هر عاملي كه تعادل رواني فرد را تحتتأثير قرار دهد و وي را آماده واكنش نمايد يك عامل استرسزا محسوب ميشود. اين عامل هميشه اثرات منفي ندارد (مانند مرگومير نزديكانمان) بلكه ميتواند باعث آمادگي فرد هنگام مقابله با يك وضعيت جديد يا دشوار شود (مانند استرس قبل از امتحان). استرسها چه منفي باشند و چه مثبت، اگر مدت زمان طولاني و بيش از تحمل يك كودك ادامه يابند يا مرتباً تكرار شوند، ميتوانند سيستم آمادهباش و دفاعي وي را درهم شكسته و به اضطراب تبديل شوند. اضطراب ميتواند بهصورت شيون و گريه، ساييدن دندانها، شب ادراري، جويدن ناخنها، رفتارهاي نابهنجارجنسي، داشتن خواب آشفته، لكنتزبان، خشم و رفتارهاي خشن، پرخوري يا كمخوري و... بروز يابد يا اينكه هيچ علائم بيروني واضحي نداشته باشد.
خانواده نخستين محيط اجتماعي است كه كودك تجربه ميكند و در ايجاد اضطرابهاي كودك سهم بسزايي دارد؛ نزاع و كشمكش والدين، جدايي از والدين يا يكي از آنها، طلاق، تضادهاي انضباطي والدين، تولد نوزاد جديد، سبك تربيتي مستبدانه و اعمال فشار براي بهترين بودن از طرف والدين، از عوامل مهم در ايجاد استرس براي كودك است كه در نهايت ميتواند به ايجاد اضطراب وي منجر شود.
كودكان با رفتن به مهدكودك يا مدرسه، محيط اجتماعي بزرگتري را تجربه ميكنند كه ميتواندهمراه با بروز اضطراب جدايي ناشي از نگراني وي از آسيب ديدن والدين يا خودشان، از دست دادن والدين و يا رخ دادن حادثهاي ناگوار باشد. در محيط مدرسه، معلم سختگير و تنبيهگر، وجود همكلاسيهاي آزاردهنده، مشكلات دوستيابي، اختلالات يادگيري ميتواند باعث شكلگيري اضطرابهاي جديد در كودك شود.
استرسهاي دوران كودكي بهعنوان بخشي از تحول بهنجار كودك محسوب ميشوند اما تداوم اين استرسها و تبديل آن به اختلالات اضطرابي در وي اغلب پايدار بوده و تا دوران نوجواني و بزرگسالي ادامه پيدا ميكند. در اغلب موارد كودك اشاره مستقيمي به اضطراب خود ندارد و بهعلت عدمتوانايي در ابراز ترسها و دشواري بيان حالات روحي، اضطراب خود را پنهان كرده و در نتيجه والدين از مشكل روحي كودك خود ناآگاه باقي ميمانند. بسيار مهم است كه والدين نسبت به بازيها و تخيلات كودكانشان در قالب داستانها و نقاشيهاي وي و توضيحاتي كه درباره آنها ميدهند گوش به زنگ باشند چرا كه اغلب ردپايي از نگراني و ترسهاي كودك را ميتوان در آنها پيدا كرد.
تماس مستمر با دنياي كودك و تيزهوشي والدين در پيدا كردن ردپايي از نگرانيها و ترسها در كودكاني كه قادر به بيان اضطرابشان نيستند يا آن را پنهان ميسازند، نقش اساسي در پيشگيري از اختلالات اضطرابي در كودكان دارد. ارتباط با مربيان مهد و معلمين مدرسه نيز ميتواند كمككننده باشد.
والدين پس از كشف اضطراب در كودكانشان بايد در كنار وي تلاش كنند تا مشكلات فرزندانشان حل شود. هيچچيز بدتر از تحقير يا تنبيه كودكان به خاطر ترس آنها از يك موضوع هر چند ساده نيست. از بين بردن علل زمينهاي مانند پايان دادن به جنگ و جدل دائمي والدين در حضور كودك و اطمينان دادن به وي با برقرار كردن ارتباط عاطفي عميق و صميمانه ميتواند كودك را در مقابل استرسها و اختلالات اضطرابي تا حد زيادي ايمن نمايد. والدين ميتوانند با بالا بردن آگاهي خود درباره آنچه آرامش و امنيت فرزندشان را برهم زده سعي در حل مشكل كنند. توجه به سلامت بدني كودك (خواب كافي و مناسب، تغذيه سالم و فعاليت بدني متناسب) و محدود كردن استفاده از كامپيوتر و تماشاي تلويزيون تأثير بسزايي در آرامش رواني وي دارد.
پس از تمام اين تلاشها گاهي اضطراب كودك ادامه مييابد كه نياز به مداخله روانشناس دارد. درمان زودهنگام اضطراب از مزمن شدن آن پيشگيري كرده و شانس بازگشت ثبات سلامت رواني كودك را افزايش ميدهد.
*استاد دانشگاه مونستر آلمان
نظر شما