سردار رضا نامی از همرزمان و همراهان جاوید الاثر حاج احمد متوسلیان در کردستان، خوزستان و لبنان، با اشاره به دلیل حضور «قوای محمد(ص)» در لبنان و سوریه در آن زمان، چگونگی ربایش این فرمانده ایرانی و اقداماتی که برای آزادسازی وی چه در بعد نظامی و چه اقدامات دیپلماتیک از سوی مقامات داخلی ایران و لبنانی انجام شده است توضیح داد:پس از پیروزی رزمندگان ایرانی در عملیات «الی بیتالمقدس»(فتح خرمشهر) و دستاوردهایی که این عملیات برای کشورمان در رابطه با اثبات برتری سیاسیت و نظامی در سطح منطقه و جهان رقم زد،رژیم صهیونیستی مواضع خود را در خطر دید. به همین خاطر حمله نظامی به مناطق مختلف فلسطین و لبنان را در دستور کار خود قرار داد تا در این اقدام بتواند از مواضع خود دفاع کند. در حقیقت این رفتار رژیم صهیونیستی از آن جا نشات میگرفت که در اقدامی پیشگیرانه مانع متزلزل شدن مواضع خود بشود.
به دنبال این حمله نظامی ارتش اسرائیل به مناطق مختلف لبنان و فلسطین، با موافقت شورای عالی دفاع، بخشی از رزمندگان «لشکر 27 محمد رسولالله (ص)»که آن زمان تیپ بود همراه با بخشی از «تیپ 58 تکاور ذوالفقار ارتش»، قوای محمد(ص) را تشکیل دادند و به فرماندهی حاج احمد متوسلیان، روز 21 خرداد 1361 با یک فروند هواپیمای «بوئینگ 747» نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران به دمشق رفتند تا از آنجا به لبنان اعزام شوند و دشمن صهیونیستی را از آنجا بیرون کنند.
هرچند به دلیل ناهماهنگیهای داخل کشورسوریه،همکاری نکردن فرماندهان وقت این کشور و ملاحظات سیاسی آن زمان، قوای محمد(ص) دست به اقدامی نزد اما نتیجه حضور آنها باعث شد تا «حزبالله» لبنان شکل بهتری به خود بگیرد و نیروهای جوان لبنانی زیر نظر رزمندگان زیرک و جنگاور ایرانی آموزش نظامی ببینند.
راهکار پایانی حاج احمد در تصمیم گیری برای حضور سوریه و لبنان و اقدام نظامی علیه اسرائیل این بود که در قالب نامهای، گزارشی را از وضعیت موجود به نگارش درآورد و آن را خدمت امام خمینی(ره) ارسال کند تا کسب تکلیف کرده باشد. پس از ارسال نامه تصمیم براین شد تا نیروها به کشور بازگردند. در پی آن قرار شد«قوای محمد(ص)» در دو مرحله به کشور بیایند. فرماندهی گروه نخست را شهید حاج محمد ابراهیم همت برعهده داشت و گروه دیگر هم تحت فرماندهی حاج احمد متوسلیان بودند.
در آخرین روزهای حضور رزمندگان ایرانی در سوریه و لبنان، اسرائیل دست به فعالیتهای گسترده نظامی زد. اینگونه پیشبینی میشد که به بیروت حمله میکنند. در پی همین، «حاج احمد متوسلیان»(وابسته نظامی) به همراه «تقی رستگارمقدم» (کارمند)،«کاظم اخوان»(خبرنگار و عکاس) و «سید محسن موسوی»(کاردار) به بیروت رفتند تا در صورتی که مدارک یا اسناد خاصی از آنها در بیروت باقی مانده است همراه خود بیاورند یا امحا کنند. اما از آن جایی که از یک جاده فرعی در «برباره» به سمت بیروت در حرکت بودند نیروهای «فالانژ» آنها را در روز 14 تیر ماه سال 61 شناسایی میکنند و میربایند به گونهای که تا امروز دیگر خبری از آنها نیست.
آن زمان که حاج احمد ربوده شد من در اردوگاه «زُبدانی» که میان مرز سوریه و لبنان قرار دارد بودم. آقای شمخانی(دبیر فعلی شورای عالی امنیت ملی) به عنوان یکی از اعضای ارشد نظامی ایران به سوریه آمد. فرماندهانی همچون شهیدان «دستواره»، «حاج همت»، «اکبر حاجیپور» و «علی موحد دانش» تصمیم براقدام متقابل گرفته بودند اما با آن موافقت نشد. شهید دستواره براین کار اصرار داشت، اما متاسفانه با وجود این که این آمادگی را داشتیم شرایط و وضعیت به گونهای نبود که این اقدام عملی شود برای همین تصمیم بر راهکارهای دیپلماتیک در داخل از سوی وزارت امور خارجه ایران و در خارج، از طرف سفارت ایران در لبنان و دستگاههای لبنانی گرفته شد.
از آن زمان تاکنون موضوع ربایش حاج احمد متوسلیان بارها از سوی «سید حسن نصرالله» به روشهای گوناگون پیگیری شده است اما این راهکارها هم نتیجه بخش نبوده است و همواره اخبار ضد و نقیضی درباره سرنوشت حاج احمد منتشر میشود که هیچ کدام صحت ندارند.
ايسنا
نظر شما