چون در شيوه زندگي ما تا اسم و رسم گردشگري به ميان ميآيد، همه ذهنها به طرف جاده و كوه و جنگلهاي بكر و كنار دريا و آثار باستاني و... ميرود. خب، مسلما حالا كه هم هوا سردتر شده و هم مدرسهها، درهايشان را به سوي دانشآموزان گشودهاند، خيليها بيخيال مسافرت ميشوند.
يكي ديگر از چيزهايي كه با شنيدن گردشگري به ذهن همه ما ميرسد، زمان است. همه ما براي گردش، قائل به اين هستيم كه بايد زماني را كنار گذاشت. بالاخره شما بايد يك بازه زماني را براي اين كار كنار بگذاريد و بهعبارتي راحتتر، بايد براي گردش كردن، زمان خرج كنيد. نكته سومي هم كه در اين ميان ميتوان به آن اشاره كرد، مسئله پول است. در ذهن خيلي از ما اينچنين جا افتاده كه براي گردش بايد علاوه بر زمان، پول هم خرج كرد و با اين هزينههاي زندگي امروزي، ديگر چه مجالي براي اين كار ميماند. همه اين نكتهها، بخشها و پازلهايي از واقعيت هستند كه لاجرم، آنها را ناديده نميشود گرفت. شايد بخشي از ضعف گردشگري در كشور ما هم، به همين واقعيتها برگردد.
بايد كمكم بياموزيم كه گردشگريهاي كوتاهمدت هم، ميتواند بخش قابل توجهي از صنعت گردشگري ما باشد. اين باور، ابتدا بايد در فكر و ذهن ما نهادينه شود و بعد در باور و برنامههاي مسئولان. بهنظرم با توجه به بالا بودن هزينههاي زندگي امروزي و همچنين كمبود وقتي كه همه ما به نوعي درگير آن هستيم، گردشگري كوتاهمدت، گزينهاي مناسب براي بازسازي روح و جسم شهروندان خسته از زندگي ماشيني است. وقتي ميتوان تورهاي گردشگري كوتاهمدت در تمام نقاط كشور تدارك ديد كه يك نصف روز هم بيشتر از شهروندان وقت نميگيرد و جماعت هم ميتوانند با شركت در اين برنامه با روح و رواني بازسازي شده به زندگي روزمره برگردند چرا اين كار را انجام ندهند؟
وقتي بهانهها براي گردشهاي بلندمدت يا همان مسافرت بسيارند، ديگر براي استفاده نكردن از تورهاي گردشگري نيمروزه، چه بهانهاي ميتوان آورد؟ پناه بردن به ديدنيهاي شهري كه در آن زندگي ميكنيد، بزرگترين پادزهر زندگي روزمره و ماشيني ماست و گردشگري كوتاهمدت، بيبهانهترين راه براي رسيدن به اين هدف.
نظر شما