محلی که تا واپسین روزهای حکومت پهلوی زندان و شکنجهگاه آزادمردان و شیرزنانی بود که جرمشان فریاد عدالتخواهی و آزادی و رهایی سرزمینشان از زیر یوغ ظلم و ستم حکومت ظالم بود، اینک نزدیک به دو سال است که به موزه عبرت تبدیل شده است.
این مکان تا پیش از پیروزی انقلاب به «کمیته مشترک ضد خرابکاری» معروف بود که مشترکاً توسط شهربانی، ساواک و ارتش اداره میشد. این مکان اخیراً تبدیل به موزهای شده است که تاریخچه شکنجه در آن با استفاده از تصاویر، کولاژ و غیره نمایش داده میشود.
این مرکز اخیراً اقدام به انتشار دو کتاب درباره تاریخ شکنجه در دوران پهلوی کرد با نامهای «شکنجهگران میگویند» و «آن روزهای نامهربان». آقای قاسم حسنپور نویسنده «شکنجهگران میگویند» خود، مدیر موزه عبرت ایران است. این کتاب در 6 فصل و در 576 صفحه تألیف شده است.
در انتهای کتاب نیز اسناد و تصاویر مربوط به مباحث کتاب افزوده شده تا کتابی معتبر و مستند از کار درآید. در فصل اول و دوم، نویسنده جایگاه و نقش دستگاههای اطلاعاتی و زمینههای پیدایش کمیته مشترک ضد خرابکاری در زمان پهلوی را معرفی و بررسی کرده است.
کتاب به چگونگی پیدایش و شکلگیری دستگاههای اطلاعاتی رژیم پهلوی میپردازد و نقش بیگانگان در بهوجود آمدن آنها را با استناد به اسناد و اظهارات کسانی که خود در خدمت رژیم پهلوی بودند مورد بررسی قرار داده و انگیزههای پیدایش کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک- شهربانی و فعالیتهای آنها را میکاود.
نویسنده در مقدمه کتاب توضیح میدهد: «پس از کودتای 28 مرداد آمریکاییها تصمیم گرفتند ایران را به عنوان پایگاه منطقهای خود درآورند و به این ترتیب طرح تأسیس ساواک در سال 1335 توسط 10 تن از مستشاران نظامی آمریکا ارایه شد و به تصویب مجلس وقت نیز رسید در نهایت در سال 1336 ساواک با یک صفحه قانون و یک دنیا اختیارات شکل گرفت. ساواک دارای 10 اداره کل بود:
1) امور اداری، کارگزینی، تشریفات و مخابرات؛ 2) کسب اطلاعات خارجی؛ 3) امنیت داخلی؛ 4) حفاظت امنیتی پرسنل؛ 5) بخش فنی؛ 6) تنظیم بودجه و امور مالی؛ 7) بررسی و تجزیه و تحلیل و ارزیابی کلیه اخبار و اطلاعات واصله از اداره کل دوم و سایر منابع اطلاعاتی کشورهای دوست و همکار؛ 8) عملیات ضد جاسوسی و مقابله با اقدامات عوامل خارجی؛ 9) واحد تحقیقاتی؛ 10)آموزش پرسنل برحسب نیازهای هر واحد.
در سال 1350 با فزونی مبارزات مردمی علیه رژیم پهلوی و عدم هماهنگی نیروهای مختلف نظامی- امنیتی در سرکوب مبارزان که اغلب ناشی از پیشی گرفتن این نیروها از یکدیگر بود رژیم تصمیم گرفت تشکیلات جدیدی را به منظور شناسایی، بازداشت و شکنجه و حذف مخالفانش پایهریزی کند و به این ترتیب نطفه «کمیته مشترک ضد خرابکاری» مرکب از نیروهای ساواک، ژاندارمری و ارتش بسته شد و ساختمان زندان موقت شهربانی واقع در نزدیکی میدان توپخانه به این کمیته اختصاص یافت ...».
نویسنده، فضای سیاسی- امنیتی حاکم بر دو دهه آخر رژیم پهلوی را توصیف میکند و درصدد پاسخ به این پرسش است که آیا شاه از جریاناتی که در کشور و خصوصاً در کمیته مشترک اتفاق میافتاد مطلع بود یا اینکه عدهای خودسرانه دست به هر عملی که میخواستند، میزدند؟ در فصل چهارم و پنجم ایجاد فضای نسبتاً باز سیاسی و وضعیت زندانها، متعاقب پیروزی حزب دموکرات در ایالات متحده آمریکا بررسی شده و جریان مبارزات تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران مرور میشود.
در فصل ششم برای روشن شدن اذهان در خصوص چگونگی به شهادت رسیدن مبارزین در زیر شکنجه که محور اصلی کتاب میباشد بخشهایی از اعتراف دو تن از عاملین ساواک به نامهای آرش (فریدون توانگری) و تهرانی (بهمن نادرپور) در جریان محاکمات پس از پیروزی انقلاب درج شده است. همچنین از آرشیو روزنامههای کیهان و اطلاعات نیز استفاده شده که در آنها مشروح محاکمات به چاپ رسیده بود.
نویسنده در مقدمه کتاب اشاره میکند که برای جلوگیری از ایجاد شبهه برای خوانندگان و آیندگان مطالب از 3 منظر: خاطرات شفاهی زندانیان سیاسی قبل از انقلاب و روزنامههای منتشر شده در زمان رژیم پهلوی دوم و اسناد بهجای مانده از ساواک مورد بررسی و تطبیق قرار گرفت.
بهطور مثال تهرانی در قسمتی از اعترافات خود میگوید: «از سال 54 به بعد شاه دستور داده بود که مبارزان در خارج از کمیته مشترک و در درگیریها کشته شوند.» لذا درستی این سخن با بررسی روزنامههای منتشره از سال 1354 به بعد مشخص شده و مشاهده میشود که خبر کشته شدن تعدادی از مبارزین تحت عنوان به اصطلاح خرابکار در روزنامهها درج میگردد.
تهرانی در قسمتی از اعترافات خود میگوید: «دو نفر از متهمین که زنده بوده و تحت بازجویی قرار داشتند خبر کشته شدنشان را روزنامهها درج کردند. عطارپور روزنامه مذکور را به رؤیت آنها رساند و گفت اگر همکاری کنید میگوییم روزنامهها اشتباه کردهاند واگرنه از نظر ما و مردم شما وجود خارجی ندارید.
صحت این اظهارات پس از مراجعه به آرشیو روزنامه مذکور و بررسی دقیق ثابت شد.در جریان محاکمه، آرش و تهرانی به نحوه عمل خود در ساواک اشاره کرده و به توضیح چگونگی برخورد با زندانیان سیاسی میپردازند. بنا به اعتراف، آنها با زندانیان بهگونهای رفتار میکردند که هرگز کسی زیر دست آنها تاب مقاومت نیاورده است. وی و دیگر همکارانش اغلب اوقات به هنگام شکنجه زندانیان با مصرف الکل از حالت طبیعی خارج بودهاند.
شوک الکتریکی، آپولو، آسیاب، دستبند قپانی، کشیدن ناخن و موی سر، عریان کردن زندانی، اتصال برق به نقاط حساس بدن زندانی، سوزاندن نقاط حساس بدن با سیگار و فندک، شلاق زدن به کف و روی پا، تجاوز و فرو بردن سر زندانی در آب تا مرز خفگی و تحقیر و توهین و هتاکی از شکنجههای رایج در بازداشتگاه بوده که در این کتاب مشروح آن به اطلاع خواننده میرسد.
کتاب «آن روزهای نامهربان» نیز خواننده را به یاد رنجها و دردهایی میاندازد که زنان مبارز و پیشتاز مسلمان ایرانی برای بهدست آوردن آزادگی و عزت کشیدهاند. این کتاب در چهار فصل و 320 صفحه تألیف شده است.خانم فاطمه جلالوند، با بازسازی آنچه که در موزه عبرت مشاهده کرده بود و تجسم هزاران نفر مرد و زن مبارزی که روزگاری به شکنجهگاه آورده شده بودند و تحت شکنجه و آزار و اذیت قرار گرفته و به شهادت رسیده بودند و با کسب مدارک تاریخی موجود و کنار هم قرار دادن آنها و گفتوگو با تعدادی از زندانیان سیاسی آن زمان مبادرت به تألیف آن روزهای نامهربان کرده است.
در فصل اول نویسنده به بررسی اجمالی در خصوص نقش سیاسی و حضور زنان و اهمیت آن در اسلام پرداخته و نمونههای تاریخی (یوکابه، کلثمه..) و مسلمان صدر اسلام (حضرت زفهرا(س)، امسلمه، زینب(س)…) را معرفی میکند.
در فصل دوم و سوم هم به معرفی زنان مبارزی پرداخته که در جریان مبارزات علیه رژیم پهلوی سختترین آزارها و شکنجهها را تحمل کردهاند؛ زنانی که نسبت به جامعه خود احساس مسئولیت میکردند و به همراه مردان به گسترش مبارزات و تحکیم مبانی انقلاب پرداختند و شدیدترین آزارها و شکنجهها را به جان خریدند.
در این کتاب خاطرات بانوان پیشرویی چون حریرچی دباغ، رحیمی، ملکی، سلیمی، نانکلی، رودباری و... بازگویی شده است.در انتهای کتاب نیز اسناد و تصاویر تعدادی از بازداشتشدگان توسط سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) به تصویر کشیده شده است.