«معماری بیهویت، محصول سبک زندگیای است که امروز میان ایرانیان وجود دارد، معماریای که نه متضمن آرامش است و نه تضمین کننده آسایش. این اولین بار است در تاریخ معماری که ما میتوانیم خانههای گران قیمتی بسازیم که نه تامینکننده آرامش است و نه مسبب آسایش.
درحالیکه معماری باید این دو نیاز را تأمین کند و واجد اصالت بوده و به ریشهها متصل باشد. شرطش آن است که بها قائل باشیم برای این تمنایی که آرام آرام در ما جوانه میزند؛ برای کسب آرامش و آسایش غیرانضمامی.»
«معماری بیهویت، محصول سبک زندگیای است که امروز میان ایرانیان وجود دارد، معماریای که نه متضمن آرامش است و نه تضمین کننده آسایش. این اولین بار است در تاریخ معماری که ما میتوانیم خانههای گران قیمتی بسازیم که نه تامینکننده آرامش است و نه مسبب آسایش. درحالیکه معماری باید این دو نیاز را تأمین کند و واجد اصالت بوده و به ریشهها متصل باشد. شرطش آن است که بها قائل باشیم برای این تمنایی که آرام آرام در ما جوانه میزند؛ برای کسب آرامش و آسایش غیرانضمامی.»
این قسمتی از دیدگاه مردی است که معماری را نه در چند ورق از کتاب یا دستورالعمل، بلکه در تجربه کاری خود لمس کرده است و امروز وجود معماریهایی همانند «هایتک» را به دلیل عقبنماندن از دنیای غرب، بسیار تاسف برانگیز میداند.
سید محمد بهشتی شیرازی از بهترین اساتید معماری معاصر محسوب میشود. او متولد ۱۳۳۰ در شهر تهران و درحال حاضر رییس ایکوم ایران است. او پیش از این معاون وزیر ارشادو رییس سازمان میراث فرهنگی، مدیر جشنواره فجر، مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی و مشاور ارشد سازمان میراث فرهنگی بوده است.
سید محمد بهشتی کارشناسیارشد مهندسی معماریاش را از دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه شهیدبهشتی گرفته و عضو پیوسته فرهنگستان هنر است.
از تالیفات او میتوان به «باید دوباره اهل سرزمینمان بشویم»، «دانش و دانایی و نسبت آنها با حفاظت آثار تاریخی»، «زیبایی و کاربرد در هنر سنتی»، «مجموعه گفتارهایی درباره خانه: سرگذشت خانه، میراث فرهنگی و توسعه» و«نقش آب در حیات ایرانزمین» اشاره کرد. در این گفتوگو با نگاهی به تجربیات و تالیفات ایشان به ویژه در مقاله «باید دوباره اهل سرزمینمان بشویم» به چرایی تغییر در سبک زندگی در جامعه کنونی و ارتباط آن با معماری خاکستری شهرها پرداختهایم.
اگر قصد دارید جامعهای را بشناسید، به شهر و معماریاش بنگرید. این موضوع یکی از نقاط اشتراک معماران است. با نگاهی به این دیدگاه گفتگویمان را با این سوال آغاز میکنم که چگونه سبک زندگی در جامعهای، با معماری آن جامعه گره میخورد؟
پیش از هر چیز برای آنکه روشنتر بحث کنم، صحبتم را با یک تشبیه آغاز میکنم. معماری را در کل میتوان لباسی به قامت زندگی در نظر گرفت و طبعاً متناسب با هر کیفیت از زندگی، باید لباسی متناسب با آن قامت پدید آورد.
پس با توجه به تحولاتی که در کیفیت زندگی اتفاق میافتد، باید انتظار داشت که در کیفیت معماری هم تغییراتی ایجاد شود. این مسئله را از جهات مختلف میتوان بررسی کرد.
اما یکی از آن نمونههای جامع و ملموس در این بحث مفهوم خانه به مثابه جای سکونت است که هم در معماری لباس خود را پیدا کرده است و هم دغدغهاش از ابتدای سکونت با انسان همراه بوده است. در هر دوره تاریخی، متناسب با موقعیت دچار تحول شده و تا همین امروز هم تداوم یافته است.
به عبارت دیگر اگر در این حالت بتوانیم بحث را خوب بشکافیم در باقی موارد هم به همین ترتیب میتوان مسئله را تجزیه و تحلیل کرد. به عبارتی «چونکه صد آمد نود هم پیش ماست»
منبع: همشهري معماري
نظر شما