کوچه درختی خیابان جمهوری نوستالژی دارد برای نوجوانان دهه70 که به آنجا ميرفتند به عشق گرفتن امضا از بازیکنان تیم ملی فوتبال که به تازگی در آن زمان از قهرمانی پکن بازگشته بودند. بعد از جنگ، دغدغه تمام بچههای موشکباران تماشای بازیکنان سرخابی از نزدیک بود و بازیکنانی که بدون واسطه و بدون پرده با مردم حرف میزدند.
آن روزها را هنوز میتوان به یاد آورد. همنسلهای ما که بعدها خودشان دست به قلم شدند، به خوبی این حس زیبای خاطرهانگیز را به یاد دارند.
روی کیوسکها شاید تنها چند روزنامه ورزشی و دو هفتهنامه قديمی بود، یکی تمامرنگی و روغنی و دیگري رنگی و کاهی. کیهان ورزشی و دنیای ورزش به اضافه چند نشريه ورزشی که همگیشان اکثر خبرها را داشتند و خبری از چشم و همچشمی در حوزه رسانه و ورزش نبود. اصلا آن روزگار جنس بازیکنان نیز فرق میکرد.
بازیکنان بیشتر با دوستان حلقه خانوادگی راحتتر بودند تا با رسانه ملی و خبرنگاران. حرف از قلیان کشیدن در محافل خصوصی با خبرنگار و بیرون رفتن و کافیشاپ بردن در فلان برج، پدیدهای است که این روزها باب شده و شاید به یک دهه اخیر بازمیگردد.
آن روزها خبرنگاران حتی تا پای کتک خوردن از بازیکن ملیپوش نیز پیش میرفتند ولی حاضر نبودند به خاطر یک خبر اختصاصی خیلی راحت خط قرمزها را رد کنند.
آن روزها و این روزها حد فاصلی است که هرگز پر نمیشود؛ نه در نسل ما کسی هست که بتواند چنان قلم بزند که سوپراستار ورزشگاه آزادی از او وحشت کند و نه اینکه دنیای قدیمی و بسته میتواند با روزگار ارتباطات امروز برابری کند.
از زمانی که شبکههای اجتماعی باب شده و فیسبوک و اینستاگرامهای بازیکنان توسط بعضی خبرنگاران اداره میشود خبرهای اختصاصی نیز بهجای به دست عموم رسیدن ابتدا از کانال بعضیها عبور میکند و بعد رسانهای میشود؛ تازه اگر فلان بازیکن همهچیز باب طبعاش باشد تا آن را تکذیب نکند!
شاید خیلیها اسم این نوع ارتباط را معضل نگذارند ولی وقتی سراغ دوستان میرویم، همه ابا دارند از برده شدن نامشان و ما را هشدار میدهند که مبادا اسمی از ارتباط آنها با کاپیتان سرخابیها یا امثال آن ببریم، ولی وقتی پای کلکل و کشمکش به میان میآید همین خبرنگار رسانهاش را در داشتن خبری اختصاصی و گفتوگویی ویژه بالا میبرد و میگوید پرچم بالاست!
در لابهلای تمام اسامی، اکثر دوستان اصل قانون صداقت را رعایت کرده و خیلی کم هستند كه از حرفهای درگوشی سوءاستفاده کرده و بخواهند پته بازیکن را روی آب بریزند! آخر خیلی از این بازیکنان حرفهایی دارند که وقتی در محافل خصوصی زده میشود یک نظر دارد و اگر رسانهای شود مساوی است با پایان بازی این بازیکن!
شاید از شانس نویسنده روزگاری ارتباطی بود با دروازهبان اول تیم ملی که ازقضا همیشه معترض بود به این و آن و در گفتوگوهای خصوصی همیشه عنوان میکرد تیمی که در آن بازی میکند خیلی هم برایش اهمیت ندارد و اگر به خاطر همسر و فرزندش نبود در همان شهرستان میماند و پای قرارداد با این تیم محبوب پایتخت نمینشست!
آن روزها همه فکر میکردند «آقا سید» تمام روح و جان خود را مدیون تیم پرطرفدار است و به خاطر هواداران روی سکو است که سفید امضا میکند ولی اصل ماجرا این نبود و شاید، شاید اگر رسم جوانمردی حکم نمیکرد با انتشار یک فایل صوتی میشد فوتبال او را در همان مقطع پایان داد.
ولی حیف که کمتر خبرنگار و روزنامهنگاری است که رسم معرفت را نداند و همیشه این بازیکنان هستند که خیلی زود یادشان میرود چگونه در ترکیب قرار گرفتنها برایشان هموار میشد!
کدام خبرنگار؟ کدام بازیکن؟!
در رسانههای داخلی هر زمان که میخواهید حرف خصوصی یا مطلبی اختصاصی را جستوجو کنید، کدام روزنامه را از روی کیوسک میچینید؟ خبر ورزشی؟ ایران ورزشی؟
یا سایتهای خبری خبرآنلاین و مهر و فارس؟ واقعا چرا مقوله گفتوگوها با ستارههای خاص تنها مختص به یک سری از رسانهها شده یا اینکه بهتر بگوییم چرا گفتوگوهای اختصاصی تنها از دریچه بعضی خبرنگاران بیرون میآید و اگر آن روزنامهنگار یا نویسنده ورزشی از رسانهای به رسانه دیگر کوچ کند دکان مصاحبههای اختصاصی با فلان و بهمان ستاره تخته میشود؟
این پدیده را باید به فال نیک گرفت یا اینکه جزو آن دسته معضلات رسانه و ورزش به حساب میآید. مقولهای که شاید با رشد قارچگونه رسانههای مختلف در حوزه ورزش روز به روز بیشتر شد و شاید گزاف نباشد اگر بگوییم ستارههای فوتبال ایرانی با پا گذاشتن به فرنگ و الگوبرداری از چند بازیکن تراز اول که برای خودشان در سالهای متمادی دفتر و دستک و وکیل و وزیری تدارک دیده بودند به این راه کشیده شدند.
این رسم از همان دهه70 به بعد در فوتبال اروپا جا افتاد که معروفترین ورزشکار همیشه روبهروی لنز دوربینِ چه کسی میایستد؟ یا اینکه گفتوگوی خبری و جنجالی از میکروفن کدام خبرنگار بیرون میآید؟
حالا وقتی فوتبال و همه حواشی آن به قرن21 رسید، نمونههای کلاسیک آن نیز مدرن شد و بازیکنان کمکم سیر تجاری برای خود برگزیدند و از هر چیزی در این ورزش میوهای اختصاصی را دستچین کردند. خبرنگار اختصاصی داشتن نیز از قبال همین تفکر فوق حرفهای بیرون آمده که سوغاتش از اواسط دهه70 شمسی به ایران رسید.
آن روزهایی که بازیکنان ایران فوجفوج به سمت غرب و شرق در حرکت بودند، دیگر تاب این را نداشتند که همه رسانهها خبرهای اختصاصیشان را پوشش دهند.
تازه آن روزها خبری از اینستاگرام و فیسبوک خودنمايي نکرده نبود و ایميل مدرنترین و در دسترسترین وسیله الکترونیکی بود که میان خبرنگاران که رابطه خصوصی با بعضی بازیکنان داشتند دست به دست میشد و گاهی نیز فخرفروشی!
البته اگر قرار باشد تحلیل محتوایی درباره رشد رسانههای ورزشی اعم از سایت و مکتوب داشته باشیم، باید به این حقیقت اعتراف کنیم که از اوایل دهه80 شمسی، رسانههای ورزشی غالبا رو به افزایش خیز برداشته و نامهای عجیب و غریبی در بین رسانهها دیده شده است.
رسانههایی که بعضا ادعا بر گفتوگوهایی دارند که تنها یک روزنامه معتبر و شناسنامهدار میتواند چنین بازیکن تراز اولی در فوتبال را شکار کند، ولی وقتی به پشت پرده و حضور افراد خاصی نظیر «ایکس» و «ایگرگ» میرسید تازه متوجه میشوید که داستان از چه قرار است!
حالا در این گزارش سعی داریم از یک برهه زمانی مشخص (به طور مثال از دهه80 به بعد) نگاهی گذرا به ارتباط بعضی خبرنگاران و بازیکنان مطرح فوتبال داشته باشیم؛ چه آنهایی که در لیگ بازی میکردند و میکنند و چه آنهایی که زمانی لژیونر بودند. کدام خبرنگار؟ کدام بازیکن!؟
این همان معادلهای است که نشان میدهد داغترین خبر از ستاره محبوب شما از دل کدام رسانه و با قلم چه کسی بیرون میآید. البته باید متذکر شد در میان تمام این خبرنگاران نامبرده اصل صداقت رعایت شده و هیچکدام از همکاران فضا را آلوده نکردهاند، اگر زمانی تکذيبی هم صورت گرفته از سوی بازیکن مورد نظر است چون در فوتبال ما از این قسم رفتارها زیاد دیده شده و برخی بازیکنان در برههای از زمان دوستان و حلقه نزدیک خود را تغییر داده و کلا فراموش میکنند سکوی پرتاب آنها کدام خبرنگار بوده! این همان ویروس فراموشی است که نزد خیلی از بازیکنان به وفور دیده میشود...
«میم-ب» - فرهاد مجیدی
فرهاد مجیدی از آن دسته بازیکنان سوپراستاری است که کلا ارتباط مسالمتآمیزی با خبرنگار جماعت ندارد، درست مثل همتای پرسپولیسي خود علی کریمی! فرهاد از همان ابتدا نیز به دلیل ارادتی که به مرحوم ناصر احمدپور داشت (به دلیل اینکه احمدپور در تیم«ب» تهران مربی فرهاد بود)
اکثر گفتوگوهایش را با خبر ورزشی انجام میداد ولی با گذشت زمان نیرویی تازهتر و البته گمنام جای پیشكسوتان را گرفت. او کسی نبود جز «میم-ب» که کمتر کسی است بتواند رزومه کاری او را دقیق واکاوی کند.
خبرنگار جوان و بیسروصدای آن روزهای یکی از سایتهای دولتی به دلیل برقرار کردن ارتباط با مدیران فوتبال و بازیکان مطرح به فرد مورد اعتماد فرهاد و فرزاد مجیدی تبدیل شد. او بیشتر حرفهای خصوصی فرهاد را میدانست و ميتوان گفت اکثر خبرهایی که از فرهاد بر روی خروجی خبرگزاریها یا سایتها میرفت با هماهنگی آقای «ب» کوچک بود. پسر جوانی که حتی امیر قلعهنویی نیز توان رویارویی با او را نداشت و حتی در جایی نیز او را با لحن تندی «بچه» خطاب کرد!
«میم-ب» خودش نیز در میان خبرنگاران خیلی ارتباط تنگاتنگی ندارد و حلقه نزدیک به او بسیار محدود هستند. به جز فرهاد (که در حال حاضر خیلی رابطهای با کاپیتان سابق ندارد) خسرو حیدری نیز به او اعتماد داشت و اگر قرار بود گفتوگویی یا خبری از این دو بازیکن استقلال (قبل از خداحافظی فرهاد) شنیده شود از کانال او عبور میکرد.
«عین-خ»- جواد نکونام
جواد نکونام را نیز باید جزو بازیکنانی دستهبندی کرد که همیشه دوست داشته به شکل انحصاری با خبرنگاران ارتباط داشته باشد تا جمعی. «عین-خ» نمونه قدیمی و بارز این مدعی است.
خبرنگاری که سالها با جواد نکونام و چند بازیکنان مطرح دیگر در سطح تیم ملی ارتباط داشت ولی ناگهان این ارتباطها تبدیل به شکرآب شد! نکونام در این میان از ارتباطهایی که با «میم-کاف» داشت تقریبا او را جایگزین ع- خ کرد و بعد از هر دوي آنها «سین» که سابقه طولانی در رسانههای مکتوب و دیجیتال دارد تبدیل به دوست نزدیک و صمیمی نکو شد.
«سین» همیشه کارنامه کاریاش پر از صدآفرین بوده و هیچوقت با اینکه ارتباط نزدیکی با چند بازیکن تیم ملی و تیمهای مطرح داشته ولی خبری از خودش منتشر نکرده و با در نظر گرفتن حقوق حرفهای در خبرنگاری اصلیترین کانال گفتوگو با نکونام شده است.
«ب-الف»- علی دایی
علی دایی را خیلی خوب میشناسید؛ عصباني كه ميشودکلا به صغیر و کبیر رحم نمیکند و برایش دوستان بعضی اوقات از مخالفان نیز خطرناکترند!
ولی در میان همه خبرنگاران چند نفر مورد اعتماد علیآقا هستند که علیرغم تلخزبانیهای شهریار باز هم او دوست دارد با آنها حرف بزند. «صاد» خبرنگار روزنامه پیروزی یکی از همان روزنامهنگاران مورد اعتماد و دوست علی دایی است. البته شهریار به شکل نامحسوسی با «ب-الف» روزنامهنگار خبر ورزشی نیز ارتباط مسالمتآمیزی دارد. «ب-الف» از آندسته خبرنگارانی است که میتواند بدون حاشیه از علی دایی گفتوگو بگیرد.
منبع:همشهري تماشاگر
نظر شما