دليلش هم اينكه خانمان براندازي نزولگرفتن و رباخواري از خيلي وقت پيش به همه ثابت شده است و به همين دليل هم هست كه بخش عظيمي از مردم، چه آنها كه اعتقادات ديني دارند و چه آنها كه سواي اعتقادات ديني ميخواهند سبك زندگي صحيح و انساني داشته باشند، از اين امر بهشدت دوري ميكنند. اما الزامات زندگي در عصر حاضر هم هست كه گاهي نميگذارد آدمها از زير بار قرض و وام و هر چيز شبيه به آن فرار كنند و بدون اين دردسرها به زندگيشان ادامه بدهند. درست همين جاست كه پاي يكسري راه خوشرنگ و لعاب به زندگيها باز ميشود؛ راههايي كه سازندگانشان هر اسمي كه به ذهن متبادر شود را روي آنها ميگذارند، جز نزول. گاو پيشانيسفيد نزول كه با توصيفات بالا ديگر نبايد حنايش پيش مردم رنگي داشته باشد، هنوز و هر روز هزاران قرباني ميگيرد؛ قربانيهايي كه بدشانسترينهايشان مثل راسكول نيكوف «جنايت و مكافات» درگير قتل و كشت و كشتار ميشوند و كمي خوششانسترهايشان گرفتار راهروهاي تنگ دادگاهها و فضاي تنگتر زندانها. «پول بگير و نزولش را پس بده» چيزي نيست كه تا به حال به گوش كسي نخورده باشد اما قديمها رسم بر اين بوده كه اين كار يكجورهايي در خفا انجام شود. خفا هم يعني همان خانههاي توي كوچههاي پيچدرپيچ كه نزولخوارهاي توي فيلمها ته آنها زندگي ميكنند و نزولبگير هم با هزار ترس و لرز آنجا را پيدا ميكند. منتها تفاوتي كه اين روزها در اين ماجرا به چشم ميخورد علنيشدن و ظاهر خوشرنگ و لعاب پول بهرهاي است. كافي است به يك آدم «اينكاره» سفارش كنيد تا يك نفر را برايتان پيدا كند كه پول بهرهاي بدهد و او هم با آغوش باز اين كار را انجام دهد. اگر كمي دقيقتر به اطرافمان نگاه كنيم افراد زيادي هستند كه اصرار دارند سرمايهشان را در اختيار شما بگذارند تا با آن كار كنيد مگر همهشان در راه خير و رضايت شماست؟ حالا به چه قيمت؟ به قيمت گرو گذاشتن هر چه كه داريد و پس دادن خيلي بيشتر از آنكه گرفتهايد.
اين فقط رباست
چرا اينطوري است؟ مگر ميشود اينطوري با خيال راحت پول نزولي دادن را اعلام كرد؟ يا چطوري ميشود كه اينهمه مردم ابايي ندارند از نزولدادن يا نزول گرفتن؟ شايد جواب همه سؤالها اين باشد كه در مدلهاي جديد ادعاي دوري از ربا وجود دارد. در مدل سنتي(همان پيرمردها و پيرزنها در خانههاي تنگ و تاريك) ديگر هيچ ادعايي درباره صحيح و سالم بودن ماجرا وجود نداشت. دهنده و گيرنده پول ميدانستند گرفتار نزول شدهاند و تمام. اما در مدلهاي جديد هر دوطرف ماجرا ادعاي مشاركت و كار صحيح دارند و همين هم هست كه آمار اين مدل از سرمايهگذاري را افزايش داده است. به همينخاطر با حجتالاسلام تقي رهبر درباره اين موضوع گفتوگو كردهايم تا بدانيم اين سرمايه دادنها و سرمايه گرفتنها چه ربطي به ربا دارد. حاجآقا رهبر اين مدل از مشاركت را بهطور مشخص و صريح ربا خواري ميداند و ميگويد كه هيچ شبههاي هم وجود ندارد؛ «اينكه سندي به نام شود يا نه، هيچ تأثيري در اصل ماجرا ندارد. هر دوطرف ميدانند كه اين بهنام كردن سند صوري است و واقعيت ندارد.» اينطور كه حاجآقا رهبر ميگويد بودن يا نبودن سند هيچ تغييري در اصل ماجرا ايجاد نميكند و اين فقط مقدار پول گرفته شده و پول پس داده شده است كه نشان ميدهد كه اين معامله ربا هست يا نه؛ «اگر وامي يكميليون توماني داده شود و بعد در ازاي آن يكميليون و يكريال پسگرفته شود در حقيقت هر دو طرف وارد بحث ربا شدهاند.» البته حاجآقا رهبر اشاره ميكند كه اين شركتها در قالب و با عنوان مشاركت اين كار را ميكنند كه آن هم غلط است؛ «اگر واقعا پاي مشاركت در ميان باشد بايد قرارداد مضاربه بسته شود، با رعايت كامل احكام مضاربه؛ يعني اينكه سرمايهاي در اختيار كسي قرار داده شود و بعد هر دو، يعني صاحب سرمايه و گيرنده سرمايه در سود و ضرر كاري كه با آن سرمايه انجام ميشود سهيم و شريك باشند. حال اينكه اين شركتها هرگز در ضرر شريك نيستند و درصورت ديركرد قسطها هم هيچگاه سند را به صاحب قبلي برنميگردانند و بدونشك خانه را حراج و وام گيرنده را هم از هستي ساقط ميكنند؛ اتفاقي كه همان نتيجه شوم رباخواري و نزول گرفتن در اين دنيا است و بس.»
سرمايه بگير، نزول بده
شركتهاي مشاركت در سرمايه كه معمولا اسم ندارند، بسته به شرايط و البته قدمتي كه دارند خيلي مفيد و مختصر جار ميزنند كه اعطاي وام سرمايه 2 ساعته اما وقتي با آنها تماس بگيريد تازه متوجه ميشويد كه شرايطشان اصلا ساده نيست. منشيهاي اين شركتها كوچكترين اطلاعاتي به آدمي كه آن طرف خط است نميدهند و تا دلتان بخواهد اطلاعات ميگيرند. مكالمه را هم خيلي طول نميدهند و همهچيز را موكول ميكنند به قرار حضوري با در دست داشتن مدارك. حالا اين مدارك هم يعني سند خانه يا ماشين را بايد بهعنوان ضامن وام به نام شركت كنيد. روال كار هم اينطوري است كه آنها در قبال سرمايهاي كه به شما ميدهند سندي را كه ارزش آن حداقل 2 برابر وام اعطايي است به نام خودشان ميكنند. البته براي اينكه مشتريشان وحشت نكند، در يك دفترخانه، قراردادي را امضا ميكنند كه در آن قيد ميشود سند فقط براي ضمانت به نام شركت شده. مدل بازپرداخت وام هم البته مدل جالبي است. اينطوري كه شما هرماه N ريال را بهحساب شركت واريز ميكنيد و بسته به استطاعتتان اين رقم ميتواند كف يا سقف قسط باشد اما به هر حال يك روز قسط شما تمام ميشود و تازه اينجاست كه بايد كل پول را به شركت برگردانيد. اصلا هم خنده دار نيست. اين شركتها هرماه مثلا يك ميليون تومان از مشتري ميگيرند و بعد از يك سال كل پول را هم ميگيرند تا سند را دوباره به نام صاحبش بزنند. اينطوري است كه سود كلاني به شكل ربا پرداخت ميشود كه اصلا ربط يا مشابهتي با قراردادهاي بانكي ندارد. دليلش هم اين است كه اين وام را 2 ساعته ميگيريد نه 2 ساله. البته اين شركتها در كنار سود، كارمزد هم ميگيرند. خودشان هم ميگويند كه اين كارمزد تنها درآمد شركت است كه بين شما كه صاحب سند باشيد و كسي كه صاحب سرمايه است واسطهگري ميكند و به بياني سادهتر اين هزينه دلالي است. اما واقعيت اين است كه ماجراي اين مدل اعطاي سرمايه به همين جاها ختم نميشود چون خيلي وقتها هم پيش ميآيد كه شما نميتوانيد قسطهايتان را آنطور كه بايد و شايد پرداخت كنيد يا حتي با وجود خوش حساب بودن شما، سندتان در اين يك سال كه به نام شركت بوده رفته به ناكجاآباد. مشكلاتي كه اين روزها هر تعداد كه دلتان بخواهد نمونههايش درگير دادگاهها هستند و منتظر حكم قاضي.
وام گرفتن يا وام دادن به معتبرها
يك مدل ديگر نزول يا وامهاي شبهه دار هم كه البته به اندازه مدل قبلي دبدبه و كبكبه ندارد وام گرفتن از آدمهاي ظاهرا معتبري است كه يكجورهايي شخصيت حقيقي هستند. اين شخصيت حقيقي مثلا ميتواند طلافروش محلهتان باشد كه در ازاي طلاهايتان وام ميدهد و آن را با بهره مشخص پس ميگيرد. البته طلافروشها كمي قديميترند و اين روزها صاحبان مشاغل ديگر هم هستند كه پايشان را توي كفش اين نوع سرمايهگذاريشبهه ناك كردهاند و با استفاده از معروفيت شغلشان كه ميتواند مثلا يك رستوران قديمي توي شهر باشد از شما پول ميگيرند تا با آن سرمايهگذاري كنند و بابت آن به شما سود بدهند؛ سودي تضمين شده كه به گفته خودشان مو هم لاي درزش نميرود و البته از سود بانكي هم از يكيدو درصد بگيرتا 10درصد بالاتر است. متاسفانه بخش اعظمي از اين سرمايهگذاريها هم عاقبتي مشابه آن سرمايهگرفتنها دارد؛ سرمايهاي كه ميتواند يك شبه همراه شخص حقيقي و البته متشخصي كه خيلي هم معروف بود دود شود و به هوا برود و صاحبش با برگهاي مشابه همان برگه ضمانت سند برود در آمار پروندههاي مالي كه توي دادگاهها به آنها بدجوري بدبينانه نگاه ميكنند.
مشورت كنيد
حواستان باشد. اين روزها، هم كلاهبرداريها، زيادشده و هم اينكه آدمها آنقدر باهوش شدهاند كه با روشهايي پيچيده زندگي حلال و آرامتان را با پولهاي مكروه و حرام آلوده كنند. نزول و ربا 2 بحثي هستند كه تمامي بزرگان ديني نسبت به آن هشدار دادهاند و حكم شرعي چنين قرارداد مالي هم «حرام» اعلام شده است. پس قبل از هر معاملهاي حتما با علما و افراد متشرع مشورت كنيد تا خداي ناكرده در دام فريبكاريها نيفتيد.
نظر شما