چهارشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۳ - ۰۶:۵۹
۰ نفر

نرگس خانعلی‌زاده: یک ضرب‌المثل خارجی هست که می‌گوید: «اگر ایده داری، چرا پول نداری؟» البته فاکتورهای دیگری هم هستند که باید در کنار این ایده‌ها قرار بگیرند تا به موفقیت برسند و برای صاحب ایده پول خوبی به دست بیاید؛ ویژگی‌هایی که سارا طیب زاده می‌گوید در کارش دارد.

چای با طعم هنر

 طبيب‌زاده متولد 1363 است و با اينكه در دبيرستان رياضي خوانده اما ليسانس گرافيك هنرهاي زيبايش را از دانشگاه تهران گرفته و بعد از آن هم كارشناسي‌ارشد انيمشين را در دانشگاه تربيت مدرس خوانده است. البته قبل از همه اين مدرك‌ها، هم براي خودش و هم اطرافيانش معلوم بوده كه بالاخره در نقاشي و طراحي، به موفقيت‌هاي خوبي مي‌رسد. حالا او حدود 11سالي است كه به‌طور حرفه‌اي روي وسايل فانتزي مثل كيف و تي‌شرت و چوب و ليوان يا همان ماگ خودمان طراحي مي‌كند. طراحي‌هايش هم در همه مراكز فرهنگي مثل شهركتاب‌ها پيدا مي‌شود. حالا ديگر خيلي وقت است كه او يك تصويرساز حرفه‌اي است و تمام درآمدش از هنري به‌دست مي‌آيد كه از همان بچگي به آن علاقه داشته است.

اولين برگزاري نمايشگاه

شروع كردن و از همه مهم‌تر از كجا شروع كردن، يكي از اساسي‌ترين سؤال‌هايي است كه اينطور وقت‌ها برايمان پيش مي‌آيد. اتفاقا هيجان‌انگيزترين قسمتش هم همين اول كار است كه اصلا چطور شد كه شما هنرمند شديد؟ نخستين تجربه نقاشي كشيدن سارا طبيب‌زاده هم مثل بيشتر اولين‌ها جالب بود؛« پدر من روش خاصي براي خودش داشت. روش‌اش هم اين بود كه من و برادرم را دركودكي در كلاس‌هاي مختلف ثبت‌نام مي‌كرد تا به‌صورت آزمون و خطا، بفهميم كه در چه هنر و چه حرفه‌اي استعداد و علاقه داريم. البته علاقه و استعداد من خيلي قبل از اينها براي همه مشخص شده بود. يادم هست كه نخستين نمايشگاه نقاشي‌ام را روي درخت گوجه‌سبز خانه قديمي‌مان برپا كردم. آن موقع، روي كاغذهاي دفترم نقاشي‌هاي مختلف كشيده بودم و آنها را به درخت‌هاي حياط خانه‌مان نصب كرده بودم. بعد هم رفتم و دانه به دانه زنگ همسايه‌هايمان را زدم كه بياييد و از نمايشگاه نقاشي من بازديد كنيد. راستش اين نخستين نمايشگاه نقاشي‌ام بود كه در 8سالگي آن را برگزار كردم.»

حقوق 10هزار توماني

اولين حقوق‌ها جزو خاطره‌انگيزترين پول‌هايي هستند كه در زندگي هركس وجود داشته‌اند. سارا هم از نخستين حقوقش خاطره خوشي دارد؛ «راستش من از دبيرستان به بعد ديگر به‌طور نيمه حرفه‌اي و از دانشگاه به بعد، به‌طور حرفه‌اي با مطبوعات كار مي‌كردم و كاريكاتور مي‌كشيدم و براي ماهنامه‌ها و مجله‌هاي مختلف مي‌فرستادم؛ مجله‌هايي مثل توانا و كيهان كاريكاتور. نخستين درآمدهايم از نقاشي و طراحي هم مربوط به همان موقع است. يادم هست كه نخستين حق‌التصويري كه آن زمان گرفتم، 10هزار تومان بود. البته اين پول براي آن زمان، پول بد و خيلي كمي محسوب نمي‌شد و خيلي برايم ارزشمند بود. پولي بودكه از هنر خودم به‌دست آورده بودم و شيريني‌اش هنوز زير دندانم هست.»

نقاشي‌هايم حرف مي‌زنند

من هدفم در وهله اول اين نيست كه يك ليوان يا همان ماگ را توليد كنم. مي‌خواهم حرفم را بزنم و حالا اين ليوان و اين پيكسل و تي‌شرت و اين وسايل مختلف، ابزارهاي خوبي براي بيان اين حرف‌هاي من هستند. به‌نظر خودم، كاري كه من كردم، از يك جهت با بقيه نوآوري‌هاي ديگر هم فرق داشت. واقعيتش اين بود كه من مي‌خواستم نقاشي‌ها و طرح‌هايم در زندگي مردم جاري باشد و حرفي براي گفتن داشته باشد. راستش من يك ذهن روايي دارم كه به‌طور مداوم در آن تصوير و جمله گذر مي‌كند. خيلي دوست دارم وقتي كه خودم حسي دارم و آن را دوست دارم، آن را با ديگران هم به اشتراك بگذارم. براي همين است كه وسيله‌هايي كه من آنها را طراحي كرده‌ام، فقط يك تصوير خوشگل و گل‌گلي نيست، حتما حرفي درونش دارد كه بايد به آن دقت شود. يك وقتي بود كه حال خودم خيلي خوب نبود. طبيعتا طرح‌هايي هم كه روي كارهايم مي‌كشيدم، طرح‌هايي بودند كه حال دروني‌ام را بيان مي‌كردند. بعد از يك مدت فكر كردم كه «ديگر بس است، سارا تو داري با اين كارت ديگران را ناراحت مي‌كني.» اين شد كه مجبور شدم به‌خاطر كارهايم، حال خودم را هم عوض كنم و اين خيلي خوب است.

من يك نوآور هستم

شايد كاري كه كرده‌ام چون در ايران يك نوآوري محسوب مي‌شد، جواب داده يك‌بار برادرم از سفرش به تركيه براي من سوغاتي‌هايي آورد كه همين پيكسل‌هاي الان بودند. اين پيكسل‌ها يا همان گل‌سينه‌هايي كه ديگر خيلي‌ها به كيف و لباس‌هايشان وصل مي‌كنند، براي من خيلي جالب بود. آن موقع فكر مي‌كردم كه اين تكه‌هاي آهني خيلي ساده، چرا بايد آنقدر در ايران و براي ما وسيله خيلي جالب و لوكسي باشند؟ همين شد كه تصميم گرفتم طرح‌هايم را روي اين پيسكل‌ها و ساير وسيله‌هاي در دسترس مردم بكشم تا حرف‌ها و نقاشي‌هايم در متن زندگي مردم باشد. سال 82، پيكسل‌ها را طراحي كردم. سال 87، آمدم و اين طرح‌ها را روي تي‌شرت كشيدم و سال 88 هم آن را روي ماگ امتحان كردم كه خيلي هم از آن استقبال شد. مهم‌ترين چيزي كه در كارهاي من وجود دارد، قدمت زماني است. اين نخستين بودنش است كه به‌كار من اعتبار مي‌دهد وگرنه ديگر حالا همه‌جا از اين نوع وسايل پيدا مي‌شود.

تا آهنگري هم رفتم

براي اينكه بتوانم به آن چيزي كه دلم مي‌خواست برسم، خيلي كارهايي را كه وظيفه من نبود انجام دادم و خيلي جاهايي رفتم كه در محدوده فعاليت‌هايم قرار نمي‌گرفت اما فكر مي‌كردم كه وقتي آدم مي‌خواهد كاري را توليد كند بايد برايش هزينه بدهيد و تلاش كنيد. همين تلاش‌هايم هم بود كه من را به موفقيت رساند. توليد كردن چنين محصولات ساده‌اي، مسائل جانبي زيادي دارد. من يك طراح بودم و اصل كار من، طراحي‌هايي است كه قرار است روي وسيله‌ها كار شود اما بايد مي‌دانستم كه آن را با چه قيمتي، با چه كيفيتي و به چه شكل به‌دست مردم برسانم؟ اين مسئله كار من را خيلي سخت مي‌كرد. در تمام اين مدت، من با آزمون و خطا فهميدم كه چه كار بايد بكنم. فكرش را بكنيد كه وقتي 19- 18ساله بودم، يك‌دانه از همان پيكسل‌هاي سوغاتي را برمي‌داشتم و به آهنگري‌ها مي‌رفتم و به آهنگرها نشان مي‌دادم و مي‌خواستم كه آن را برايم بسازند. يادم هست كه كيسه‌كيسه، گل سينه يا همان پيكسل‌هاي آماده شده‌ام را دستم مي‌گرفتم و با اتوبوس به اين ور و آن ور مي‌رفتم تا به نتيجه برسم و البته هم رسيدم.

رهرو آن است كه...

اين خيلي مهم است كه كار تداوم داشته باشد. اولش كه كار را تحويل مي‌دهي، عده‌اي مخاطب هنري داري اما از جايي به بعد تبديل به مشتري ثابت تو مي‌شوند و اين براي هر توليد‌كننده‌اي مي‌تواند خيلي ارزشمند باشد كه كساني هستند كه فقط به‌دنبال كارهاي او هستند. وقتي تو يك ايده جديد داري، اولش هيجان داري اما براي توليد هرچيز كوچك خانگي هم واقعا بايد بداني كه چه چيزي از ايده تو است كه تو را از ديگران متمايز مي‌كند. آن وجه تمايز ممكن است تا سال‌ها باعث موفقيت و فروش آن محصولات شود. من 11سال است كه اين كار را انجام مي‌دهم. خيلي آهسته و پيوسته پيش رفته‌ام و حالا به اينجا رسيده‌ام. كلي انرژي‌ام سر چيزهايي كه شايد به من هيچ ارتباطي نداشت هدر رفت ولي من همچنان سر كاري كه داشتم انجام مي‌دادم، ماندم. زماني است كه شما چيزي براي ارائه داريد و كارتان هم خيلي مي‌گيرد. اين كار تا جايي خوب پيش مي‌رود ولي از زماني به بعد، از سرعت صعود اوليه‌اش فاصله مي‌گيرد و ممكن است حتي در سرازيري بيفتد. آن موقع است كه بايد حرف جديدي براي گفتن داشته باشيم تا همچنان در قله باشيم و سقوط نكنيم. اينطور نباشد كه وقتي كاري را شروع مي‌كنيم فوري آن را كنار بگذاريم.

داستان نخستين فروش

در دانشگاه تهران، استادي داشتيم به اسم دكتر مظاهري كه رئيس امور دانشجويي هم بود. يك‌بار من رفتم پيش او و گفتم «اينجا مگر دانشگاه هنر نيست؟ چرا من نمي‌توانم هنرهايم را به هم‌دانشگاهي‌هايم ارائه بدهم؟» همين حرف من باعث شد كه جناب دكتر يك ميز در راهروي دانشكده‌مان در اختيار من قرار بدهند و من بتوانم كارهايم را روي آن بگذارم و بفروشم. آن زمان كه من اين كار را كردم هيچ‌كدام از بچه‌هاي دانشگاه از اين پيكسل‌‌ها نداشتند و وسايلي كه من طراحي كرده بودم، خيلي برايشان هيجان‌انگيز بود. استقبال بچه‌ها از آن نخستين فروش، هيچ‌وقت يادم نمي‌رود. كلي از وسايل را خريدند و نخستين تجربه اقتصادي من از فروش اين وسايل خيلي برايم سودآور بود.

کد خبر 278417

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار مهارت‌های زندگی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha