این چند سال اخیر عمده فیلمهای بخش مسابقه و بخش غیررقابتی رنگ و بوی سیاسی داشتند و حتی شائبه میهنپرستی زیاده از حد فرانسویها در کن به قدری بالا گرفت که نخل طلا به یک فیلم فرانسوی (کلاس) تعلق گرفت و به نوعی جایزه در خانه ماند. در کن 62 که از 13 تا 24 می (23 اردیبهشت تا 3 خرداد) برگزار میشود، چندین نام بدجوری علاقهمندان به این معتبرترین فستیوال سینمایی (و همچنین منتقدان و اهالی سینما) را به تکاپو واداشته است.
یکی از این موارد بسیار غیرمترقبه همان افتتاحیه کن با یک انیمیشن 3بعدی است. کارتونی به نام بالا (UP) که به صورت 3 بعدی (Digital 3D) تماشاگران میتوانند به نمایش آن بنشینند. دقیقا همان فناوریای که برای نمایش انیمیشن «هیولاها علیه بیگانگان فضایی» انجام گرفت و بسیار هم موفقیتآمیز بود.
به هر حال «بالا» چه به صورت 3 بعدی به صورت عادی هم نمایش داده میشد باز هم به تاریخ میپیوست، چرا که هرگز در دورههای گذشته چنین روندی وجود نداشته و در افتتاحیههای کن عمدتا یک فیلم شاخص از کارگردانی شاخص نمایش داده میشد.
«بالا» ساخته پیتر وکتر 41 ساله است (از او شرکت هیولاها را به یاد بیاورید. همچنین او سناریست و نویسنده داستان اسباببازی 1 و 2 هم هست) که با همکاری باب پترسون (از او هم در مقام نویسنده پیدا کردن نمو و راتاتوی را به یاد بیاورید) این انیمیشن 87 دقیقهای را به سرانجام رسانیدهاند.
«بالا» که جدیدترین ساخته پیکسار و دیزنی است، اگرچه اکران اصلیاش طبق اعلام قبلی 29 می امسال (8 خرداد) خواهد بود، اما وقتی معلوم شد قرار است در 13 می (23 اردیبهشت) به عنوان فیلم افتتاحیه کن 62 نمایش داده شود، به یکباره اهمیت فوقالعادهای پیدا کرد.
این کارتون اکشن و هیجانی و کمیک سرگذشت آدمها را روایت میکند با یک رویکرد خاص، به این معنا که برای عضو شدن هرگز دیر نیست. یک پیرمرد بداخم 78 ساله با نام کارل فرید ریکسن که در اوج تنهایی و افسردگی روزگار میگذراند، یک روز خود و خانهاش را بالای آسمانها میبیند. آیا این خواب و رویاهای یک پیرمرد افسرده است یا این که حقیقتا کارل با میلیونها بادکنک که به بالای خانهاش وصل شده در آفاق سیر میکند؟
کارل حقیقتا در آسمان مشغول سیر و سفر است و بامزه اینجاست که او آن بالا تنها نیست و یک پیرمرد که البته فقط 7 سال از او کوچکتر است دارد این خانه قبلی و احتمالا بالون فعلی)!( را هدایت میکند.
به هر حال انیمیشنی که بودجه ساختش 175 میلیون دلار باشد و استودیوها و کمپانی سازندهاش پیکسار و دیزنی باشند، حتما قابلیتهایی داشته که برای تغییر مسیر تاریخی یک فستیوال سینمایی آن هم برای افتتاحیهاش انتخاب شود.
از دیگر فیلمهایی که باید در انتظار اکرانش در کن 62 بمانیم، کاری است که از اعجوبه فیلمسازی حال حاضر جهان و البته کسی که در کن 61 فیلمش اصلا نگرفت، و او کسی نیست جز کوئنتین تارانتینو. در این ارتباط بد نیست نقلقولی از فیلم «مرحوم» و همچنین مقایسهای که راجر ایبرت یکی از معتبرترین و خوشنامترین منتقدان سینما در این باره داشت ذکر کنیم؛ پیش از اکران فیلم مرحوم ساخته استاد اسکورسیزی شهیر، راجر ایبرت در مقالهای در روزنامه شیکاگو سان تایمز نوشت: در دنیای حال حاضر سینما مگر چند کارگردان مانند مارتین اسکورسیزی وجود دارند که یک یا 2 ماه پیش از اکران فیلمشان، منتقدان بیصبرانه و قلم در دست منتظر نمایش آن باشند و حتی چندین یادداشت کوتاه هم بر آن بنویسند. به هر حال در این سینمایی که رو به افول گذارده از قدیمیترها اسکورسیزی واجد چنین شرایطی است و از نسل جدید هم امثال کوئنتین تارانتینو، برادران کوئن، جیم جارموش و یکی دو نفر دیگر...
مقاله ایبرت مربوط به 20 آگوست 2006 بود و اکران فیلم مرحوم در 26 سپتامبر اتفاق افتاد. این روند امسال نیز برای کوئنتین تارانتینو همانگونه که راجر ایبرت پیشبینی کرده بود روی داد. لعنتیهای بیآبرو (Inglourious Basterds) آخرین ساخته تارانتینو است که از مدتها پیش اکرانش روز 21 آگوست 2009 (30 مرداد 88) اعلام شده بود. با اعلام رسمی حضور این فیلم در فستیوال کن امسال (در اردیبهشتماه) سیل یادداشتهای منتقدان سرشناس و حتی نویسندههای سینمایی روزنامههای محلی آمریکایی و اروپایی درباره لعنتیهای بیآبرو آغاز شد و جالب اینجاست که 95 درصد این یادداشتها درباره فیلم است نه تارانتینو؛ فیلمی که هنوز کسی آن را ندیده است؛ فیلمی که اگر خودتان را بکشید چیزی حدود 21 دقیقه از آن را میتوانید به صورت پراکنده از اینترنت ببینید و اگر آنها را در کنار مصاحبههای تارانتینو قرار بدهید و همچنین مقادیری از متن سناریو، میتوانید داستانش را دریابید و برای دیدن فیلم به صورت تمام و کمال بیشتر مشتاق شوید.
لعنتیهای بیآبرو یک فیلم اکشن و ماجراجویانه جنگی است که در زیرساختش تمام آن المانهای معروف و شاخص تارانتینویی وجود دارد؛ آیتمهایی که به نوعی اسم و امضای او محسوب میشوند. از این روست که فیلم آخر او هم «اسلشر» است و سرشار از خون و خونریزی و بر پایه خشونت! داستان فیلم مربوط به ژوئن سال 1944 است، چیزی حدود یک سال مانده به پایان جنگ جهانی دوم. چند سرباز کلهخراب آمریکایی که همگی یهودیاند تحت هدایت فرمانده سادیستیشان، سر از فرانسه درمیآورند که تحت اشغال نظامی آلمان است. وظیفه آنها به وجود آوردن موجی عظیم از ترس و وحشت و ارعاب در میان سربازان آلمانی است. آلدو رین فرمانده این گروه (با بازی براد پیت) دست افرادش را باز گذاشته تا با سر بریدن آلمانیها، پوست سرکندن، چاقوکاری و خلاصه هر عمل دیگری از این دست به آلمانیها بفهمانند چنین سرنوشتی در انتظار بقیه آنها هم هست.
در این گیر و دار عملیات و هویت گروه لو میرود و از نیمه دوم داستان تعقیب و گریز نیز باعث تزریق سوسپانس از نوع تارانتینویی میشود...
درباره خود فیلم نیز تارانتینو اظهار کرده برای ساخت فیلمش بدون هیچ رودربایستی برداشتهای متعدد و فراوانی از کارهای قدیمی اینگونه مانند «توپهای ناواران» و «قلعه عقابها» داشته است و جالب این که خود او لعنتیهای بیآبرو را یک فیلم جنگی بامزه وسترن اسپاگتی میداند.
علاقه تارانتینو برای این که فیلم را با هر ضرب و زوری که بوده به کن برساند، دقیقا قابل درک است. هرچه باشد تارانتینو خود محصول و کشف کن است. «داستانهای عامهپسند» او در سال 1994 نخل طلای کن را برد و پس از آن بود که تارانتینو تقریبا یک پای ثابت کن تا به حال بوده است.
به هر روی کن 62 اگرچه متعلق به یک یا 2 فیلم نیست و بخشهای پنجگاه اصلی و سهگانه جنبی و بویژه بخش فیلمهای رقابتی اصلیترین قسمت جشنواره، جایی که طبق عرف و اساسنامه نانوشته بیست فیلم برای به دست آوردن اصلیترین جایزه فستیوال یعنی نخل طلای کن با هم به رقابت میپردازند بسیار داغ خواهد بود. اما از دیگرسو وقتی برادران کوئن رسما از کن و شرکت در آن قهر کردند و یک دو جین فیلمساز سرشناس یا کلهگنده هم یا فرصت نکردند در کن 62 حضور داشته باشند یا فیلمشان چیز بیخودی بوده و برای این که بیشتر آبروریزی نکنند نیامدند یا اصلا دعوت نشدند؛ طبیعی است نام کوئنتین تارانتینو و فیلم عجیبش میتواند حتی یک ماه پیش از آغاز کن، فضای سینما را ملتهب کند؛ التهابی که افتتاحیه یک انیمیشن سهبعدی در کن هم میتواند به آن بیفزاید.
به هر حال زمان زیادی باقی مانده است، تا عصر 23 اردیبهشتماه صبر میکنیم تا آن انیمیشن کذایی نمایش داده شود و فردایش هم لعنتیهای بیآبروی تارانتینو اکران شود. آن وقت میتوان بیشتر درباره این 2 کار نظر داد، چرا که تا آن موقع هم معلوم میشود رقبای این عزیزدردانههای کن چه در چنته دارند.
نظر شما