همين 3-2 نسل پيش بود كه «حصيري بود و ملا نصيري» كه 3 پاره ميآموخت و خواندن گلستان ميخواست. گوشه مسجد يا دالاني، هركجا كه سقفي بود بيهيچ تشريفاتي مكتبي داير ميشد كه كفش حصير و استادش ملانصير بود و همه اينها چنان گذشت كه گويي هرگز نبودهاند. امروز مكتبخانههايي از يادها رفتهاند كه در سدههاي 12و 13هجري در اوج شكوه و عظمت خود بودهاند؛ پيش از آنكه نخستين مدارس بهدست كشيشان آمريكايي و فرانسوي در تبريز و اروميه بنا يابند. ايستايي نظام آموزشي مكتبي و نبود خلاقيت و نوآوري، سالها عقبماندگي را به كشور ايران تحميل كرد تا كه اين فرسودگي، دندان تيز استعمار را بر گرده اين ملت از شمال و جنوب، شرق و غرب فرو آورد.
عقبماندگيها به حدي رسيده بود كه عباس ميرزاي قجري براي نجات ايران محصلاني را به اروپا اعزام كرد؛ اما چه سود؟ و تلاشهاي ناكام ميرزا حسنرشديه نيز در تاسيس مدارس ايراني در آغاز به جايي نرسيد تا اينكه دارالفنون با همت اميركبير در جوار خيابان لالهزار بهدنبال زنگزدايي از چهره گردگرفته و عقبمانده ايران بنا يافت. دست دسيسه و بخت بد، امير را 13روز بيشتر با دارالفنوني كه بهتازگي راهاندازي كرده بود همراه نكرد و آن همه سوداي رشد و پيشرفت همگي به خاك و كفن سپرده شد. پس از امير، دارالفنوني كه ميبايست فرصت نخبهپروري و تعليم و تعلم باشد همچون همهچيز ديگر به فساد خاندان قجري آلوده شد و سالها از آن زمان گذشت تا كه به تدريج جامعه و دولتهاي بعد با پذيرش نوآوريهاي آموزشي و اهميت آموختن و مهمتر از همه پذيرش تبعات توسعهيافتگي، همگام با مدارس و دانشگاهها به جلو حركت كنند.
امروزه در جامعه، بهرغم وجود توده عظيم تحصيلكردهها، براي دانشآموز، دانشجو، معلم و استاد احترام خاصي وجود دارد و اين همه بهواسطه حس علمدوستي ايرانيان است. حضرت محمد(ص) ميفرمايند: «اگر علم (و در روايت ديگري اگر دين) به ستاره ثريا بسته باشد و در آسمانها قرار گيرد، مرداني از فارس آن را در اختيار خواهند گرفت». هنردوستي و علمآموزي ايرانيان از گذشتههاي دور مورد تحسين ديگر ملل جهان بود؛ هرچند كه با سيطره دولتهاي فاسد دچار نخوت و ركود شد ولي دوباره بعد از انقلاب اسلامي، جوانههاي آن شكوفا شد.
جمعيت جوان در كنار گسترش زيرساختهاي آموزش عالي تا سطح شهرستانهاي دور، همگي دست بهدست هم داده تا ما امروز با افتخار بدون وابستگي و با پيشتازي در عرصههاي علمي، فناوري و پزشكي گوي سبقت را از رقباي منطقهاي خود ربوده و در برخي از اين حوزهها جزو چند كشور اول دنيا باشيم.
متأسفانه، نوپايي نظام آموزشي در كنار وجود چالشهاي ساختاري و سياستگذاريهاي ناهمسان مانع نقشآفريني جدي و اساسي دانشگاهها و مدارس در رشد و توسعه فزاينده كشور شده است؛ هرچند كمترين حركاتي را نيز كه صورت ميگيرد مديون جوانان و اساتيد تحصيلكردهاي هستيم كه همواره نقش جدي آنها در عمل ناديده انگاشته شده است.
اقتصاد ما با كمترين اتكا بر منابع دانش و تكنولوژي، همواره سياست خامفروشي مواد نفتي و معدني را دنبال ميكرده است كه خلاف مباني اقتصاد مقاومتي است. اين اتكاي بيجا مانع اساسي كارآفريني و ايجاد اشتغال براي فارغالتحصيلان دانشگاهي است زيرا خامفروشي كمترين نياز به توليد صنعتي اشتغالزا و استفاده از تكنولوژي مراكز علمي را ميطلبد و در نتيجه بيشتر دانشگاهها و مدارس نقش بنگاه توليد انواع مدارك را بهخود گرفته اند.
1- از آنجا كه سياستهاي اقتصاد مقاومتي مهمترين و بالاترين مرجع سياستگذاري در حوزه درآمدهاي اقتصادي دولت است، اميدوارم كه در سالهاي پيشرو، شاهد چرخش جدي دولت به سمت اشتغالزايي بر محور توليدات تكميلي در چرخه صنايع مادر و در جهت پيشگيري از خامفروشي و درگير كردن نظامهاي آموزشي و علمي باشيم.
2-يكي از وظايف مهمي كه برعهده همه نهادهاست، پرهيز از سياستزدهكردن و تقدسزدايي از نهادهاي آموزشي و علمي است. متأسفانه با روي كار آمدن هر دولتي نخستين تغييراتي كه بهصورت جدي مدنظر قرار ميگيرد، مربوط به دانشگاهها و مدارس است و در اين بين كمترين توجه به صلاحيتهاي علمي و اداري صورت ميگيرد. چقدر خوب بود كه انتخاب روساي دانشگاهها و تغيير واحدهاي آموزشي در يك فرايند انتخابي به صاحبان منافع آن واگذار شود.
3-بيشك حركت و رشد دانشگاهها و مدارس در يك فضاي بسته و بيارتباط شكل نميگيرد. مهم است كه دولت علاوه بر مرتبطسازي جدي دانشگاههاي كشور در اتخاذ پروژههاي مشترك و ايجاد فضاي رقابتي در توليد علم، در مناسبات سياسي با كشورهاي ديگر يكي از اولويتها را ارتباطات دانشگاهي درنظر بگيرد.
4-نكته ديگر يكسانسازي سياستهاي 2 وزارتخانه آموزش و پرورش و وزارت علوم در اتخاذ شيوههاي بارور ساختن ذهن دانشپژوهان است.
- نايبرئيس شوراي شهر تهران
نظر شما