دوشنبه ۹ تیر ۱۳۹۳ - ۰۷:۵۰
۰ نفر

همشهری آنلاین: زوال استراتژی آمریکا، نبرد عراق با گروه تروریستی داعش، لزوم شفافیت آماری و ... از جمله نکاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های دوشنبه-۹تیر-جای گرفتند.

روزنامه كيهان در ستون سرمقاله خود با تيتر«آمریکا به زوال استراتژی رسیده است» آورد:روزنامه کیهان؛۹ تیر
دومین قمار بزرگ آمریکا در عراق بوی باخت می‌دهد. نیروهای ارتش و بسیج مردمی عراق، ضمن پاکسازی شهر تکریت (زادگاه صدام و مقر بقایای حزب بعث) به سمت موصل در حال پیشروی هستند. تکریت در حالی آزاد می‌شود که آمریکایی‌ها حاضر نشدند به دولت قانونی و منتخب عراق برای سرکوب تروریست‌ها کمک کنند بلکه حتی مواضعی در پیش گرفتند که متضمن حمایت از تروریست‌های داعش بود. مقامات آمریکایی ظرف 3 هفته اخیر به جای تخطئه تروریست‌ها، دولت عراق و نخست‌وزیر مالکی را متهم کردند که انحصارطلبی می‌کنند و به جنگ فرقه‌ای دامن می‌زنند! آنها مدعی شدند باید دولت نجات ملی تشکیل شود و در نهان به شبکه داخلی و خارجی فشار علیه برگزیدگان انتخابات عراق پیوستند. عجیب بود اما واقعیت داشت.

11 سال پیش هنگامی که آمریکا به عراق قشون کشید، مدعی بود عراق را از دست صدام و حزب بعث آزاد کرده و قصد دارد با تروریست‌های القاعده مقابله کند. اما آنها اکنون از «میان دولت منتخب عراق» و «بعثی‌ها، تکفیری‌ها و القاعده» دومی را انتخاب کرده و پای تروریست‌ها و دیکتاتورها و جنایتکاران ناقض حقوق‌بشر ایستاده‌اند. بدین معنا آمریکا دوبار در عراق باخته است. اگر داعشی‌ها به پیشروی هم ادامه می‌دادند، آمریکا بازنده بود چه رسد به اینکه خبرها از شروع فرار داعشی‌ها از موصل حکایت می‌کند.
به نظر می‌رسد مثلث آمریکا - اسرائیل- عربستان در فتنه اخیر چند هدف عمده را با شدت و ضعف‌هایی دنبال می‌کردند. 1- برکناری دولت مالکی یا امتیازگیری از آن 2- تجزیه عراق و تضعیف دولت مرکزی شیعه 3- فشار به ایران به واسطه 2 هدف دیگر در آستانه مذاکرات هسته‌ای. 4- بازسازی طرح شکست خورده خاورمیانه جدید 5- ایجاد حاشیه امنیت برای دو رژیم ناامن و بی‌ثبات صهیونیستی و سعودی. آمریکای مدعی دموکراسی با چراغ سبز به داعش (دولت آمریکایی- اسرائیلی عراق و شام)، عملاً حکم به مقابله با انتخابات و دموکراسی در عراق داد چه اینکه 2 ماه پیش بر اساس منطق جهان‌شمول «هر شهروند یک رای»- فارغ از دین و قومیت- اکثریت مردم رای به ابقای دولت اسلامگرا داده بودند که حتی به هنگام حضور صدها هزار اشغالگر آمریکایی، به اشغالگران باج نداد.

آمریکا در ازای چند هزار میلیارد دلار هزینه جنگ افغانستان و عراق، جز خسارت به دست نیاورد. از دیگر سو، 2 رژيم صهیونیستی و سعودی در قبال تحولات 14 سال اخیر منطقه (گسترش موج مقاومت و بیداری اسلامی) بیشترین احساس نگرانی را داشتند. اشغالگران فلسطینی از شمال و جنوب، خود را در منگنه «مقاومت اسلامی» و «بیداری اسلامی» احساس می‌کردند و بدترین دوره را ظرف 7 دهه اخیر تجربه می‌نمودند.

آل سعود در این میان حال و روز بهتری ندارند. آنها با وجود شرط‌بندی روی جنایت‌های آمریکا و اسرائیل در جنگ‌های عراق و لبنان و غزه و سوریه، تهدید را در چند قدمی خود احساس می‌کنند. اینکه دو ملت عراق و سوریه با وجود تاخت و تاز تروریسم و جنگ، مردم‌سالاری و دموکراسی را در مرزهای شمالی عربستان به نمایش بگذارند، و از آن طرف مردم بحرین و یمن «بیداری اسلامی» و مطالبه حق حاکمیت ملی را در دیگر مرزهای عربستان به رخ بکشند، به منزله آینه دق برای آل سعود است. بی‌دلیل نبود برکناری رئیس استخبارات سعودی و انتشار این تحلیل در برخی نشریات منطقه که مقرن بن‌عبدالعزیز قربانی شکست‌های عربستان در عراق و سوریه و لبنان و بحرین (در مقابل ایران) شده است.

آل سعود پیش از این روی گروهک‌هایی نظیر طالبان، القاعده، النصره و دیگر گروه‌های تکفیری تروریست سرمایه‌گذاری کرده بود و اکنون نیز به عنوان یک رژيم مرتجع مورد اعتراض ملت عربستان، به سیم آخر زده و ضمن حمایت از داعش، از آمریکا می‌خواست در این قمار انتحاری مشارکت کند. به این اعتبار، بیشترین سود تحرکات تروریستی و نظامی گروه‌هایی از قبیل داعش و النصره به جیب رژیم صهیونیستی می‌رود و اگر آل سعود، به مثابه غریق در باتلاق به هر دستاویزی  متشبث می‌شود، همزمان این اعتبار آمریکاست که بیش از گذشته به حراج گذاشته شده است.

اظهارات اخیر شیمون‌پرز در 2 مصاحبه می‌تواند بخشی از اهداف پنهان فتنه چند سال اخیر در سوریه و عراق- و لبنان- را بازگو کند. او در مصاحبه با هافینگتون پست گفته است «شبه‌نظامیانی که در حال پیش‌روی در عراق و سوریه هستند، در حال تغییر محاسبات سیاسی خاورمیانه هستند. اسرائیل دیگر مهم‌ترین تهدید علیه اکثریت کشورهای عربی در خاورمیانه نیست. تا به امروز شاید اسرائیل اولین مشکل در چشم خیلی از عرب‌ها بود اما امروز آنها باید بگویند مشکل واقعی ما و آنها، اعتماد دوجانبه نیست بلکه تروریسم است. ما باید منافع مشترک را در نظر بگیریم که قبلاً وجود نداشتند. ما همچنین باید یک مقر برای مقابله با خطر مشترک ایجاد کنیم... کشورها یکی پس از دیگری در حال سقوطند. واقعاً لازم است خاورمیانه دیگری ساخته شود. خاورمیانه باید تغییر کند... من با 10 رئیس‌جمهور آمریکا دموکرات و جمهوری‌خواه کار کرده‌ام. تا آنجا که امنیت اسرائیل اقتضا می‌کند، اوباما بیشترین کاری را که یک رئيس‌جمهور آمریکا برای ما می‌تواند، انجام داده است...

جریان شیعه و سنی، مشکل مسلمانان و جهان عرب است نه ما و آمریکا. این حقیقت است که کردها کشور خودشان را تاسیس کرده‌اند». پرز همچنین در مصاحبه با شبکه 10 تلویزیون رژیم صهیونیستی می‌گوید «می‌توان به باراک اوباما در مذاکرات هسته‌ای با ایران اعتماد کرد. او در طول دوره خدمت خود بی‌وقفه از منافع اسرائیل در خاورمیانه و امنیت به ویژه در مقابل ایران حمایت کرده است. هیچ یک از رؤسای جمهور سابق آمریکا به اندازه اوباما  برای دفاع از اسرائیل قدم برنداشت. ما چه خواسته‌ای از رئیس جمهور آمریکا داریم که اجابت نکرده باشد؟! روابط آمریکا و اسرائیل هرگز بهتر از حالا نبوده است. اوباما حتی یک بار هم کلمه‌ای در محکومیت اسرائیل نگفت. حتی می‌توان به او در مذاکرات هسته‌ای با ایران برای برچیدن برنامه هسته‌ای این کشور اعتماد کرد.»

تلاش برای انحراف بیداری اسلامی - که مثل یک طوفان شمال آفریقا و جنوب خلیج‌فارس را درنوردید و مقامات صهیونیستی آن را زلزله 9 ریشتری مشابه انقلاب اسلامی 1979 ایران ارزیابی کردند- از یکسو و ایجاد دردسر و بحران برای محور مقاومت اسلامی از سوی دیگر، راز فتنه‌انگیزی  چند سال اخیر در سوریه و لبنان و عراق را بازگو می‌کند. هر چند که این فتنه‌انگیزی برای محور مقاومت و ملت‌های منطقه بی‌هزینه نیست و هر چند که باید نگران فتنه‌انگیزی مذهبی بود، اما این واقعیت غیر قابل انکار است که خباثت دشمن عملا موجب ورود ملت‌های منطقه به یک رزمایش واقعی در حوزه قدرت نظامی، بسیج ظرفیت‌ها و معرفت عمیق نسبت به خباثت شیطان بزرگ شده است.

 به این اعتبار ملت و دولت سوریه پس از جنگ با سوریه قبل از جنگ اصلا قابل مقایسه نیست. اگر در میان مردم سوریه دفاع وطنی به مثابه بسیج ظرفیت‌های ملی و اسلامی شکل گرفت، دولت سوریه نیز در کوره این بحران بزرگ آبدیده شد؛ همچنان که نگاه جهادی پدید آمده در میان مردم و دولت و گروه‌های عراقی به نسبت چند ماه قبل از این اصلا قابل مقایسه نیست. با این وصف، تحریک‌کنندگان گروه‌های تکفیری تروریست به خیال یک سود اندک آنی، خسارت‌های راهبردی بلندمدتی را برای خود تدارک کرده‌اند. نه در سوریه و نه در عراق - متحدان ایران- کسی در برابر فشار و تهدید و باج‌خواهی جا نزد، چه رسد به ایران به عنوان محور مقاومت و بیداری اسلامی. اگر دیروز منطقه قلمون و حمص از دست تروریست‌ها در سوریه آزاد شد، اکنون این تکریت (لانه اصلی بعثی‌ها) است که آزاد می‌شود و موصل چشم‌انتظار رزمندگان جبهه مجاهدت است. در حقیقت عملیات تاخیری برای تعویق پیروزی بیداری اسلامی در فلسطین اشغالی و شبه جزیره عربستان، پس از عرض اندام بیداری و مقاومت اسلامی و دموکراسی در عراق و سوریه، با امواج مهیب‌تری بازخواهد گشت.

اکنون تکریت بدون حمایت آمریکا از دست تروریست‌ها آزاد می‌شود. مفهوم مستتر در این اتفاق آن است که تروریست‌های اجاره‌ای آمریکا و اسرائیل و آل سعود، ذره‌ای پایگاه مردمی حتی در زادگاه صدام ندارند که اگر چنین بود باید مقاومت می‌کردند و مردم را به نفع خود بسیج می‌کردند- اگر هم کسانی مانند بارزانی با تحریک آمریکا و اسرائیل خیال می‌کنند از نمد بحران می‌توانند کلاهی برای خود دست و پا کنند، در حق مردم کردستان عراق ظلم می‌کنند که چندین بار قربانی جنایت و نسل‌کشی بعثی‌ها شده‌اند- آزادسازی تکریت و پاکسازی جاده تکریت به سامرا از تروریست‌ها بیش از هر چیز، شاهدی بر این مدعاست که به تدریج کاریکاتوری از جنبش‌سازی آمریکا و غرب برای تروریست‌های داعش برجای می‌ماند. یکصد سال پس از آغاز جنگ جهانی اول و تدوین معاهده سایکس- پیکو بر اساس نتایج آن جنگ توسط انگلیس و فرانسه، منطقه غرب آسیا (خاورمیانه) برنمی‌تابد که اشغالگران و غارتگران بین‌المللی مجددا برای او نقشه و جغرافیا ترسیم کنند. این امر نه در لبنان و نه در سوریه و نه حتی فلسطین که صهیونیسم بین‌الملل بر آن چمباتمه زده، عملی نشد و در عراق نیز محقق نخواهد شد، هرچند که خائنان هزینه‌هایی را به ملت‌ها و کشورهای منطقه تحمیل کنند.

اکنون در آستانه روز قدسی دیگر، نوک پیکان و فلش اصلی را باید به سمت اشغالگران فلسطین مقدس برگرداند. وزارت امور خارجه در این باره مسئولیت مهمی دارد. عراق و سوریه عمق استراتژیک ما هستند. پیروزی ملت‌ها در این منطقه، برگ برنده ما پای میز مذاکرات است همچنان که آمریکایی‌ها به بحران در این منطقه به عنوان اهرم فشار در مذاکرات با ایران می‌نگرند. باید رژیم آمریکا را به اعتبار جانبداری از تروریست‌ها و معارضه با دولت‌های دموکراتیک ملی به چالش کشید، همچنان که باید این پرسش را جهانی کرد: چرا دولت آمریکا کمترین اعتراضی به اشغالگران سرزمین مردم فلسطین نمی‌کند و در عراق و سوریه، در کنار تروریست‌ها می‌ایستد؟ باید این حقیقت را منتشر کرد که آمریکا از سر ضعف منطق- و در برابر منطق قدرتمند جمهوری اسلامی و محور مردمی مقاومت و بیداری اسلامی- در کنار تروریست‌ها و اشغالگران می‌ایستد. این بی‌آبرویی و ضعف برای یک رژیم مدعی ابرقدرتی و پیشاهنگی دموکراسی سرشکستگی کوچکی نیست.

رونمايي از نبرد واقعي در عراق

روزنامه رسالت در ستون سرمقاله‌اش به قلم حنيف غفاري، نوشت:روزنامه رسالت؛۹تیر

در علم پزشکي" کانون درد" لزوما "مصدر درد" يا "نقطه درمان" نيست. به عبارت بهتر، محل ظهور درد ممکن است با مصدري که مولد درد و ناراحتي در بدن است تفاوت داشته باشد. به عنوان مثال ممکن است "سردرد" نشانه اي از يک عارضه مغزي يا عصبي باشد. در اينجاست که ميان نگاه موضعي و نگاه ارگانيکي بايد تفکيک و تمايزي اساسي قائل شد. البته در اينجا قصد نداريم نظريه "نگاه ارگانيکي" و "نگاه مکانيکي" اميل دورکهايم،جامعه شناس معروف را مبناي قضاوت خود در خصوص تحولات خاورميانه و نظام بين الملل قرار دهيم ،اما به همين نکته بسنده مي کنيم که تاريخ مصرف نگاه موضعي و مقطعي نسبت به تحولات عميق اجتماعي و سياسي در منطقه مدتهاست به پايان رسيده است. در اينجا مفهوم همبستگي (Solidarity) در حوزه تحولات بين المللي اهميت و نمود ويژه اي پيدا مي کند.

ما از احساس مسئوليت متقابل بين چند نفر ،چند گروه ،چند قوميت و حتي چند کشور سخن مي گوييم كه از آگاهي و اراده برخوردار باشند. اين احساس مسئوليت مي‌تواند شامل پيوندهاي انساني و برادري بين انسان‌ها به‌طور كلّي حتّي با وابستگي متقابل حيات و منافع آنان باشد.

مقام معظم رهبري در سخنان حکيمانه خود در خصوص تحولات عراق به نکته بسيار مهمي اشاره فرمودند:"درعراق،دنباله‌ها وتفاله‌هاي رژيم صدام به همراه عده‌اي انسان‌هاي «غافل،جاهل ودور از فهم ومعنويت»،دست به جنايت مي زنند ودشمنان اين حوادث راجنگ شيعه و سني مي ‌نامند اما اين فقط يک آرزوست....آنها به دروغ حوادث عراق را جنگ شيعه وسني مي نامند اما اين جنگ ، جنگ تروريسم با مخالفان تروريسم ،جنگ دلبستگان اهداف آمريکا و غرب با طرفداران استقلال ملتها و جنگ انسانيت با بربريت و وحشي گري است."

اگرچه نقطه بروز و ظهور "درد جهان اسلام" را بايد در عراق جستجو کرد اما مصدر اين درد خاورميانه اي، آتلانتيکي و فراآتلانتيکي است. به عبارت بهتر، در اينجا " محل بروز درد" با " منشا پيدايش درد" هزاران فرسنگ فاصله دارد. طي هفته هاي اخير بسياري از

رسانه هاي منطقه به صورت خواسته يا ناخواسته دست به "تحليل و ترسيم حدود" يک " ميدان نبرد گسترده" زدند. عدم انطباق

" انتزاعيات" و " واقعيات" در خصوص معادلات جاري در عراق از همين تحليل محدود نشات مي گرفت. يکي از اصلي ترين نيازهاي مسلمانان ناظر و نگران تحولات عراق،داشتن درک تحليلي بسيط از ميدان نبرد در اين کشور است. آيا اين نبرد نوعي کشمکش ساده بر سر قدرت ميان "داعش" و "ارتش عراق" محسوب مي شود؟

آيا اين نبرد ،"نزاعي محدود" بر سر "قلمرويي محدود " است يا "نزاعي نامحدود" بر "قلمرويي نامحدودتر"؟! بازيگراني که روح آنان در فشنگهاي داعش حلول کرده و البته سعي دارند کمتر در صحنه علني نبرد مشاهده شوند از اصلي ترين طرفداران " ارائه تصوير محدود" از نبرد عراق هستند. با اين حال در تحليل وقايع عراق لازم است چند نکته را به صورت پيوسته و همزمان در نظر بگيريم:

نکته اول اينکه عربستان سعودي پس از شکست مهره هاي وابسته به خود در انتخابات پارلماني عراق ،که اتفاقا همزمان با شکست ميداني سعوديها در سوريه بود، تزريق نوعي بحران امنيتي مزمن در عراق را در دستور کار خود قرار داد. به عبارت بهتر، رياض از موضع پيروزي و قدرت به تجهيز گروههاي تکفيري نپرداخته و در ماوراي نبرد امروز عراق،انگيزه هاي انتقامي سعوديها کاملا خودنمايي مي کند.رياض پس از مواجهه با "شکست نظامي" در سوريه و "شکست سياسي" در

عراق ، باتقويت گروههاي تروريستي نزاع گسترده اي را در منطقه به راه انداخته است. نزاعي که اگرچه از سوي واشنگتن و تل آويو حمايت مي شود، اما فرسايشي شدن آن منجر به افزايش تصاعدي هزينه هاي شکست رياض در خاورميانه خواهد شد.

نکته دوم اينکه جان کري وزير امور خارجه ايالات متحده آمريکا و مسعود بارزاني رئيس اقليم کردستان عراق در ديالوگ اخير خود به صورت صريح سخن از "تشکيل دولت نجات ملي" و " لزوم مشخص شدن تکليف کردستان" به ميان آوردند. بارزاني به صورتي آشکار از فرا رسيدن لحظه سرنوشت ساز سخن به ميان آورده است. خيز بارزاني و برخي مقامات اقليم کردستان براي تجزيه اين منطقه با حمايت مستقيم آويگدور ليبرمن وزير امور خارجه رژيم صهيونيستي و مقامات اين رژيم همراه شد. نکته جالب توجه اينکه طرف آمريکايي، با وجود اينکه مبدع طرح تجزيه عراق بوده است، هنوز کمي در اين مسير با دنده سنگين حرکت مي کند! در اين ميان تنها نگراني اوباما و جوزف بايدن( طراح اصلي تجزيه عراق به سه منطقه کرد نشين،شيعه نشين و سني نشين) ، " تروريسم غير قابل مديريت" داعش است. واشنگتن در مواجهه با طالبان و القاعده نيز در ابتداي سال 2000 ميلادي با چنين بحراني مواجه شد. در آن زمان سردمداران دولت بوش و نومحافظه کاران افراطي عملا قدرت "طيف بندي تروريسم مکمل خود" در شبه قاره هند و افغانستان را از دست دادند و در نهايت بيش از يک دهه زمان را صرف بازتعريف القاعده کردند.

بازتعريفي که هنوز به نقطه اي شفاف نرسيده و هزينه استراتژيک و مالي بسيار هنگفتي را نيز به دستگاه سياست خارجي آمريکا تحميل کرده است.نکته سوم اينکه مطابق فرمايشات اخير مقام معظم رهبري،حوادث عراق جنگ تروريسم بامخالفان تروريسم،جنگ دلبستگان به اهداف آمريکاوغرب با طرفداران استقلال ملت‌ها و جنگ انسانيت با بربريت و وحشي گري است. بنابراين ميدان نبرد هم در عرصه مفهومي و هم در عرصه مصداقي گسترده است. در عرصه مفهومي زماني که از مواجهه "تروريسم" و " مخالفان تروريسم" سخن به ميان مي آوريم، با دو گروه داراي تضادهاي آنتاگونيستي مواجه مي شويم که نزاع آنها در نظام بين الملل هيچ گاه نقطه پاياني ندارد. "تروريستها" توليد بحران و استمرار آن را پيگيري مي کنند و مخالفان تروريسم روي مکانيسمها و روشهاي دفع خطر تروريسم تمرکز مي کنند.

بديهي است که ميان اين دو گروه هيچ گاه هم پوشاني و وحدتي متصور نبوده و نخواهد بود. در حوزه مصداق يابي اين مفاهيم، با واقعيات نظام بين الملل مواجه مي شويم. جنگ "دلبستگان به اهداف آمريکا "و " طرفداران استقلال ملتها" توضيح و تشريحي مصداقي براي درک عيني مفاهيم "تروريسم" و " مخالفان تروريسم" محسوب مي شود. ايالات متحده آمريکا و دنبال کنندگان اهداف آن در منطقه و نظام بين الملل نماد و مصداق عيني "تروريسم" در دنياي امروز محسوب مي شوند. در اينجا کورکورانه يا عاقلانه بودن ، فکري يا نظامي بودن حمايت از اهداف آمريکا، انتزاعي بودن يا عيني بودن طرفداري از اهداف واشنگتن و تل آويو و .....محلي از اعراب ندارد. در اينجا هرگونه حمايت از اهداف آمريکا در خاورميانه، منجر به ايجاد پيوند با تروريسم مولد ( تروريسم آمريکايي) خواهد شد، حتي اگر اين حمايت ظاهرا فکري و ساده باشد. در مقابل، زماني که سخن از "مقابله با تروريسم" به ميان مي آوريم، ديگر موضوع ناآگاهي محلي از اعراب ندارد زيرا اساسا در برهه حساس فعلي امکان مقاومت در برابر طرح هاي خطرناک آمريکا در منطقه بدون چاشني آگاهي امکان پذير نيست. در برهه فعلي اساسا واژه اي به نام "مقاومت ناآگاهانه در مقابل عمال آمريکا" قابل تاويل نيست زيرا حتي کمترين مقاومت در برابر دشمنان استقلال و ثبات و امنيت عراق و ديگر کشورهاي مسلمان توام با آگاهي و ايمان است. بديهي است که در جنگ ميان انسانيت و بربريت هيچ گاه انسانيت مغلوب و مقهور نخواهد شد و بنابر سنت الهي و وعده راستين پيامبران و بزرگان دين ، آگاهي هميشه بر جهل پيروز است. وعده اي راستين که در آينده اي نه چندان دور تحقق آن را در عراق نيز شاهد خواهيم بود.

شفافيت آماري، ضامن سرمايه اجتماعي

روزنامه جمهوري اسلامي در ستون سرمقاله‌اش آورد:روزنامه جمهوری؛۹ تیر

اهميت و نقش آمار و اطلاعات در دنياي امروز آنچنان روشن و غيرقابل انكار است كه نيازي به توضيح ندارد.

اين اهميت، گذشته از آنكه در حوزه برنامه‌ريزي و تعيين اولويت‌ها براي تخصيص منابع قابل درك است، كاركردي سياسي و از منظر سرمايه اجتماعي نيز دارد؛ آگاهي و اطلاع از عملكرد دولت و شرايط كشور در تعاريف پذيرفته شده درباره رابطه ميان ملت - دولت يكي از مقدماتي‌ترين اصول است كه پايه دموكراسي بر آن بنا مي‌شود.

در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران نيز بر اين اصل مهم تاكيد فراواني شده است. وجه اين اهميت و تأكيد نيز بدون ترديد در تأثيري است كه آگاهي و اطلاع جامعه از عملكرد دولت بر ميزان اعتماد آنان به حاكميت و تقويت سرمايه اجتماعي دارد.

اگر بپذيريم سرمايه اجتماعي به قول جامعه شناسان بر سه ركن اعتماد اجتماعي، انسجام اجتماعي و مشاركت اجتماعي قرار دارد، نقش ارائه مستمر و شفاف آمار و گزارش‌هاي عملكرد توسط دولت به افكار عمومي روشن‌تر و حياتي‌تر مي‌شود.

دولت و نهادهاي متولي توليد و ارائه آمار اگر وضعيت موجود را به روشني براي جامعه تشريح كنند، قطعاً در جلب اعتماد مردم نسبت به خود موفق‌تر خواهند بود. اين افزايش اعتماد نسبت به دولت مي‌تواند به نزديكي و انسجام بيشتر در جامعه بينجامد خصوصاً اگر دولت بتواند با تدوين چشم اندازهاي ملي، تحقق برخي اهداف را به يك عزم ملي تبديل كند كه آحاد جامعه حول محور تحقق آن اهداف، منسجم شوند. پيامد چنين انسجامي قطعاً افزايش و تعميق مشاركت‌هاي اجتماعي است. اين ظرفيت كه سرمايه اجتماعي نام دارد، مي‌تواند در تمامي حوزه‌ها اعم از سياسي، اقتصادي و بين‌المللي به كمك دولت بيايد و پيشبرد اهداف و برنامه‌ها را تسهيل و تسريع كند. با وجود اهميت و حساسيت اين موضوع و تأثيري كه در حوزه‌هاي مختلف دارد، متأسفانه نظام آماري كشور طي سال‌هاي اخير آسيب‌هاي جدي و در مواردي غيرقابل جبران ديده است. اين آسيب از دو ناحيه تضعيف نهادهاي متولي توليد آمار و پايش عملكردها مانند مركز آمار، بانك مركزي و انحلال سازمان مديريت و برنامه ريزي و همچنين تغيير و دستكاري برخي مباني محاسباتي مانند مبناي ساعت كار براي اندازه‌گيري ميزان اشتغال و... صورت گرفت.

نتيجه چنين اقداماتي نيز در تأخير انتشار آمارها و شاخص‌هاي مهم و كليدي تبلور يافت. به عنوان نمونه نرخ رشد اقتصادي، نرخ رشد توليد ناخالص داخلي... به عنوان مهم‌ترين شاخص‌هاي مورد استناد فعالان اقتصادي، برنامه‌ريزان و تحليلگران براي چند سال متوالي اعلام نشد.

پيامدهاي اين عدم شفافيت آماري، كاهش سرمايه اجتماعي بود. آن دسته از تحليلگران و فعالان اقتصادي كه براي فعاليت‌هاي خود به آمارهاي روزآمد و دقيق و به هنگام نياز داشتند ناگزير آمارهاي سازمان‌ها و نهادهاي بين‌المللي را مبناي برنامه‌ريزيهاي خود قرار دادند. نهادهاي بين‌المللي كه مسئوليت اعلام رتبه ريسك سرمايه‌گذاري، فضاي كسب و كار و... را برعهده دارند و گزارش‌هاي آنان مورد استناد سرمايه‌گذاران و بانكهاي خارجي قرار مي‌گيرد نيز براي اعلام گزارش‌هاي خود به همان آمارهاي صندوق بين‌المللي پول و بانك جهاني استناد مي‌كردند كه قطعاً به علت اختلال در روابط دستگاه‌هاي مسئول در ايران با آن نهادها، اين آمارها با واقعيت‌هاي كشور ما انطباق نداشت.

از سوي ديگر افكار عمومي نيز نسبت به تمامي آمارهاي ارائه شده دچار نوعي ابهام شده بودند به گونه‌اي كه نرخهاي تورم اعلام شده توسط بانك مركزي با ناباوري جامعه روبرو مي‌شد و حتي توضيحات مكرر كارشناسان در مورد شيوه محاسبه اين نرخ‌ها هم نتوانست از اين احساس ترديدگونه بكاهد.

اين شيوه خوشبختانه طي ماه‌هاي اخير تا حدود زيادي تغيير كرده است. پس از چند هفته از آغاز بكار رسمي دولت يازدهم، معاونت برنامه‌ريزي و نظارت راهبردي رئيس جمهوري طي گزارش‌هاي مفصلي، شاخص‌ها و آمارهاي كلان كشور را منتشر كرد. معاونت اقتصادي بانك مركزي در دوره جديد خود به سرعت نماگرهاي سال‌هاي 91 و شش ماهه نخست سال 92 را منتشر كرد و بزودي آمارهاي شش ماهه دوم سال گذشته را نيز منتشر خواهد كرد. به اين ترتيب اكنون تا حدودي از شرايط تاريكي مطلق و خلأ آماري سال‌هاي گذشته فاصله گرفته‌ايم. به اين ترتيب مي‌توان انتظار داشت با التزام مستمر تمامي نهادها و سازمان‌هاي مسئول نسبت به توليد و انتشار آمارهاي لازم و شفاف، مؤلفه‌هاي سه گانه سرمايه اجتماعي يعني اعتماد، انسجام و مشاركت اجتماعي دوباره تقويت و ميزان سرمايه اجتماعي در كشور افزايش يابد چرا كه شعار "ما مي‌توانيم" تنها در اين صورت امكان تحقق خواهد يافت.

هدیه «سیا» به دیپلمات‌های ایران

یوسف مولایی . استاد حقوق بین‌الملل  در ستون سرمقاله روزنامه شرق آورد:روزنامه شرق؛۷ تیر

زمان، سکوت بیشتر از این را بر نمی‌تابد. تاریخ، سینه پرراز خود را از زنجیر دوران رها می‌کند. خورشید از پشت ابرهای ضخیم 60ساله، چهره گشوده و لبخند زرین حقیقت تا فراسوی مرزها می‌گستراند. اسناد تاریخی روایت دیگری از چگونه آمریکا شدن آن کشور بازگو می‌کنند. آمریکا برای رسیدن به امروز خود، کودتاهای زیادی را در سراسر دنیا تدارک دیده است. اسناد کودتاها همچنین رویکردهای مداخله‌جویانه بریتانیای کبیر در امور داخلی کشورها را برملا کرده و نقش تاریخی آن کشور را در پیشگیری از توسعه سیاسی خاورمیانه آشکار می‌کند. در آن سوی زمان، لبخند نیشدار پیرمرد مغرور همچنان خواب کودتاچیان را آشفته می‌کند. او بی‌هیچ سلاح و خشونتی، به پشتوانه قیام ملی مردم خود، فاتح است و کودتاچیان بار سنگین رسوایی خود را تا همیشه تاریخ بر دوش خواهند کشید.  اگر اسناد دخالت آمریکا و انگلیس در سال 1358 منتشر می‌شد ایران می‌توانست پاسخ شایسته‌ای به دعوای مطروحه ایالات متحده آمریکا در دیوان دادگستری لاهه بدهد. همچنین ایران می‌توانست در زمان تدوین بیانیه الجزایر، آمریکا را برای پذیرش مسوولیت خود در کودتای 28 مرداد، تحت‌فشار قرار دهد و عبارات مبهم و دو پهلوی متن بیانیه در اعلام‌نظر آمریکا در عدم مداخله در امور داخلی ایران را به یک تعهد قاطع حقوقی در خودداری آن کشور از مداخلات آتی تبدیل کرده و شاید هم جبران خسارت معنوی در تعرض به حاکمیت ایران را در بیانیه الجزایر پیش‌بینی می‌کرد.

 دولت آمریکا هنوز هم به طور رسمی از پذیرش مسوولیت حقوقی خود در کودتای 28 مرداد 32 سرباز زده و از مردم ایران - آنطور که عرف بین‌الملل حکم می‌کند- دلجویی نکرده است. تقدیر این بود که همچنان این پرونده مفتوح بماند تا در تمامی بزنگاه‌های تاریخی، به روزگار سیاسی ما سر بزند. از این رو باید انتشار اسناد سیا در آرشیو اسناد ملی آمریکا را در جریان مذاکرات هسته‌ای به فال نیک گرفت و آن را هدیه‌ای از دیروز برای فردای ایران ارزیابی کرد. خوشبختانه حقوق بین‌الملل در پذیرش مرور زمان نسبت به دعاوی دولت‌ها سختگیر است و دعوای بسیاری بین کشورها وجود دارد که منشأ آن در گذشته دور نهفته است. هر چند پیوندزدن مطالبات تاریخی ایران از دو عضو 1+5 بابت کودتای 28مرداد با مذاکرات جاری هسته‌ای امر دشواری است ولی از دیگر سو، هنر دیپلمات‌ها این است که از هر امکان و فرصتی برای تقویت مواضع خود در مذاکرات سود ببرند. از این رو چنانچه بحث‌های کارشناسی روی این موضوع (استفاده از اسناد منتشرشده) به صورت علمی و منطقی دنبال شود و رسانه‌ها نیز بتوانند فضای مناسبی برای طرح این موضوع فراهم کنند، شاید تیم مذاکره‌کننده بتواند از ظرفیت‌های تاریخی کودتای 28مرداد، برای شرمنده‌سازی آمریکا و انگلیس بهره برده و این دولت‌ها را به اتخاذ مواضع منعطف‌تر سوق دهند. مطابق اصول کلی حقوقی، هیچ عمل خلاف قانون نباید بدون پاسخ‌دهی باقی بماند. آمریکا و انگلیس باید بدانند که باز ماندن یک پرونده تا ابد، یک عنصر آسیب‌رسان به مناسبات سیاسی ایران و آن دولت‌ها تلقی می‌شود و به تاخیر انداختن حل و فصل این موضوع، بار مسوولیت کودتاچیان را هر چه بیشتر سنگین‌تر خواهد کرد. وادار کردن این دو کشور به پذیرش مسوولیت خود یک حرکت سازنده برای جلوگیری از تکرار اقدامات مداخله‌جویانه قدرت‌های بزرگ در امور داخلی کشورهاست و از این رو کمک موثری برای استقرار صلح و دموکراسی در منطقه دارد. مساله مسوولیت آمریکا و انگلیس را نباید به یک موضوع تسویه حساب یا تخلیه احساسات تقلیل داد. حل و فصل عادلانه مسوولیت ناشی از کودتا می‌تواند فرصت‌های بهتری برای گفت‌وگوی سازنده بین ایران و  آمریکا فراهم کند.

 

 

کد خبر 264302

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha