یک بازی کاملا ایرانی با استانداردهای جهانی و ویژگیهای بومی که باعث میشود شما واقعا خودتان را جای یک ایرانی مبارز بگذارید.
بازی «مأموریت ویژه»، کار یک تیم 10 نفره اصفهانی است که به سفارش اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشآموزان ساخته شده؛ توی این بازی، اتفاقاتی برای یک دانشمند ایرانی انرژی هستهای میافتد و به خاطر آن، نیروهای اطلاعات و امنیت ایران کاسه و کوزه ماموران آمریکایی و اسرائیلی را به هم میریزند. البته فرمان بازی زیر دست شماست؛ این کاره باشید، سه سوته 8 مرحله بازی را لوله میکنید و میروید جلو؛ غیر از این باشد، هنوز نیاز به آموزش دارید.
رونمایی بازی، در سالن سینما کانون انجام شد؛ جایی که غیر از عشق گیمها، کلی بچه درسخوان و آدمهای رسمی کت و شلوارپوش هم آمده بودند. اکشن ایرانی، بوی موضوع مهم انرژی هستهای میداد.
قرار است زنگ شروع مراسم را ساعت 9:30 بزنند. از همان ورودی، نفرات انتظامات با نوارهای اریب روی پیراهنشان قدم به قدم به حالت خبردار ایستاده و ماجرا را خیلی جدی گرفتهاند. خشن نیستند؛ همهشان از اعضای فعال انجمنهای اسلامی دانشآموزیاند و مثل بچههای انتظامات مدرسهها، توی محوطه و سالن مراسم میچرخند و مراقب اوضاع هستند. سالن، جمع و جور است و کم و بیش پر شده.
اینور و آنور به تعدادی که باعث شود مراسم، بینالمللی به حساب بیاید، خبرنگار خارجی هست. خبرنگارانی از شبکههای خبری چین، ZDF آلمان، رادیو فرانسه، العربیه و خبرگزاریهای داخلی آمدهاند که «روی گل» این بازی رایانهای انرژی هستهای را ببینند.
قبل از شروع رسمی مراسم، کلیپهای مختلفی در سینما پخش میشود تا سطح اطلاعات اهالی سالن را در زمینه انرژیهای هستهای و پیشرفتهای دانشمندان وطنی در این زمینه بالا ببرد.
پشت پرده هستهای
«سعید و مریم مدتهاست در انـتــظـار 3نفــرهشــدن خانوادهشان هستند اما مثل اینکه این اتفاق خوب نمیخواهد روی بدهد. سعید (دکتر سعید کوشا) یکی از دانشمندان انرژی هستهای کشورمان و فرزند شهید است و براساس خوابی که مریم (همسرش) دیده تصمیم میگیرد به همراه او راهی عتبات عالیات شود و...»؛ ماجرای بازی به شکل کاملا خانوادگی شروع میشود اما با تقابل نیروهای ویژه اطلاعاتی ایران با آمریکاییها و اسرائیلیها ادامه مییابد.
آمریکاییها از طریق جاسوس ایرانیشان «شاپور» متوجه حضور این دانشمند ایرانی در عراق شدهاند و به این ترتیب با رعایت اصول حقوق بشر(!) او و همسرش را میدزدند. از اینجای کار، «بهمن ناصری»، فرمانده نیروهای ویژه اطلاعاتی و امنیتی ایران که همرزم پدر آقای دکتر هم بوده، با نیروهایش عملیات ویژهای را برنامهریزی میکنند تا آنها را نجات بدهند.
توی همین کش و قوس، شاپور که گیر افتاده، برای آنکه اطلاعاتش دست ایرانیها نیفتد، خودکشی میکند اما در همین بین سرهنگ جکسون آمریکایی به دست نیروهای ایرانی میافتد و مجبور میشود جای سعید و همسرش را لو بدهد...
تا اینجای کار، فقط مسئله یک دانشمند 30 ساله ایرانی مطرح است اما اگر کسی که پشت کامپیوتر نشسته و دارد بازی را پیش میبرد، سوتی ندهد و درست و به موقع سر آمریکاییها و اسرائیلیها را گول بمالد، به اتاقی سری در پادگانی در فلسطین اشغالی خواهد رسید که 4 زندانی ویژه سالهاست در آنجا اسیرند. پایان خوش بازی «ماموریت ویژه» نجات حاج احمد متوسلیان و همراهانش به وسیله ناصری است که به طور اتفاقی متوجه حضور آنها در پادگان اسرائیلیها شده.
مراسم، عملیاتی میشود
چراغها خاموش میشود. دستها روی ماشه میرود تا دمو (پیشنمایش) بازی را پخش کنند. بدیهی است که زبان بازی و نوشتههای راهنما، فارسی است اما فضای گرافیکی و عملیاتی آن، مشابه بازی جنگی «دلتافورس» است.
مرحله اول که اجرا شد، در اولین فرصت باید چند نگهبان متجاوز را نفله کنی و همینطور پیش بروی تا مچ شاپور جاسوس را در طبقات بالای ساختمان بگیری. بازی روی پرده سینما رونمایی شده و همزمان، یک صدای راهنما، بازیگر پشت رایانه را راهنمایی میکند که کی را باید کجا بگیری، ببندی، یا حتی خلاصش کنی.
طراحهای بازی میگویند جنگ است دیگر؛ با این تفاوت که شما در «ماموریت ویژه»، وارد مبارزه با متجاوزان شده و ایثارگری را تجربه میکنید.
بازی 8 مرحله دارد؛ 2 مرحله در ایران است، 2مرحله در عراق و 4 مرحلهاش هم به پادگانهای اسرائیلیها میکشد. شما در طول این بازی غیر از درگیری نظامی باید توانایی کپیکردن اطلاعات از رایانههای کدگذاریشده را هم داشته باشید.
انرژی هستهای، با لهجه اصفهانی
بالا بروی، پایین بیایی، این اصفهانیها در انواع زمینههای انرژی هستهای از صنایع نطنز گرفته تا ساخت بازی رایانهای انرژی هستهای، از بقیه جلوترند. (تیم 10 نفره طراح این بازی هم اصفهانی هستند.)
«مسائلی»، جوان 31 ساله و سرپرست این گروه بعد از یک سخنرانی کوتاه روی سن، در جمع خبرنگارانی که سؤالهای زیادی داشتند از سختیهای کارشان میگوید: «این بازی را براساس فرهنگ کشور و ارزشهایمان طراحی کردیم، ضمن اینکه سعیمان این بود که روحیه فداکاری، وطندوستی و ایثارگری را هم در آن لحاظ کنیم».
مسائلی که خودش تحصیلات حوزوی دارد، علت طولانیشدن کار را بالابردن کیفیت، بومیسازی تصاویر و رفع مشکلات حقوقی آن اعلام میکند و البته اشارهای هم دارد به این موضوع که «بههرحال کار اول است و مشکلات خاص خودش را دارد. با این وجود، بین بازیهای 3بعدی، لااقل در خاورمیانه قابل رقابت است».
آنها از اواخر سال 83، یک سال تمام روی داستان بازی کار کردهاند و بعد از آن، تازه رسیدهاند به ساخت بازی؛ «برای طراحی یک بازی در چنین سطحی، نیاز به انجین یا موتور پایه بازی هست که قیمتی در حدود 300 هزار دلار دارد. جدا از این، این برنامه را به دلیل تحریمهایی که داریم به ما نمیفروشند و به همین دلیل، برنامهنویسی کار را خودمان با 250 هزار خط برنامه انجام دادیم و نزدیک 40 لوکیشن هم برای صحنههای مهم آن ساختیم. با این روند، هزینه ساخت و نهاییکردن بازی، تنها 30 میلیون تومان شد».
پاتک به آن سوی مرزها
انتخاب زمان رونمایی اولین بازی رایانهای اکشن ایرانی آنهم با موضوع هستهای و گروگانهای ایرانی در اسرائیل، اصلا بیحساب و کتاب نبوده. 25 تیرماه، سالروز ولادت امام محمد باقر است و از طرفی، درست 25 سال پیش در چنین روزی واقعه ربودهشدن دیپلماتهای ایرانی در لبنان اتفاق افتاده و نسل جوان، میتوانند روی بال این بازی، آنها را نجات بدهند؛ آنهم در یک «عملیات ویژه».
آخر مراسم، مسئولان، گزارشی از چند گیمنت تهران پخش کردند که نشان میداد بر و بچ گیمباز از بازی خوششان آمده. یکی از بچهها رو به دوربین میگوید: «بازی شبیه کانتر است، اما آنجا پلیس آمریکا دنبال خرابکارها میگردد و اینجا ماییم که تروریستها را شکار میکنیم».
به چه قیمت؟
«عیبی ندارد، به هر حال جزء اولین بازیهای داخلی است...»
این جمله را تا کی باید استفاده کنیم؟ یادم هست سال84 هم وقتی بازی ایرانی «پایان معصومیت» به بازار آمد و آن را بازی کردیم، همین جمله را گفتیم. از آن موقع تا حالا 2سال گذشته ولی باز هم هنوز همین جمله کاربرد دارد. معلوم نیست تا کی این جمله شامل هر چی بازی تولید داخل است، میشود. آیا روند رشد بازیسازی در کشور ما راه درستی را طی میکند؟
بازیهای رایانهای ذاتا برای سرگرمکردن مخاطبین ساخته میشوند و اولین چیز در طراحی یک بازی، توانایی طراحی یک روند سرگرمکننده و لذتبخش برای مخاطب است؛ چیزی که در ایران به طور کلی فراموش شده و اصلا به حساب نمیآید. نگاهی به تعداد محدود بازیهای داخلی عرضهشده این موضوع را ثابت میکند.
دلیل این پدیده را شاید بهتر باشد بلندپروازی بدانیم. گروهی که از نظر اطلاعات برنامهنویسی و طراحی بسیار قوی هستند، معمولا از همان اول تصور میکنند که باید یک بازی کاملا 3بعدی در حد و اندازههای اکشنهای روز بازار طراحی کنند.
در نتیجه به دلیل کمبودن تجربه و امکانات، پروژه با شکست مواجه میشود و نتیجه آن یک بازی ضعیف است که اولین و آخرین انگیزه بازیکنندههایش، ایرانیبودن بازی میشود. بعد از چند ساعت هم معمولا همه بازی را کنار میگذارند و به سراغ نمونههای خوشساختتر خارجی میروند.
ما هنوز در زمینه بازیهای رایانهای «طراح بازی» نداریم ولی برنامهنویس و گرافیست زیاد داریم که تصور میکنند میتوانند بازی بسازند. برای ساختن یک بازی «ایرانی» - که سرگرمکننده و قابل بازیکردن باشد - احتیاجی به گرافیک 3بعدی نیست، احتیاجی به موتورهای پایه روز دنیا نیست، احتیاجی به موسیقی و زرق و برقهای ظاهری دیگر هم نیست بلکه فقط ایده مهم است.
متاسفانه هنوز در ایران یک بازی موبایل - که یک نفر هم میتواند آن را بنویسد - نداریم که ایده خوبی داشته باشد و بازیکنندهها را سرگرم کند اما در عوض 3-2 بازی اکشن اول شخص و اتومبیلرانی داریم که باگها و اشتباهات در آن بیداد میکنند و تقریبا «غیرقابل بازی» هستند.
متاسفانه چیزی که در بین بازیسازهای ما باب شده، اصرار بر کدنویسی کامل انجین (موتور) بازی است که آن را جزء افتخارات به شمار میآورند. اما مگر بهترین بازیهای دنیا همه از انجینهای آماده کمک نمیگیرند؟ نمونههایی بهتر از این بازیها سراغ دارید؛ Call of Duty، Half-Life، Counter Strike و...؟ همه این بازیها از انجینهای آماده استفاده کردهاند و هر کدام تبدیل به یک بازی پرفروش و پرطرفدار شدند.
اصولا بخش انجینسازی به این نیت در صنعت بازیهای رایانهای مطرح شد که کسانی هم که وقت و اطلاعات کافی برای نوشتن یک موتور پایه ندارند، بتوانند ایدههای خود را در قالب بازی پیاده کنند. در حال حاضر انجینهای بزرگی همانند Quake (که پایه بازیهایی مانند کانتراستریک هستند) به صورت رایگان و Open Source ارائه میشوند و اصلا احتیاجی به خریداری نیست.
کدنویسی برای انجین بازی در حال حاضر، با توجه به وضعیت ما در صنعت بازیسازی و نداشتن طراح بازی، تنها اتلافوقت و انرژی است. مگر ما برای نوشتن هر نرمافزار ایرانی باید اول یک سیستمعامل مانند ویندوز برایش بنویسیم؟
بازی «عملیات ویژه» هم به دسته همان بازیهای 3بعدی ایرانی پیوست که به هیچوجه نمیتوانند حتی رقابت کوچکی هم با نمونههای خارجی بکنند. ساخت یک بازی با مضمون انرژی هستهای کار ارزشمندی است اما بهتر نبود این کار در قالب یک بازی ماجرایی از نوع اشاره و کلیک و با یک داستان زیبا انجام میشد؛ بازیای که با داشتن گرافیکهای دو بعدی و رندر شده، امکان وجود اشتباه و باگ را به صفر میرساند؟ یک بازی ماجرایی، نه احتیاجی به موتور پایه عجیب و غریب دارد و نه برنامهنویسی آن مشکل است
دیر رسیدی، اخوی!
منطقیاش این است که باید خوشحال باشیم؛ وقتی مجری اخبار نیمروزی ذوقزده میگوید سازمان انجمنهای دانشآموزی، اولین بازی 3 بعدی ایرانی را با موضوع انرژی هستهای منتشر کرده است. ولی خب، اوضاع این قدرها هم خوب نیست.
اول از همه اینکه این اولین بازی سه بعدی ایرانی نیست. اولین بازی اکشن اول شخص (first Person shooter (FPS)) ایرانی را 4-3 سال پیش یک شرکت بدبخت خصوصی با سرمایه خودش و با موضوع جنگ ایران و عراق و با اسم «پایان معصومیت» ساخت و به بازار عرضه کرد. نه در تمام مدت ساخت بازی و نه بعد از عرضهاش هیچکدام از این متولیان متعدد و عریض و طویل دولتی از آن بازی حمایت نکردند که هیچ، حالا معلوم شده اصلا از ساختش خبر هم نداشتهاند.
دوم اینکه بازی، واقعا بازی خوبی نیست. کاش فقط خوب نبود، بازی کاملا غیرقابل تحمل و دیوانهکننده است. مطمئنا هیچکدام از آن مسئولانی که الان دارند مدام از بازی تعریف میکنند، 2 مرحله از آن را جلو نرفتهاند تا ببینند چه معجونی را دارند به بچههای دبستانی و راهنمایی تحویل میدهند.
در تمام این سالها، برخلاف تصور عموم، بازیهای ایرانی متعددی ساخته شده که هیچ وقت درست و حسابی عرضه نشدهاند. چند تایشان را بنیاد حفظ آثار دفاع مقدس (در اواخر دهه 70 و اوایل 80) ساخته یا عرضه کرده که انصافا یکی دو عنوان فوقالعاده و قدرناشناخته تویشان پیدا میشود. باقیشان هم مال چند شرکت خصوصیاند که هم آثار نسبتا خوب و همآثار غیر قابل قبول بینشان پیدا میشود. این یکی اما یک فاجعه به تمام معناست.
نقطه قوتش این است که بازی، گرافیک قابل قبولی دارد. نقطه ضعفش هم این است که نقطه قوت دیگری ندارد. بازی پر از باگ و خطای گرافیکی است (تعجب نکنید اگر از توی یک ماشین رد شدید!). داستان بازی به سادهترین شکل ممکن روایت میشود؛ خط سیر قصه را- لخت و بدون هیچ ظرافت و دیالوگ و جزئیاتی- با فونت درشت تیتر نوشتهاند و ازش عکس گرفتهاند و همان اول بازی دانهدانه بهتان نشان میدهند و کسی متن را برایتان میخواند، همین!
دموها هم که با آن حجم کوتاهشان به درد کسی نمیخورند. آزاردهندهترین بخش ماجرا اما این نیست. بزرگترین مشکل بازی «عملیات ویژه» این است که اصلا «بازی» خوبی نیست؛ یعنی گرافیک و قصه و پیام و محتوا به کنار، همین که مینشینید تا مثل بچه آدم، بازی کنید و جلو بروید حالتان گرفته میشود.
در تمام طول بازی جز شلیک کردن و زدن دکمه E کار دیگری نمیتوانید بکنید؛ همین. باید جلو بروید و آدمها را بکشید. حتی نمیتوانید آدمها را با نارنجک بکشید. فقط تعدادی اسلحه دارید که غیر از قیافه متفاوتشان هیچ فرقی با هم نمیکنند.
کشتن آدمها هم با هم هیچ فرقی نمیکند؛ چه توی مخش بکوبید، چه به شکمش شلیک کنید، چه از ته اتاق پایش را هدف بگیرید و چه بروید و از نزدیک تفنگتان را بکنید توی چشمش، دشمن شما همیشه یک جور میمیرد. به خاطر همین هم بعد از یکی دو مرحله حوصلهتان سر میرود و بازی را میگذارید کنار.
شاید هم داریم بیخودی حرص میخوریم و زیادی به نیمه خالی لیوان نگاه میکنیم. بالاخره هرچی باشد همین که 4 نفر فهمیدهاند که بهتر است به جای برگزاری همایشها و اردوهای چندهزارنفری، یک بازی کامپیوتری ساخت و بچهها را سرگرم کرد و چیز یادشان داد، جای خوشوقتی دارد.
واقعیت این است که درک مسئولان فرهنگی ما رشد کرده. این خودش چیز خوبی است اما مشکل این است که سرعت این رشد، هیچ ربطی به سرعت تحولات دور و برمان ندارد. مشکل این است که رفقا همیشه دیر میرسند.
محسن امین- حسین شریف- سید طه رسولی