چطور بين مهمانان اجلاس كه همگي شيعه هستند يك نفر مسيحي ديده ميشود؟ مسيحياي كه زندگي خود را وقف پژوهش و تحقيق در زندگي امامحسين(ع) و شاهكار تاريخياش كرده است. صحراي كربلا چه سرزميني است كه انسانهاي آزادانديش را از هر مذهب، مسلك، دين و آييني به سوي خود ميكشاند تا نداي حقطلبانه امام حسين(ع) را پس از گذشت چندين قرن به گوش جهانيان برسانند؟
«آنتون بارا» سال 1943 در خانوادهاي مسيحي در سوريه متولد شد. او از سنين كودكي به همراه خانواده به كويت رفت و آنجا ساكن شد. او در رشته ادبيات عرب، تاريخ اسلام و اصول عرفان، دكتري دارد. در حال حاضر سردبير هفته نامه شبكه الحوادث كويت است. همچنين با شبكههاي مختلف تلويزيوني كشورهاي اسلامي و غيراسلامي بهعنوان كارشناس و پژوهشگر تاريخ اسلام همكاري دارد. اين محقق مسيحي مبتكر زباني نو براي روايات حماسه عاشوراست و مخاطبان اصلي او نسل جوان هستند. تحليلها و نكات جالب و بديعي در آثار مكتوب او به چشم ميخورد كه براي هر فرد منصفي شگفتانگيز و خواندني است. بهمنظور آشنايي بيشتر و شناخت عقايدش با او گفتوگو كرديم.
- چه انگيزهاي باعث شد تا درباره زندگي امامحسين(ع) تحقيق كنيد؟
امام حسين(ع) در جغرافياي مكاني و زماني نميگنجد. زندگي امامحسين(ع) به زمان و مكان خاصي تعلق ندارد. او فراتر از زمان و مكان است. امام حسين(ع) فقط متعلق به شيعيان نيست بلكه متعلق به همه جهانيان است. بهتر است بگويم امام حسين(ع) گوهر اديان و جاودانه تاريخ است. اگر امام حسين(ع) به ما مسيحيها تعلق داشت در هر شهري در دنيا براي او يك پرچم برافراشته ميشد.
- نخستين كتابي كه درباره امامحسين(ع) نوشتيد چه نام دارد؟
كتاب «حسين در انديشه مسيحيت» كه بيش از 10سال تاليف آن طول كشيد،بيش از 35سال پيش در سال 1978 براي نخستينبار منتشر شد و تا به حال چندين بار تجديد چاپ شده؛ اگر اشتباه نكنم 14 بار تجديد چاپ شده است. در سن جواني با امامحسين(ع) آشنا شدم و درباره ايشان كتاب خواندم. نخستين كتابي كه خواندم مقتل سيدمُقّرم است؛ بر اين كتاب حاشيه مينوشتم كه يكي از دوستانم به من پيشنهاد كرد نوشتههايم را چاپ كنم. نخستين جرقه تأليف كتاب درباره امامحسين(ع) در ذهنم نقش بست.
- از كي نويسندگي را آغاز كرديد؟
از 22سالگي نويسندگي را شروع كردم. 40سال است كه روزنامهنگار هستم. ابتدا نويسنده كتابهاي رمان بودم بعد به تاريخ اسلام گرايش پيدا كردم. بعد از مدتي كارم را متوقف كردم؛ چون منابع زياد بود و سردرگم شدم. امامحسين(ع) كمكم كرد و سرانجام توانستم كتاب را تمام كنم.
- بهعنوان يك مسيحي در كتاب حسين در انديشه مسيحيت چه ويژگيهايي را بررسي كرديد؟
بي طرفانه وقايع عاشورا را نقد كردم. كتاب رويكردي تحقيقي و ادبي دارد. با استفاده از نظريات اسلام و مسيحيت زندگي وعروج حضرت عيسي(ع) را از ديدگاه مسيحيت با زندگي و شهادت امام حسين(ع) را از ديدگاه اسلام مقايسه كردم. اين كتاب تاكنون به 17زبان ترجمه شده و در 5دانشگاه دنيا براي دانشجويان مقطع كارشناسيارشد و دكتري تدريس ميشود. براي شناختن بهتر امامحسين(ع) زندگي خانوادگي او را هم بررسي كردم و با پدر بزرگوارشان حضرتعلي(ع) آشنا شدم. بهنظر من فقط پدري چون حضرتعلي(ع) ميتواند چنين پسري به دنيا معرفي كند. يك شاعر ايراني هم در اين زمينه شعري گفته ، « به جز از علي كه آرد پسري ابوالعجائب كه علم كند به عالم شهداي كربلا را» (شهريار) آنقدر نگرش حضرت علي(ع) به جامعه و زندگي در كتاب ايشان عميق و زيبا بيان شده كه تاكنون 25بار نهجالبلاغه را خواندهام و هربار نكتههاي تازه از آن آموختهام.
- شخصيت امام حسين(ع) چه تأثيري در زندگي شما داشته است؟
خيلي در زندگي من تأثير گذار بوده. وقتي آدم به زندگي امام حسين(ع) مينگرد از حالت دنيوي و مادي كنده ميشود و به سمت معنويت ميرود. سبك زندگي امامحسين(ع) الگويي براي تمام بشريت است. هويت فكري من نيز تحتتأثير امام حسين(ع) قرار گرفته و طوري شخصيت من شكل گرفته كه خود را مسيحياي ميدانم كه شهروندي مسلمان، عرب زبان و عاشق شيعه و امامحسين(ع) است. بعد از گذشت چندين قرن از واقعه عاشورا و تحقيق و پژوهش هنوز هم عاشورا ناگفتههاي بسياري دارد. امام حسين(ع) يك شخصيت عادي تاريخي نيست.
- آيا تاكنون براي امامحسين(ع) گريه هم كردهايد؟
بله گريه كردهام حتي حين سخنراني درباره زندگي امام حسين(ع) بارها گريه كردهام. مگر ميشود آدمي از داستان زندگي علياصغر و تيري كه به گلوي اين طفل اصابت ميكند سخن بگويد و گريه نكند! من براي همه اديان سخنراني ميكنم و با افتخار از واقعه كربلا سخن ميگويم. روزنامهنگاران به من لقب مسيحي شيعه دادهاند.
- خانواده چه نظري درباره شما دارد؟
از نظر خانوادگي هيچ وقت مشكلي نداشتم؛ زيرا مسيحيان عرب هميشه به دين اسلام احترام ميگذارند. همين نگرش هم در خانواده من وجود دارد. در دوران جواني حدود 400كتاب اسلامي در اتاق من بود. به خواست خودم و موافقت خانوادهام در مدرسهاي اسلامي درس خواندم. در مدرسه اجازه نميدادند درس معارف دين اسلام را بخوانم، آنقدر اصرار كردم تا مسئولان مدرسه پذيرفتند و به من اجازه دادند اين درس را در كنار ديگر همكلاسيهايم بخوانم. چيزي كه براي همگان تعجببرانگيز بود نمرههاي من از درس معارف دين اسلام بود؛ زيرا بهترين نمرههاي اين درس در كلاس به من تعلق داشت. بعد از ازدواج هم مشكلي با همسر و فرزندانم در زمينه توجه و ارادت من به امام حسين(ع) و دين اسلام نداشتم. 4فرزند و 4نوه دارم. يوسف فرزند آخرم كه 23ساله است يك تواشيح در مدح پيامبر اسلام خوانده كه بسيار مورد توجه شيعيان قرار گرفته، همچنين يكي از اشعار مولانا را نيز خوانده است.
- چه شد كه درباره امام حسين(ع) كتاب نوشتيد؟
قبل از نوشتن كتاب خواب امامحسين(ع) را ديدم. تا قبل از ديدن اين خواب از امام حسين(ع) تصوير غريبي در ذهن داشتم ولي با ديدن ايشان از همان لحظه تاكنون احساس راحتي ميكنم. بعد از ديدن اين خواب تصميم جدي گرفتم و كتاب حسين در انديشه مسيحيت را نوشتم.
- درباره حضرت ابوالفضل(ع) چه نظري داريد؟
حضرت ابوالفضل(ع) سمبل وفاداري و مردانگي است. در شرايطي كه همهچيز براي او مهيا بود تا زنده بماند حق برادري را بهجا آورد.
- درباره حضرت زينب(س) چه فكر ميكنيد؟
دين اسلام با حضرت محمد(ص) پايهگذاري شد و شكل گرفت، با امام حسين(ع) استمرار يافت؛ زيرا نهضت عاشورا با امام حسين(ع) و ياران وفادارش بهوجود آمد. حضرت زينب(س) شايستگي غيرقابل وصفي دارد. تاريخ گواه است كه حضرت زينب(س) در قصر يزيد چه كرد. حضرت زينب(س) بود كه آتش نهضت عاشورا را فروزان نگهداشت. يزيد فكري در مورد حضرت زينب(س) نكرده بود؛ هيچكس حتي فكرش را هم نميكرد كه حضرتزينب اينچنين استقامت كند و در كاخ يزيد پرچمدار نهضت كربلا و پيامرسان واقعه بزرگ تاريخ اسلام بشود. شخصيت حضرتزينب همانند اقيانوسي بيكران است كه توانست واقعه كربلا را در خود جاي دهد؛ حادثهاي كه تاكنون در تاريخ مثل آن ديده نشده. زندگي حضرت زينب(س) حاوي معاني و مضامين والاي انساني و اجتماعي است. اگر در كربلا حضرت زينب(س) نبود پيام كربلا جهاني و فراگير نميشد. شخصيت حضرت زينب(س) سبب شد تا كتابي درباره ايشان بنويسم.
- چه كتابي؟
اسم عربي كتاب «زينب صرخه أكملت مسيره» است(معني فارسي آن ميشود «زينب، فريادي كه ادامه دهنده راه بود») زيرا حضرت زينب با فريادهاي خود از زمان به شهادت رسيدن امام حسين(ع) تا لحظه اسارت و وارد شدن به كاخ يزيد پيام نهضت كربلا را به همگان ابلاغ كرد. همچنين شهريور ماه امسال در تهران با همكاري سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي با حضور وزير فرهنگوارشاد اسلامي و عباس خامهيار، رايزن فرهنگي ايران در كويت، از اين كتاب در سالن مهر حوزه هنري رونمايي شد.
اسم كتاب در چاپ فارسي «زينب، فرياد فرمند» است كه با ترجمه غلامرضا انصاري در ايران منتشر شده است. اين كتاب بعد از 25سال تحقيق و پژوهش درباره زندگي خانوادگي حضرت زينب(س) و فعاليتهاي او پس از واقعه خونين عاشورا گردآوري شده است. در اين كتاب تلاش كردم با كلامي ساده و به سبك روايت ادبي، تاريخ تلخ و حقيقت غمانگيز كربلا را طوري بيان كنم كه براي هر خوانندهاي قابلدرك و جذاب باشد. تا دنيا هست كربلا هم هست. عشق و شور امام حسين(ع) عالمگير است. او سرداري آزاده و بيمانند در جهان است. اگر كسي غير از حضرت زينب(س) سخنگوي عاشورا بود نميتوانست اين همه مصائب و سختي را تحمل كند و چنين كوبنده و تأثيرگذار سخن بگويد.
- آيا تا به حال به كربلا رفتهايد؟
بله با اطمينان ميگويم چيزي كه تعريف ميكنم جز معجزه نام ديگري ندارد. روزي در يكي از خيابانهاي بغداد رانندگي ميكردم روي پل كه رسيدم اتومبيلم خراب شد. با كمك مردم ماشين را به انتهاي پل منتقل كردم. زنگ زدم تعميرگاه تا كارشناس بيايد در حيني كه با تلفن صحبت ميكردم پيرزن خرمافروشي كه كنار خيابان بساط داشت رو به من گفت: بيا اين خرما را ببر براي زوار امام حسين(ع) و خودت هم بخور. من در دلم گفتم چقدر ساده است. ماشين من خراب شده او چه پيشنهادي به من ميدهد. بعد قبول كردم و خرما را گذاشتم توي ماشين. ناخودآگاه يكبار ديگر استارت زدم و ماشين روشن شد. تعميركار هم نيامد و من به سمت كربلا رفتم. اما حالا از خودم ميپرسم آن پيرزن از كجا ميدانست من به كربلا ميروم؟ وقتي رسيدم كربلا شخصي ناآشنا جلوي من آمد و گفت: چرا خبر ندادي كه ميآيي و سراغ خرما را از من گرفت! مدتي در كربلا بودم سپس به سمت كويت حركت كردم. به محض اينكه وارد كشور كويت شدم ماشين خراب شد و ديگر روشن نشد. تعميركار كويتي وقتي اتومبيل را ديد گفت: چطور با اين ماشين حركت كردهاي. يك قطعه اساسي در ماشين ذوب شده و اصلا انگار وجود ندارد! چطور ميگويي با اين ماشين كيلومترها رانندگي كردهاي؟ همه اينها فقط معجزه است كه من با چنين ماشيني به خواست خداوند سالم و بدون مشكل به كربلا رسيدم.
- وقتي به زيارت اماكن مذهبي مسلمانان ميرويد چه احساسي داريد؟
بارها خداوند اين توفيق را نصيب من كرده كه به زيارت اهلبيت(ع) بروم. حالت خاصي در حرم اهلبيت(ع) حاكم است. هر كسي حس و حالي دارد كه مختص خودش است. در واقع با زبان دل با اهلبيت(ع) صحبت ميشود؛ به همين دليل هم قابلبيان كردن نيست. يكبار از نجف تا كربلا 3روز پيادهروي كردم تا به زيارت امامحسين(ع) بروم. كسي از من نخواسته بود تا پياده سفر كنم مسئله مادي هم در ميان نبود فقط عشق حسين(ع)بود و بس. در طول مسير حتي خواب و خوراك هم برايم اهميت نداشت؛ زيرا هدف بالاتري پيشرو داشتم. زماني هم كه در سوريه به زيارت حرم حضرت زينب(س) و حضرت رقيه(س) ميروم، در مقابل آنها خود را كوچك و حقير ميبينم.
- سخن پاياني شما؟
ميدانم چه سؤالي در ذهن خود داريد؛ به اين فكر ميكنيد كه چرا مسلمان نشدهام؟ مهم عقيده آدمي است. من متمسك به اهلبيت (ع) هستم. متأسفانه بعضيها در دنيا ميگويند مسلمان هستند ولي در قلب آنها چيز ديگري است و عملشان مطابق اسلام نيست. حسين(ع) در قلب من جاي دارد. عشق من به ايشان عشقي واقعي است.
نظر شما