متأسفانه ساختار آموزش و پرورش، آموزش عالي و استخدام ما طوري طراحي شده كه صرف عبور كردن از آنها مهمتر از كيفيت عبور كردن شده است، به همين دليل از همان ابتداي انتخابرشته در دبيرستان، خانوادهها اصرار ميكنند كه رشتههاي دهان پركن تجربي و رياضي بهجاي رشتههاي انساني و هنر و فني انتخاب شود؛ 3رشتهاي كه ممكن است كاملا متناسب با استعداد، علاقه و شخصيت دانشآموزي باشد كه به اجبار كليشههاي رايج جامعه و حتي اصرار مسئولين دبيرستان به رشتههاي تجربي و رياضي رفته است. در انتخابرشته دانشگاه وضع از اينهم بغرنجتر است.
از آن طرف خود داوطلب در مورد خودش - جز علاقه يا بيعلاقگياش- چيزي نميداند؛ يعني نميداند شخصيت و استعدادش با رشتههايي كه مشاورنماهاي تحصيلي و خانواده اصرار دارند كه «بايد آنها را در اولويت بزني» تناسبي دارد يا نه. اين فرايند بيحاصل وقتي تكميل ميشود كه از همان رشتههايي كه دوستشان نداشتهايم فارغالتحصيل ميشويم و اگر شانس بياوريم ميرويم سر كار مرتبط، اگر هم شانس نياوريم وضعيت بدتر است و بهخاطر فرار از بيكاري ميرويم سر كاري كه هيچچيز در موردش نميدانيم.
حاصل اين دور باطل همان آمار اول مطلب است. اينكه ما شغلمان را دوست نداريم و احساس روزمرگي ميكنيم. براي پيشگيري از اين عارضه اجتماعي بهترين راه اين است كه از همان اول دبيرستان، نه فقط براساس نمره، كه براساس استعداد، شخصيت و علاقه دانشآموزان را براي انتخاب رشته دبيرستان و در مرحله بعد دانشگاه ياري كنند. اما حالا كه كار از كار گذشته و شما وارد شغلي شدهايد كه در آن احساس خوبي نداريد ميتوانيد گامهاي زير را برداريد:
1- آيا اين شغل را دوست نداريد يا كلا شغل دوست نداريد؟
با خودتان صادق باشيد. آيا از اين شغل كه در حال حاضر در آن هستيد راضي نيستيد يا كلا از كار كردن بدتان ميآيد. اگر اولي است كه گامهاي بعد را بخوانيد اما اگر دومي است مشكل شما چيز ديگري است. شما يا آن قدر كمالگرا- به معني منفياش- هستيد كه هيچ شغلي راضيتان نميكند و يا احتمالا در كودكي و نوجواني ياد نگرفتهايد كه بهعهده گرفتن مسئوليت بخش مهمي از يك زندگي سالم است. مراجعه به روانشناس بهترين راهكار براي گروه دوم است.
2- آيا شغلهاي نزديك به شغل فعلي را دوست داريد يا شغلتان خيلي بيربط است؟
اگر شغلهاي نزديك به شغل فعلي را دوست داريد وضعيتتان بهتر است. ميتوانيد كاري كنيد كه شغل فعلي را خلاقانهتر و لذتبخشتر انجام دهيد. مثلا حتما زماني را براي تفريح بعد يا قبل از كار درنظر بگيريد و يا فكر كنيد كه چطور ميشود طوري اين كار را انجام داد كه كاملا منحصر به خودتان است. با خلاقيت و تفريح احتمالا همين كار برايتان لذتبخش ميشود. اگر شغلتان خيلي بيربط به علاقه و شخصيتتان است گام بعد را بخوانيد.
3- ريسك تغيير شغل را بپذيريد
كار بخش مهمي از زندگي است. اگر واقعا كارتان ربطي به علاقه و شخصيتتان ندارد براي تغيير شغل برنامهريزي كنيد. ممكن است بدانيد كه كارتان را اصلا دوست نداريد اما ندانيد كه واقعا چه كاري به كارتان ميآيد. اگر نميدانيد تستهاي معتبري در مراكز مشاوره وجود دارد كه براي انتخاب شغل به شما كمك ميكند.
نظر شما