شخص پاپ با تجربه 200 سال جنگ با مسلمانان ديگر نميتوانستند شانس خود را براي تصرف فلسطين و بيتالمقدس بيازمايند، لذا با جعل يك انديشه منحط به نام صهيونيسم و با به كارگيري پيروان يهود و نيز با جعل يك حادثه تاريخي به نام هولوكاست پس از جنگ جهاني دوم، استقرار يك رژيم جعلي را در قلب سرزمينهاي اسلامي طراحي كردند و تمام دولتهاي مسيحي در اروپا و آمريكا نيز پشت سر اين تئوري ايستادند.
بوسه پاپ بر دستان خاخام ارشد صهيونيسم نه از باب ارادت به آيين يهوديت است، بلكه از اين باب است كه صهيونيستها طي نيمقرن انتقام صليبيون را از مسلمانان گرفتند. آنها ميليونها نفر از مردم فلسطين را از سرزمينهاي آبا و اجدادي خود آواره كردند، صدها هزار نفر را قتلعام كردند، دهها هزار نفر را در زندانهاي مخوف شكنجه و آزار دادند، سرزمينهاي كشورهاي اسلامي را غصب كردند و آيين صهيونيسم و يك كشور جعلي به نام اسرائيل را چون خنجري بر پشت كشورهاي اسلامي در منطقه فرود آوردند.
صهيونيستها نقش پيادهنظام صليبيون را در عصر ما ايفاء كردند. در حقيقت صهيونيستها به نمايندگي از صليبيون با دولتهاي اسلامي و نيز اسلام در منطقه ميجنگند. فلسفه اين بوسه كه نماد يك تقدير و تشكر را دارد همين است و بس.
اصحاب يهود و نصاري آن هم از جنس صهيونيستي آن دست به دست هم دادهاند براي هدم اسلام و نابودي سرزمينهاي اسلامي! طي نيمقرن رهبران جهان اسلام را با تهديد و تطميع خريدند و بزرگترين ضربات را به هويت مسلمانان وارد آورده و سرزمينهاي اسلامي را قطعهقطعه و تجزيه كردند.
سفر پاپهاي اعظم به سرزمينهاي اشغالي بيسابقه نيست، در سال 1964 پاپ ژان پل ششم به اسرائيل رفت، در سال 2001 پاپ ژان پل دوم و در سال 2009 پاپ بنديكت شانزدهم نيز پاي در سرزمينهاي اشغالي نهاده و با رهبران صهيونيسم بينالملل اظهار همدردي، همگرايي و وحدت كردند. اما سفر پاپ فرانسيس يك سفر متفاوت با پيامهاي متفاوتتر و شفافتر است.
انديشه شكلگيري دولت يهود به 200 سال پيش برميگردد. صهيونيستها با حمايت انگليس با انتشار اعلاميه بالفور در سال 1917 تشكيل وطن ملي يهود را اعلام كردند و در همين سال بيتالمقدس را اشغال كردند و با بيرون كردن عثمانيها، تحتالحمايگي فلسطين به وسيله بريتانيا را اعلام كردند و آن را به تصويب "جامعه ملل" رساندند.
بوسه پاپ بر دستان خاخام ارشد صهيونيستي اين پيام را براي مسلمانان مورد تاكيد قرار ميدهد كه صهيونيستها به نمايندگي از ما در دنياي اسلام ميجنگند و ما با تمام قدرت در تداوم جنگهاي صليبي پشت سر صهيونيستها هستيم. آنها اتحاد يهود و نصاري را براي مقابله با اسلام از دو قرن پيش به امضاء رساندند و براي پايداري اين اتحاد لازم بود بين دولتهاي اسلامي، بين علماي فرق اسلامي و حتي بين علماي هر فرقه اسلامي اختلاف و انشقاق پديد آورند تا هيچگاه رهبران دنياي اسلام براي بازپسگيري قبله اول مسلمانان به سمت همگرايي و وحدت نروند.
ارزش كار عظيم امامخميني (ره) در نهضت اسلامي در افشاگري از چهره پليد غرب و توطئههاي صهيونيسم عليه دنياي اسلام در قرن ماست.
امام(ره) اولين رهبر سياسي و مذهبي دنياي اسلام بود كه پرچم مبارزه با صهيونيستها را از اول به دوش كشيد و خطر صهيونيسم را براي دنياي اسلام فرياد زد. هم او بود كه فرمود؛ "الان تمام گرفتاريهاي ما از آمريكاست، آمريكايي كه صهيونيستها را تقويت ميكند."
هم او بود كه روز قدس را براي رهايي قبله اول مسلمين جهان از چنگال صهيونيسم پايهگذاري كرد و فرياد زد؛ "مسلمانان جهان! تا كي بايد قدس شما در زير چكمه تفالههاي آمريكا و اسرائيل غاصب لگدكوب شود؟" هم او بود كه حكم كرد؛ "اسرائيل بايد از صفحه روزگار محو شود." امروز ما در آستانه سالروز رحلت امامخميني(ره) بنيانگذار نهضتهاي ضدصهيونيستي در منطقه و جهان به تجليل مردي ميپردازيم كه براي اولين بار طبل بيدار باش را در جهان اسلام نسبت به خطر صهيونيسم به صدا درآورد.
او اكنون در ميان ما نيست. اما نيك ميداند كه فرزندان شجاع وي در حزبالله لبنان و حماس در جنگ 33 روزه و جنگ 22 روزه چنان سيلياي به رژيم اشغالگر قدس زدند كه صدايش در جهان پيچيد. پيروان امام(ره) دامنه فتوحات رژيم اشغالگر قدس را متوقف كردند و اين سرآغاز پيشروي مسلمانان و نابودي اسرائيل است.
تحليل درست و عبرتآموز بوسه پاپ بر دستان خاخام ارشد صهيونيستي اين است كه؛
اي رهبران جهان اسلام متحد شويد
اي علماي فرق اسلام با هم متحد شويد
اي مسلمانان جهان عليه صهيونيسم و براي انتقام از جنايات آمريكا در سرزمينهاي اسلامي با هم متحد شويد.
هفته گذشته درست در زماني كه از اتحاد يهود و نصاري در سرزمينهاي اشغالي رونمايي ميشد، مقام معظم رهبري در روز بعثت نبياكرم خطاب به جهان اسلام فرمودند:"بايد از اختلافات عبور كرد و امت واحده تشكيل داد. مهمترين نياز دنياي اسلام شناخت جبهه دشمن است. غرب امروز مروج جاهليت با ابزار مدرن است."
ايشان خطر صهيونيستها را در اختلافافكني در ميان مسلمانان يادآور شدند و فرمودند؛ "بيداري اسلامي سركوب شدني نيست."
كمترين انتظار امام خميني از ما روزنامه جمهوري اسلامي نيز سرمقاله خود را به انديشههاي امام خميني اختصاص داد و نوشت:
بررسي دقيق آثار كلامي و پيامي بر جاي مانده از امام خميني نشان ميدهد ايشان در 10 سال دوران رهبري بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، درباره وحدت كلمه و اتحاد و انسجام ميان مردم و مسئولين، خود مسئولين با يكديگر و آحاد مردم با همديگر، بيش از هر چيز تأكيد كردهاند. در بخش سياست خارجي نيز به ملتهاي مسلمان و سران كشورهاي اسلامي توصيههاي فراواني مبني بر ضرورت وحدت امت اسلامي و همبستگي دولتهاي حاكم بر كشورهاي مسلمان داشتند.
اكنون كه 25 سال از رحلت بنيان گذار نظام جمهوري اسلامي گذشته و علاقمندان ايشان در تكاپوي بيعت مجدد با آرمانهاي اين رهبر بينظير هستند، با نگاهي به اوضاع و شرايط حاكم بر جامعه ايران و كشورهاي مسلمان ديگر، به راحتي ميتوان علت آنهمه تأكيد و توصيه امام خميني بر وحدت كلمه را درك كرد. در داخل ايران، جناحهاي سياسي بدون آنكه قواعد رقابت را رعايت كنند به جان همديگر ميافتند و مردم را دچار نگراني و تشويش ميكنند. اين درگيريها به بدنه جامعه سرايت ميكند و مقولات مختلف را در اذهان عموم با ابهاماتي همراه مينمايد كه نتيجه آن، بلاتكليفي مردم و در نهايت اختلافات شديدي است كه آنها را به صف آرائي در مقابل همديگر وادار ميكند. اين صف آرائيها نه تنها سودي براي ملت و كشور ندارد، بلكه موجب اتلاف وقت، نيرو، امكانات و سرمايههاي مادي و معنوي جامعه ميشود و دشمن را براي مطامع بيشتر و بالا بردن مطالبات خود مصممتر ميكند.
در بخش خارجي، اختلافات ميان دولتهاي حاكم بر كشورهاي اسلامي از يكطرف، منازعات خونين ميان ملتها و دولتها از طرف ديگر و پيدايش گروههاي تروريستي نوظهور از قبيل تكفيريها از جانب سوم، مشكلات زيادي را براي امت اسلامي پديد آورده است. اينكه عدهاي به نام اسلام حتي به مساجد و اماكن مقدس مسلمين حمله ميكنند، خانهها را ويران مينمايند، اماكن عمومي را به آتش ميكشند، مردم را دستهجمعي ميكشند و به هيچكس و هيچ چيز رحم نميكنند و به هنگام اين جنايات حتيالله اكبر هم ميگويند، اين يعني اوج درگيري و اختلاف و برادركشي ميان امت اسلامي و تضعيف جبهه مسلمانان در برابر دشمنان خارجي.
از درگيري داخل ايران، كه پايگاه نهضت جهاني اسلام است، مخالفان و معاندان داخلي سود ميبرند و هر روز نسبت به نظام اسلامي و اصل اسلام گستاختر ميشوند كما اينكه دشمنان خارجي نيز بر مطالبات خود ميافزايند و هر روز بهانهاي جديد ميتراشند تا به اهداف استعماري و استثماري خود دست يابند. از درگيريهاي جاري در كشورهاي اسلامي نيز دشمنان مشترك مسلمانان و ايادي داخلي آنها در كشورهاي مسلمان بهرهمند ميشوند و علاوه بر فروش سلاحها و پر كردن جيبهاي گشاد خود، هر روز شاهد ضعف بيشتر مسلمانان هستند و برنامههاي خائنانه و توطئههاي رنگارنگ خود را بيش از پيش توسعه ميدهند و تقويت ميكنند و به راحتي به اجرا در ميآورند. آنچه امروز در سوريه ميگذرد، توطئه حساب شده قدرتهاي غربي است كه از يكطرف مسلمانان را به جان همديگر انداختهاند و خود به تماشاي برادركشي پيروان اسلام نشستهاند و از طرف ديگر با استفاده از امكانات رسانهاي خود، اسلام را دين خشونت و ترور معرفي ميكنند. در اين ميان، رژيمهاي ارتجاعي و استبدادي كه سران آنها مهرههاي قدرتهاي غربي هستند نيز فرصتي براي تجديد قوا و ادامه حيات پيدا ميكنند و مهمتر اينكه رژيم صهيونيستي نفس راحتي ميكشد و براي افزودن بر نفوذ خود در كشورهاي عربي و اسلامي برنامهريزي ميكند. حاميان اين رژيم نيز بدين ترتيب به يكي از مهمترين اهداف منطقهاي خود كه حفاظت از موجوديت غاصب صهيونيست هاست دست مييابند بدون آنكه متحمل هزينهاي شوند.
سوگمندانه بايد اعتراف كنيم كه مسلمانان با صرف هزينههاي هنگفت از بيت المال مسلمين، همديگر را ميكشند، حرث و نسل خود را به نابودي ميكشانند، بيفرهنگي و بداخلاقي را رواج ميدهند، دين خدا را بدنام ميكنند، كشورهاي خود را به ويرانه تبديل مينمايند، نسلهاي جديد را نسبت به اصل دين دچار ترديد ميكنند و در اين ميان دشمنان خود را نيز دلشاد و جريتر ميسازند. قطعاً قلب پيامبر اسلام از اينهمه اختلاف و منازعه و بداخلاقي و خونريزي مسلمانان، پر خون است و قرآن كريم نيز به خدا شكايت ميبرد كه مسلمانان به "واعتصموا بحبلالله جميعاً ولاتفرقوا" عمل نميكنند و از شيطان پيروي ميكنند كه "انما يريد الشيطان ان يوقع بينكم العداوة والبغضاء".
اگر براي ما ايرانيها ميسر نيست اختلافات جهان اسلام را حل كنيم و ملتهاي مسلمان را به وحدت برسانيم، لااقل در داخل كشور خودمان با عمل كردن به توصيههاي امام خميني، كه ما را از يوغ استبداد داخلي و استعمار خارجي نجات داد و نظام مستقل و مردمي جمهوري اسلامي را برايمان به ارمغان آورد، وحدت و برادري و انسجام را جايگزين دعواها و اختلافات و بداخلاقيهاي سياسي نمائيم. امروز قطعاً كمترين انتظار امام خميني از ما، كه مدعي پيروي از آن پيشواي بزرگ هستيم، اينست كه بداخلاقيها و اختلافات و منازعات را كنار بگذاريم و با وحدت و انسجام به تقويت پايگاه نهضت جهاني اسلام همت گماريم و از اين طريق راه را براي به وحدت رساندن امت اسلامي هموار نمائيم. در بيست و پنجمين سالگرد رحلت امام خميني، محور تجديد بيعتها با بنيانگذار جمهوري اسلامي بايد كنار گذاشتن اختلافات و تلاش براي برقراري اتحاد باشد.
امام(ره)؛ آنگونه که بود
رسول منتجبنیا . فعال سیاسی و استاد دانشگاه در روزنامه شرق آورد:
در آستانه سالگرد ارتحال امام عزیز(ره) باید به این نکته تاکید داشت که پس از 25 سال از خرداد 68 که همهساله مراسمهایی در این تاریخ در سراسر کشور و حرم مطهر ایشان برگزار شده و همهروزه نام ایشان به بهانههای مختلف در مباحث سیاسی، فرهنگی و حاکمیتی به میان میآید، مشی و شیوه حکومتداری ایشان برای بسیاری ناشناخته بوده و در پارهای موارد هم مورد بیمهری قرار گرفته است.
اینکه چطور در ایران و در مهد انقلابی که پایهگذاری کردند، این اتفاق رخ داده شاید تا حدی عجیب به نظر برسد. نخستین دلیل وقوع چنین اتفاقی بهرهگیری سیاسی برخی از مواضع بنیانگذار جمهوری اسلامی است. اما آنجا که مرام ایشان و راه و خط و مشی امام مطرح است، فاصلهها بهخوبی به چشم میآید. اگر نیمنگاهی به برنامههای شبکههای سیاسی فارسیزبان خارج از کشور داشته باشیم، گستره هجمه و خبرسازی و تهمتزنی به ایشان را که با جعل تاریخ همراه است، بهخوبی ملاحظه میکنیم. دهها برنامه تحتعنوان «مستند» بهدنبال وارونهنمایی چهره ایشان و وقایع قبل و بعد از انقلاب است.
از این گروه انتظاری نیست. دولتهای خارجی حامی این رسانهها در دوران حیات ایشان، بارها با قاطعیت و درایت امام مواجه شدند و آنان بهدنبال پیشگیری از آینده هستند. اما مساله آنجا نگرانکننده میشود که شاهد چنین اتفاقی در داخل کشور باشیم. برخی تریبونها و رسانههای داخلی مستندسازی و تطبیق بعضی از بیانات یا موضعگیریهای امام که در شرایط خاص اتفاق افتاده و لزوما ارتباطی با شرایط روز ندارد را در دستور کار دارند تا با این شبیهسازی، منویات جریانی خود را دنبال کنند و برخی اعمال غیرموجه را موجه جلوه دهند.
دسته سوم نیز برخی جریانات هستند که خطای طبیعی در امر زمامداری توسط یک زیرمجموعه حکومت را به شخص امام نسبت میدهند. گویی طرفداران و نزدیکان امام مدعی معصومبودن ایشان بوده و منکر هرگونه اشتباهی در دهه اول انقلاب هستند. مگر والی امیرمومنان مرتکب اشتباه نمیشد؟ باید آن را به امام اول خود نسبت دهیم؟ نسل اول و دوم انقلاب، موضعگیریها و سلوک امام را به یاد دارند اما خطر آنجاست که رفتهرفته در ذهن نسل جوان، چهره مغشوشی از امام، تهنشین شود. رافت، رحمت، عفو، گذشت، بزرگواری و کرامت امام در طول تاریخ در میان رهبران، کمنظیر بوده است. قدرتپرستی و انتقامجویی در مسلک ایشان جایی نداشت و اینکه امروز در هالهای از شبهات و ایرادها قرار داده شوند مایه تاسف است. جریانهایی که از امام ضربه خوردهاند نظیر جریان ارتجاع و تحجر و نیروهای بیشناسنامه که سابقهای در انقلاب ندارند، موتور این حرکت مشکوک بهشمار میآیند. از اندیشمندان و ارادتمندان ایشان انتظار میرود با آگاهیبخشی بهموقع و سکوتنکردن در برابر برخی تریبونها و رسانهها امام را آنگونه که بود به نسل امروز ما معرفی کنند.
نظر شما