اين بار نخل طلا در خانه نماندپس از اتفاقاتی که در سه چهار دوره اخیر کن روی داده بود و با توجه به وزن و اعتبار این فستیوال بزرگ، بسیاری، کن 62 را سکویی جدید برای یک پرتاب ناب به سوی سینمای حقیقی مینامیدند و دست بر قضا، فضای بسیار مثبتی از ابتدای افتتاحیه و حتی تا 3 روز اول جشنواره وجود داشت، اما کمکم مشخص شد نه، کن 62 چیزی مثل یک سینما تک بسیار پرشکوه بوده و نه چیز دیگری.
شاید مهمترین اتفاق یا بهترین اتفاق کن 62، همانا بردن نخل طلا از سوی میشائیل هانکه برای فیلم خوبش «روبانهای سفید» باشد و بس! و اینکه امسال نخل طلا در کن باقی نماند.
وقتی در غروب 24 می (یکشنبه 3 خرداد) فرش قرمز برای مراسم پایانی پهن میشد عمده منتقدان با لب و لوچه آویزان رایها و توزیع جوایز را شاهد بودند، اما علت این افسردگی هیچ ربطی به اینکه چرا فیلم X جایزه برد و فیلم Y به جایی نرسید و چیزهایی شبیه این نداشت. عوامل دیگری در این رخت بربستن شادی در اختتامیه کن دخیل بودند که در ذیل به آنها اشاره خواهد شد. به هر تقدیر پس از میشائیل هانکه که نخل طلا را برای روبان سفید برد، این کشور میزبان بود که به دومین جایزه ارزشمند کن رسید. جایزه بزرگ هیات داوران به فیلم پیامآور تعلق گرفت که ژاک آدریاد کارگردانی کرده بود. «مخزن ماهی» و «تشنگی» نیز توامان به جایزه ویژه هیات داوران رسیدند و جوایز جنبی نیز به کسانی تعلق گرفت که شانسی 50 50 در موفق شدن داشتند.
- نخل طلا به یک باواریایی رسید
از بین پیرمردهای حضور یافته در کن 62، میشائیل هانکه با 67 سال یکی از پرسابقهترینها بود و روبان سفید (با عنوان اصلی Das weibe Band) برای هانکه بسیار شگون داشت و باعث شد این پیرمرد باواریاییالاصل (هانکه زاده مونیخ است) به نخل طلایی برسد که پیش از این 12 سال بود در حسرت به دست آوردنش میسوخت. او بارها نامزد دریافت نخل طلای کن شده بود، اما برای اولین بار در سال 1997 برای فیلم «بازی مسخره» بود که در کن درخشید. این نامزد شدن طی سالهای 2000، 2001 و 2005 هم ادامه داشت، اما برای هانکه ثمری نداشتند و او مدام جوایز جنبی کن با خود به خانه میبرد.
در میان این جوایز جنبی، جایزه بزرگ هیات داوران در سال 2001 برای فیلم «مقیم پیانو» به هر حال جایزه مهمی بود. اما بیستمین ساخته هانکه یعنی روبان سفید یک سینمای واقعی است. درام جنگی 145 دقیقهای او تصویر حقیقی زندگی انسانها را نمایش میدهد. داستان فیلم مربوط به ماههای پیش از شروع جنگ جهانی اول و حدود سال 1913 است و محل وقوع ماجراها، مدرسهای است روستایی در شمال آلمان آن روزگار؛ جایی که دستاندرکارانش قواعد خاص و تدابیر مندرآوردی خودشان را برای اداره مدرسه به کار میبندند. کار سرانجام به آنجا میرسد که اعمال این سختگیریهای قرون وسطایی، چارهای جز تمرد و نافرمانی از سوی بچههای 10 تا 12 ساله باقی نمیگذارد.
هانکه در فیلمش به دنبال پیامرسانی و حتی بزرگنمایی و نمادگرایی نیست. او زندگی مردمانی را روایت میکند که اگرچه ابتدا به ساکن آدمهایی عادی مینمایند، اما فقط به ارضای غرور توخالی خود میاندیشند. هانکه (که امروز بیشتر اتریشی شناخته و خوانده میشود) برای فیلمبرداری روبان سفید از کریستین برگر استفاده کرد که تخصص زیادی در گرفتن تصاویری در محیطهای باز دارد و این مساله برای فیلمبرداری سکانسهای بیرون مدرسه در منطقه تقریبا شبیه مرتع کمک شایان توجهی کرد.
هانکه پیش از اینکه در اختتامیه پا روی فرش قرمز بگذارد، بسیار متواضعانه رودرروی علاقهمندان قرار گرفت و پس از دریافت نخل طلای کن 62 نیز گفت: با اینکه جوان نیستم، اما مثل یک جوان سرخوشم، شادم و این شادی هرگز نمیتواند غروری در من ایجاد کند. روبان سفید بیستمین فیلم هانکه به شمار میآید.
- بهترین یا مسخرهترین
اگرچه کن، منبع حاشیهها و سروصداهای بیخودی هم میتواند باشد و اتفاقا در مواقعی هم خیلی خوب حاشیهسازی میکند، اما این اتفاق برحسب رفتارهایی است که توسط بعضی کارگردانهای حاضر در بخش رقابتی یا حرفهایشان که پس از اکران فیلمشان به زبان میآورند، شکل میگیرد. اگر تا به حال از علاقهمندان به لارس فون تریه، فیلمساز دانمارکی 53 ساله بودهاید، احتمالا با دیدن فیلم 104 دقیقهای او یعنی «ضد مسیح» کمی تا قسمتی متعجب خواهید شد.
یک درام ترسناک خیلی عجیب و غریب، تا جایی که حتی 2 بازیگر فیلم اسم هم ندارند. آنها زوجی هستند که در یک تصادف بچههایشان را از دست دادهاند و با قلبهای شکسته به کلبهای در جنگل پناه میبرند تا از این اتفاقات کابوس مانند، کمی رهایی یابند و تمدد اعصاب داشته باشند، اما در آنجا هیچ چیزی جز وحشت و ترس منتظرشان نیست. اکران این فیلم در کن اصلا به مذاق منتقدان خوش نیامد و تماشاگران علاقهمند به فون تریه نیز شاکی شدند و کار به تجمعهای چند صدنفری و شعار علیه فونتریه رسید؛ اما واکنش فون تریه هم جالب بود. او رو به معترضان کرد و گفت: شما در جایگاهی نیستید که بخواهید در مورد من و کار من قضاوت کنید. من بهترین کارگردان سینمای جهان هستم...! که البته همین دیالوگها جنجال را بیشتر کرد و فون تریه حتی تا مراسم اختتامیه مورد غضب تماشاگران و منتقدان قرار داشت. هر چند ضدمسیح توانست یک جایزه جنبی هم ببرد که آن هم انتخاب شدن شارلوت گینس بورگ به عنوان بهترین بازیگر زن کن 62 بود.
عمده اعتراضات مردم هم به فیلم ضد مسیح به دیالوگهایی از متن و پلانهای بیربط غیراخلاقی موجود در فیلم برمیگشت. به هر حال برای کارگردانی که از 28 سالگی تا الان در کن حضور داشته و به نوعی کشف کن هم به حساب میآید و اتفاقا نخل طلا را هم برده (در سال 2000 برای فیلم رقصنده در تاریکی)، این رفتارها شاید مقبول نباشد. هرچه باشد او به رغم ادعایش هرگز بهترین کارگردان سینما نیست.
- کیناتای، تشنگی و تببهاری
اما جوایز جنبی و مهمی هم به نمایندگان قاره کهن رسید. بریلانت مندوزا، فیلمساز فیلیپینی با «کیناتای» توانست به عنوان بهترین کارگردان کن 62 برسد. درام ماجراجویانه او که از رمان آرماندو لائو اقتباس شده بود، درباره جوانی است که سالهاست ازدواجش به تاخیر افتاده و چیزی نمانده نامزدش بگذارد و برود. او در آخرین تلاشهایش برای جمع و جور کردن عروسی، با یک پیشنهاد خاص روبهرو میشود: گرفتن 2000 دلار و آوردن یک سر تر و تمیز. او سراغ این کار میرود، اما قتل کار سادهای نیست... مندوزا سال گذشته نیز که برای اولین بار در کن شرکت کرده بود، با فیلم «سربیس» به نامزدی نخل طلا هم رسیده بود. او در دومین حضورش نیز دست خالی برنگشت و حتما برای کن 63 برنامهریزی میکند.
نماینده کره جنوبی هم به جایزه ویژه هیات داوران رسید که به تعبیری جایزه سوم کن محسوب میشود. چان وود پارک 46 ساله که به طور مشترک این جایزه را با نماینده انگلستان یعنی آندرهآ آرنولد برای فیلم مخزن ماهی گرفته، فیلمش در کن (با عنوان اوریژینال Bakjwi) مورد استقبال تماشاگران واقع شد. «زندگی شیطان» او یک فیلم ترسناک 133 دقیقهای و مربوط به زندگی خونآشامان بود.
اما نماینده چین هم جایزه بهترین فیلمنامه کن 62 را برد. یی لو 44 ساله با فیلم «هیجان بهاری» که اثری جنجالی هم نام گرفت، به این عنوان و افتخار دست یافت تا نمایندگان آسیا دست پر به خانههایشان برگردند.
- فستیوال بازنشستهها!
یکی از انتقادهای اساسی که به کن 62 وارد بود، حضور فیلمسازانی در بخش رقابتی بود که همگان سابقه حضور در کن را حتی تا مرتبه پنجم و ششم داشتند. در مواردی نیز چند کارگردان حضور دهم و یازدهم خود را در کن تجربه میکردند. عمده اعتراضات از روز دوم کن شروع شد و تا اختتامیه هم ادامه پیدا کرد؛ البته این انتقاد آنچنان هم به نامهای خاص و سن و سال مربوط نمیشد، بلکه اعتراضها به تغییر روش و سلیقه دستاندرکاران کن برمیگشت.
بسیاری از کارگردانانی که در کن 62 سن و سالی حدود 55 سال داشتند، همانهایی بودند که 15 یا 20 سال پیش توسط همین فستیوال کشف شده بودند و با نامزدی نخل طلا یا برنده شدن آن و همچنین با گرفتن جوایز جنبی به سینمای جهان معرفی شدند و تهیهکننده پیدا کردند و تا امروز ادامه دادند. کوئنتین تارانتینوی 46 ساله در سال 1994 به نخل طلای کن رسید و پس از آن هم باز در کن شرکت کرد. آنگ لی 55 ساله، سال 1997 برای اولین بار در کن با فیلم «توفان یخی» چهره شد. کن لوچ 73 ساله که سال 2006 نخل طلای کن را برده بود، اولین حضورش در کن به سال 1979 برمیگردد. زمانی که با فیلم «جک سیاه» در کن شرکت کرد و در 43 سالگی نامزد نخل طلا شد. جین کمپیون 55 ساله، سال 93 با فیلم «پیانو» و نخل طلایی که در کن گرفت، شناسایی شد. به این اسامی میتوانیم حتی میشائیل هانکه را هم اضافه کنیم که اگر چه در 67 سالگی به نخل طلا رسید، اما اولین بار در میانسالی در کن درخشید: در 55 سالگی با فیلم «بازی مسخره» در کن 1997.
پیش از این، کن سمبل کشف کارگردانان جوان و سرشار از استعدادی بود که فیلمهای خوش ساخت یا روشنفکرانه این قبیل فیلمسازان را در بخش رقابتی جای میداد و نتیجه این کار، شناسایی یکی دو جین فیلمساز جوان و آتیهدار برای سینمای جهان بود. آن هم فیلمسازانی که از هر 5 قاره شناسایی میشدند. در این راستا حتی در سالهایی میانگین سنی کارگردانان بخش رقابتی حدود 45 سال تخمین زده میشد و برای مقایسه رقم میانگین سنی کارگردانان حاضر در بخش رقابتی کن 62 میتواند بسیار گویا باشد: 55 سال!
اگر چه شاید این مقایسهها آنچنان هم فنی و منطقی نباشد، اما گریزی از این نیست که حداقل در 3سال اخیر یعنی در کن 60، 61 و 62 عمده افرادی که در بخش رقابتی حضور داشتند، فیلمسازانی بودند که به نوعی خانهزاد کن به حساب میآمدند. باید دید در دورههای آتی آیا باز هم به جوانترها میدان داده خواهد شد به سیاق سالهای دور یا این که آش همین آش است و کاسه همین کاسه!
- 3 فیلم با یک بلیت!
یکی دیگر از اعتراضهای گستردهای که عمده منتقدان و اکثریت تماشاگران در مورد فیلمهای حضور یافته در بخشهای اصلی کن 62 داشتند، همانا طولانی بودن فیلمها بود. به طوری که حتی یکی از منتقدان از نشریه ورایتی در مقایسهای اعلام کرد در کن 62 استاندارد زمانی فیلمها 140 دقیقه بوده است. پیش از این اگرچه محدودیتهایی به صورت مکتوب درباره زمان فیلمها در کن وجود نداشت، اما سختگیریهای خاصی هم اعمال میشد. فیلم «بیل را بکش» یا آخرین ساخته سودربرگ یعنی فیلم «چه» را به یاد بیاورید. علت اصلی کنار گذاشتن آنها از بخش رقابتی یا بخش اصلی مسابقه، طولانی بودن آنها بود. در کن 62 گویا طولانی بودن یک فیلم، استانداردی نانوشته بوده است و استاندارد زمانی 90 تا 110 دقیقه که عمدتا در یکی دو دهه پیشتر اعمال میشد، از یادها رفته است.
در این میان کوئینتین تارانتینو با فیلم 160 دقیقهایاش «لعنتیهای بیآبرو» رکورددار بود؛ پس از او ژاک آدریاد که فیلمش پیام آور جایزه بزرگ هیات داوران کن 62 (و در واقع مهمترین جایزه پس از نخل طلا) را کسب کرد به همراه خاویر جیانولی با فیلم در این آغاز و گاسپارنئو با فیلم بیاعتبار، 3فیلمی بودند که 150 دقیقه زمان نمایششان بود.
روبان سفید هانکه هم 144 دقیقه زمان داشت و تعداد فیلمهایی که بیش از 2 ساعت زمان داشتند هم به 7 عنوان میرسد.
طولانی بودن زمان فیلمها به نوعی تماشاگران را خسته میکرد. اگر چه برنامهریزی کن 62 برای نمایش فیلمهای هر بخش بسیار عالی از کار درآمد و با انصاف و عدالت فیلمها به نمایش درآمدند، اما این مهم باعث شد تماشاگران و منتقدان نسبت به طولانی بودن فیلمها معترض نباشند.
- بدرقه دلنشین بابابزرگها!
شصت و دومین دوره برگزاری فستیوال فیلم کن، به نوعی خداحافظی یا تقدیر از فیلمسازان کهنسال سینما هم بود که یکی از مهمترین این اقدامات ارج نهادن به فعالیتهای سینمایی و هنری آلن رنه 87ساله بود؛ پیشکسوت سینمای فرانسه که ممکن است نسل اول و دوم علاقهمند به او حتی امروزه دیگر زنده نباشند، در کن 62 با فیلم «علفهای سفید» در بخش رقابتی حضور پیدا کرد و در شب اختتامیه به پاس 55 سال فعالیت سینمایی جایزه یک عمر دستاورد شغلی را دریافت کرد.
کن لوچ 73 ساله نیز که دیگر برای همه عادت شده، او را در تمام ادوار برگزاری کن رویت کنند یک روز مانده به اختتامیه موفق به دریافت یک جایزه به اصطلاح معنوی شد؛ جایزهای به نام جایزه کلیسای جهانی که برای فیلم «در جستجوی اریک» به لوچ اهدا شد.
- در انتظار کن 63
کن 62 هم تمام شد و اعتراضها و تشویقهایش هم تا چند روز دیگر تمام میشود. برگزاری کن به تعبیری شروع سال نو سینمایی به حساب میآید و عمدتا و طی این سالها در فاصله برگزاری مراسم اسکار تا اختتامیه کن هر سال یک نوع رخوت و فترت در سینمای جهان پدیدار میآید. حالا که سال نو سینمایی آغاز شده، امیدوار باشیم بیش از هر چیز هنر هفتم به معنای واقعی کلمه و سینمای حقیقی را بیشتر شاهد باشیم و دل خوش کنیم به این که در کن63 نمایندهای شایسته از کشورمان هم در بخش رقابتی به یاد دهه قبل حضور داشته باشد و حتی مهمتر از آن امیدوار باشیم در بازار فیلم کن، غرفه ایران از شلوغی بیداد کند و محصولات ما هم در رونق بازار سینمای کن نقش داشته باشد. حضور موفق در این بخش از فستیوال فیلم کن، چیزی کمتر از بردن نخل طلابرای سینمای ما نیست.
نظر شما