چهارشنبه ۵ آذر ۱۳۹۳ - ۰۸:۳۸
۰ نفر

سید حسین امامی: آن چیزی که امروزه می‌تواند جامعه را تحت‌تأثیر قرار دهد سبک زندگی بسیجیان است.

بسیجی باید فضای مجازی را به‌دست بگیرد

 سبك‌هاي زندگي، مجموعه‌اي از طرز تلقي‌ها، ارزش‌ها، شيوه‌هاي رفتار، حالت‌ها و سليقه‌ها در هر چيزي را در برمي‌گيرند. در بيشتر مواقع مجموعه عناصر سبك زندگي در يكجا جمع مي‌شوند و افراد در يك سبك زندگي، مشترك مي‌شوند. به نوعي گروه‌هاي اجتماعي، اغلب مالك يك نوع سبك زندگي شده و يك سبك خاص را تشكيل مي‌دهند. سبكي‌شدن زندگي با شكل‌گيري فرهنگ مردم رابطه نزديك دارد. در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام والمسلمين حميدرضا مظاهري‌سيف، بنيانگذار و رئيس مؤسسه علمي - فرهنگي بهداشت معنوي و از محققان اخلاق و عرفان به بررسي سبك زندگي بسيجيان پرداختيم.

  • از آنجا كه يادم هست، بسيج تقريبا همزمان با انقلاب اسلامي به‌وجود آمد، اگر شما پيشينه تاريخي پيش از انقلاب براي بسيج در خاطر داريد بفرماييد. اصولا براساس چه ضرورت و با چه پيشينه تاريخي، بسيج در اوايل انقلاب اسلامي پديد آمد؟

ضرورت پيدايي مجموعه‌اي به نام بسيج مستضعفان انقلاب اسلامي در قرآن كريم مطرح شده است. قرآن مجيد در موارد مختلفي جامعه را به 2 طبقه مستكبر و مستضعف تقسيم مي‌كند طبقه‌مستكبر عده‌اي از افراد خاص جامعه هستند كه به ابزارهاي قدرت و ثروت مسلط شده و هدف آنها تسلط بر ديگران است و همواره از قدرت و ثروت و امكاناتي كه در اختيار دارند براي سلطه بيشتر بر مردم استفاده مي‌كنند. در مقابل آنها، كساني هستند كه سلطه بر آنها واقع مي‌شود كه قرآن از آنها به‌عنوان مستضعفان ياد مي‌كند؛ يعني طبقه‌اي كه مورد سلطه‌گري واقع مي‌شوند. پيام قرآن اين است كه چرا مستضعفين در وضعيت استضعاف و سلطه‌پذيري باقي مي‌مانند و همواره از آنها دعوت به قيام و حركت مي‌كند و از آنها مي‌خواهد دست به‌دست بدهند و براي به‌دست گرفتن امور زندگي خودشان حركت كنند. اين پيام قرآن است كه مي‌فرمايد: «اي مستضعفين و كساني كه تحت سلطه هستيد، چرا شما قيام نمي‌كنيد، حركت نمي‌كنيد، مهاجرت نمي‌كنيد. » نمي‌توان در وضعيت سلطه‌پذير باقي ماند و همچنان آن وضعيت را پذيرفت. ايمان به خدا و عزت الهي براي خدا و مؤمنين است و اجازه نمي‌دهد به اهل ايمان كه در وضعيت سلطه‌پذيري باقي بمانند. لذا ضرورت خارج شدن از سلطه‌پذيري، ضرورت بازيابي عزت و كنار زدن ذلت، ارزش‌هايي است كه در قرآن كريم بيان شده. به‌نظر مي‌رسد كه ضرورت يكپارچه شدن مردم و حركت و اراده آنها براي تغيير جامعه و بهتر كردن زندگي از آيات مختلف قرآن برمي‌آيد. آنچه ما در مورد تاريخ شكل‌گيري پديده‌اي به نام بسيج داريم، به‌صورت سازماندهي شده و با اين عنوان مشخص، همزمان بوده با انقلاب اسلامي ايران ولي اگر كلي‌تر به آن نگاه كنيم، قبل از انقلاب اسلامي، مردم بسيج‌شده بودند كه انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد. اگر بسيج عمومي مردم نبود و مردم به ميدان نيامده بودند و براي خارج شدن از آن وضعيت سلطه‌پذيري به رهبري حضرت امام‌خميني(ره) حركت نكرده بودند قطعا انقلاب اسلامي ايران اصلا تحقق پيدا نمي‌كرد. بعد از انقلاب هم مشخص شد كه اين جنبش بزرگ مردمي بايد ساماندهي و نهادينه شود و نهاد بسيج مستضعفين انقلاب اسلامي پاگرفت. در واقع اين جنبش اجتماعي قبلا ايجاد شده بود كه بعد از انقلاب به‌صورت نهادينه‌شده‌اي درآمد و عنوان بسيج بر آن نشست.

  • اگر از بررسي فعاليت‌هاي اجتماعي بسيج به بررسي فردي و زندگي خانوادگي بسيج برسيم، ويژگي‌هاي فردي يك بسيجي چيست و بسيجي در عرصه خانواده در برخورد با همسر، فرزند، پدر و مادر و حتي همسايه‌ها بايد چگونه باشد؟

به‌نظرم 2 ارزش اساسي در سطح زندگي بسيجي و حيات بسيجي وجود دارد: يكي تلاش و جهاد؛ جهاد به معني حقيقي نه فقط به‌معناي جنگ؛ به‌معناي كوشش و پشتكار در زندگي دنيايي است، يعني در زندگي دنيايي در عرصه‌هاي مختلفي كه زندگي ما را مي‌سازد در اين جهان بايد تلاش و كوشش و پشتكار به خرج داد. دوم وارستگي، يعني حين اينكه بسيجي وارد صحنه سياست، اقتصاد، فرهنگ، بين‌الملل و... مي‌شود به فعاليت و تلاش مي‌پردازد، انگار كه هيچ زندگي به غير از اين زندگي دنيايي نيست. بسيج در عرصه فعاليت‌هاي دنيايي بايد به اين شكل وارد شود و وقتي كه پيش‌رفت بايد درون خودش وارستگي داشته باشد. اين دومين ارزش لازم براي شخصيت بسيج است كه هيچ كدام از مظاهر دنيايي در دل او نفوذ نكند. او در دل دنيا نفوذ كند ولي دنيا در دل او نفوذ نكند. اين مهم‌ترين ارزش و جزء ارزش‌هاي بنياديني است به‌نظر مي‌آيد مي‌تواند زندگي بسيجي را بسازد؛ و بسيجي وارسته و پرتلاشي كه وقتي مستكبران او را نگاه مي‌كنند، وقتي هر كسي او را مي‌بيند برداشتش اين است كه با تمام قوا وارد شده تا دنيا را از چنگ مستكبران و افرادي كه اگر دنيا دستشان باشد فساد را گسترش مي‌دهند خارج مي‌كند و از طرف ديگر، دنيا بر او تسلطي پيدا نمي‌كند. اين برداشتي است كه بنده از برخي از روايات و اين حديث شريف دارم كه مي‌فرمايد براي دنياي خود چنان كار كن كه انگار تا ابد در اين دنيا زنده‌خواهي بود و براي آخرتت، چنان كار كن كه انگار آخرين روز عمرت در اين دنياست. 2 ارزش مكمل و بنياديني كه مي‌تواند زندگي بسيجي را بسازد از اين حديث شريف بر‌مي‌آيد كه به‌نظرم از فرموده‌هاي امام‌علي(ع) است.

  • در خانواده در روابط با همسر، فرزندان، پدر و مادر، همسايه رفتار يك بسيجي بايد چگونه باشد؟

قطعا انساني كه خلق و خوي وارستگي و همچنين جهاد و پشتكار دارد وقتي در محيط خانواده وارد مي‌شود، طوري بايد زندگي كند كه گويا تا ابد اين خانواده با او هستند و بايد تا ابد با آنها زندگي كند يا وقتي در كنار همسايه قرار مي‌گيرد طوري رفتار كند كه انگار تا ابد مي‌خواهد با اين همسايه زندگي كند، موضوع يك روز و 2 روز نيست تا هر اتفاقي كه مي‌افتد و هر برخوردي كه مي‌كنيم به سرعت بگذرد و لازم نباشد به آن توجهي داشت. وقتي ما اين نگرش را داريم روابط اجتماعي كه ما داريم چه در حوزه خانواده، چه در حوزه محل، چه در حوزه جامعه بزرگ‌تر شهر يا روستايي كه در آن زندگي مي‌كنيم اينها را به‌عنوان سرمايه‌هاي اجتماعي ببينيم كه بزرگ‌ترين پشتوانه ما براي ساختن يك زندگي بهتر در اين دنياست. وقتي اينگونه به ديگران نگاه كرديم، آن وقت به اين راحتي حاضر نيستيم آن‌ را از دست بدهيم. به اين راحتي هر برخوردي را انجام نمي‌دهيم. روابط بسيار منظم‌تر مي‌شود و ارزش‌هاي اخلاقي حاكم مي‌شود. اصل مهر و محبت و تحكيم روابط و تقويت عواطف انساني قطعا سرلوحه كار قرار مي‌گيرد.

  • روي روابط با همسايه مي‌خواهم بيشتر تأكيد كنم همانطور كه پيامبر(ص) هم بر اين امر بسيار سفارش داشتند، اگر دقت كنيم اگر هر كسي با همسايه‌اش خوب باشد. (طبق تعريفي كه مشهور است چهل خانه همسايه محسوب مي‌شود و هر محله همسايه محله ديگر و همينطور هر روستا و هر شهري همسايه روستا و شهر ديگر)، اگر اين دستورات اجرايي شود بسياري از مشكلات اجتماعي حل مي‌شود. نظر شما در اين ارتباط چيست؟

البته اين روابط اجتماعي مي‌تواند شالوده جامعه سالم را شكل دهد، چون در جامعه هر چقدر سرانه ملي بالا باشد و از نظر اقتصادي امكانات مردم بهتر باشد يا هر چقدر هم تحصيلكرده باشيم و هر چقدر به مسجد برويم و نماز بخوانيم ولي اين روابط خراب باشد، محيط امن و شكوفابخش براي زندگي اتفاق نمي‌افتد. اصلي‌ترين چيزي كه مي‌تواند زندگي را بهتر كند و بسازد و ساير كمبودها را جبران كند روابطي است كه در ميان انسان‌ها شكل مي‌گيرد. اگر ما به لحظات سال‌هاي شيرين و اوليه تولد نهاد بسيج برگرديم (كه مي‌توان گفت همه مردم در اوايل دهه 60، بسيجي بودند) اين ويژگي‌ها را مي‌بينيم. شايد مشكلات اقتصادي بسيار بالاتر از امروز بود، شايد رشد علمي ما بسيار كمتر از امروز بود. تعداد دانشگاه‌ها و دانشجوها، تعداد حوزه‌هاي علميه و طلاب، تعداد افراد تحصيلكرده و... بسيار كمتر از امروزه بوده است ولي به‌نظر مي‌رسد روابط ما در گذشته، روابط سالمي بود. روابطي بود براساس اينكه مهم‌ترين دارايي ما در زندگي، مردم كشورم بودند. همين دوست و همسايه و رفيق با هم دست به‌دست هم داده بودند تا در مقابل يك دشمن مشترك ايستاديم. اين نگرش حاكم بود و به‌نظر مي‌آيد اين مسائل اقتصادي براي مردم سهل‌تر به‌نظر مي‌رسيد يا بحران‌هاي سياسي كه اول انقلاب اسلامي داشتيم با حضور كساني مانند بني صدر و ديگران، براي مردم بسيار راحت‌تر حل شد تا بعضي از بحران‌هايي كه سال‌هاي بعد به‌وجود آمد و دامنه‌اش طولاني شد و مدت‌طولاني كشور را تحت‌تأثير قرار داد. اينكه چيزي در دنيا بيش از انسان نمي‌تواند ارزشمند باشد، يكي از ارزش‌هاي بنيادين انقلاب اسلامي است. در واقع نگرش‌سازي‌هايي كه اسلام براي ما انجام مي‌دهد اين است كه ما هر چقدر دلار و دينار داشته باشيم به اندازه يك انسان مؤمن؛ برادر و خواهر مؤمن نمي‌تواند ارزشمند باشد. جايي هست كه دلارها و دينارها به درد ما نمي‌خورد اما يك انسان مؤمن كه از ما خوبي ديده و مي‌خواهد جايي جبران كند، به درد ما مي‌خورد. اين را در فرهنگ و سيره اهل‌بيت(ع) مي‌بينيم. در فرمايشات اهل‌بيت(ع) سراغ ندارم موضوعي به اندازه مسائل مربوط به روابط اجتماعي مورد تأكيد قرار گرفته باشد. وقتي به فرهنگ ديني خودمان نگاه مي‌كنيم، چند موضوع بسيار برجسته است: يك بعد رابطه انسان با خداست. بعد ديگري كه بسيار روي آن تأكيد شده است رابطه انسان با ديگران است كه بسيار به شكل‌هاي مختلف و عناوين گوناگون روايات و فرمايشاتي داريم كه از اهل‌بيت(ع) به ما رسيده است و به بهبود روابط اجتماعي توصيه مي‌كند؛ از اهميت گره‌گشايي از امور ديگران گرفته تا ارزش شاد كردن دل ديگران. اهميت هديه آوردن از سفر براي دوستان و خانواده تا مسائل ديگري مانند گذشت و بخشش و خوبي كردن به جاي بدي و... . به‌نظر مي‌آيد جزئيات وقايعي كه مي‌تواند در روابط بين انساني اتفاق بيفتد در روايات ما تشريح شده و راه درست برخورد كردن در آن وقايع و شرايط به ما معرفي شده است.

  • يكي از موضوعاتي كه امروزه مردم خصوصا جوانان را درگير كرده، فضاي مجازي است. به‌نظر شما يك آدم بسيجي در عرصه فضاي مجازي و شبكه‌هاي اجتماعي بايد چه حضوري داشته باشد؟

موضوع شبكه‌هاي اجتماعي و فضاي مجازي مسئله‌اي است كه ماهيتش درست درك نشده است. فضاي مجازي به‌گونه‌اي بسط عالم خيال ماست يعني تخيل انسان موقعي در قلمرو شخصي بود، هركس خيال و رؤياهاي خودش را داشت. حال با پيشرفت تكنولوژي و فناوري اطلاعات و ارتباطات، اين عالم خيال فردي بسط پيدا كرده و اين وهم شخصي بسط يافته است و افراد مي‌توانند وهم و خيال خودشان را با ديگران شريك شوند و از وهم و خيال آنها خبردار شوند. اين اتفاقي است كه افتاده، هر كسي در فضاي مجازي مي‌تواند دنياي خود را خلق كند. در وبلاگ، سايت يا گروهي كه تشكيل مي‌دهد، چيزهايي كه دوست دارد را در آنجا بياورد و چيزهايي كه دوست ندارد را از آنجا حذف كند. به‌نظر مي‌آيد براي اينكه بتوانيم نقش بسيج را در فضاي مجازي نشان دهيم بايد قبل از آن مشخص كنيم وهم و خيال را چگونه بايد ساخت. اگر ما وهم و خيال سالم داشته باشيم كه با انگيزه‌ها و ارزش‌ها و عواطف معنوي با تصورات پاك، سالم و منطبق با واقعيات معنوي عالم اين جهاني، دروني ساخته شده باشد وقتي اين دنياي درون ما برون‌فكني مي‌شود هم دنياي زيبا و ارزشمند است.

به‌نظرم بايد گروهي از افراد را براي حضور در فضاي مجازي تربيت كنيم يعني سازمان بسيج بايد شاخه بسيجيان فضاي مجازي را ايجاد كند. در ابتدا بايد اين بسيجيان وهم و خيال خودشان را سالم كنند، تهذيب كنند و درست كنند. آن وقت هر چيزي كه در وهم و خيال خودشان مي‌آيد اگر برون فكني شود چيز زيبا و معنوي را خلق مي‌كند كه به‌نظرم فطرت‌ها جذب چنين چيزهايي مي‌شوند. فضاي مجازي با شعار دادن جذاب نمي‌شود، با كارهاي كليشه‌اي فضاي مجازي معنوي ارزشمند نمي‌شود بلكه ما بايد انسان را سالم كنيم بعد اين انسان وقتي دنياي دروني خود را بسط مي‌دهد آن موقع محيط سالم ايجاد مي‌كند.

براي اينكه در فضاي مجازي، بسيج موفق و پيروز و اثرگذار داشته باشيم بايد افرادي را تربيت كنيم و بسازيم كه اينها عالم خيال و وهمشان سالم باشد و براساس ارزش‌ها و نرم‌هاي معنوي و اسلامي شكل گرفته باشد. آن وقت اگر اين افراد بيايند در فضاي مجازي كار كنند و لايه‌هاي دروني خودشان را بسط دهند فضاي معنوي مجازي جذاب و اثرگذار خواهيم داشت كه فطرت‌ها را به‌خودش جذب مي‌كند و الا فضاي مجازي با شعار و كارهاي كليشه‌اي چندان اصلاح نمي‌شود.

  • بعضي از جوانان فكر مي‌كنند در عصر مدرن و فضاي روابط اجتماعي مجازي و... تهذيب نفس امكان‌پذير نيست و جوان‌ها نمي‌توانند آنگونه كه بايد خودسازي كنند. شما چه راهكارهايي براي خودسازي جوان‌ها پيشنهاد مي‌كنيد كه به‌نظرم بسيج بايد به طريق اولي اين صفات را داشته باشد؟

خودسازي بعد عمومي و اصول عامي دارد كه همه مي‌توانند از آن تبعيت كنند و چون موضوع بسيار لطيف و ظريفي هم هست كه به لايه‌هاي عميق وجود و شخصيت انسان مربوط مي‌شود ابعاد اختصاصي‌اش هم مهم است. هر كس قابليت‌هاي وجودي خاص خودش را دارد. بنابراين بايد روش‌هاي خاص خود را اجرا كند تا آنها را در ارتباط با خداوند شكوفا كند. تهذيب نفس با اين فرايندها معمولا تحقق پيدا مي‌كند. فرايند و ارزش‌ها و راه و روش‌هاي عام دارد و فرايند خاص فردي دارد كه بايد به خوبي مديريت شود، لذا در مجالي به اين شكل نمي‌توان به خوبي به اين موضوع پرداخت لازم است در مجال مفصل به لايه‌ها و ابعاد گوناگون بحث پرداخت؛ ولي با وجود اين مي‌خواهم مهم‌ترين و سازنده‌ترين اصول عمومي كه در خودسازي وجود دارد را بيان كنم. ما در خودسازي، راهي جز بسيجي‌شدن نداريم، با همين مبنايي كه از ابتدا عرض كردم. موقعي مي‌توانيم خودسازي كنيم كه در عين وارستگي وارد دنيا شويم. اگر كسي اينگونه وارد عمل شود به‌نظرم حتي آنچه را كه براي خودسازي نمي‌داند به او الهام خواهد شد و راه برايش باز مي‌شود. مهم اين است كه تمام وجود و زندگي و فرصت‌ها و استعدادهاي خود را در اين راه به‌كار بگيرد و بگويد خدايا من براي تو قيام مي‌كنم و مي‌خواهم از ظرفيت‌هايي كه دارم در اين راه استفاده كنم و هر كاري كه از دستش بر مي‌آيد در اين راه انجام دهد؛ از نظر علمي، اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و... (حوزه‌هايي كه زندگي ما را در اين دنيا مي‌سازد) و در عين حال وارسته. هر جايي كه وارد شد اجازه نمي‌دهد كار، دلش را ببرد و هدف از بين برود و همه اين كارما را براي رضاي خدا و قرب الهي و تحقق آرمان‌هاي انقلاب اسلامي انجام مي‌دهد. اگر كارها را اينگونه انجام دهد انسان وارسته خواهد شد. به‌نظر مي‌آيد رمز موفقيت اسطوره‌هايي كه داريم، شهداي بزرگوار و سرداران بزرگ مانند شهيد طهراني‌مقدم، شهيد احمدي‌روشن، شهيد كاظمي و... در اين بود كه اين افراد به‌طور جدي وارد امور دنيا شده بودند اما دل به دنيا ندادند.

  • الان مشكلات زيادي در عرصه‌هاي مختلف كشور وجود دارد، بسيجي براي از بين بردن اين مشكلات و كمك به كشور و جامعه براي كاهش و از بين‌بردن اين مشكلات چه وظايفي برعهده دارد؟

به‌نظرم نيروهاي بسيجي بايد استعدادهاي خودشان را خوب بشناسند و با شهامت وارد عمل شوند و به همه ارزش‌هاي موجود در دنيا نه بگويند. بگويند آن چيزي كه فكر مي‌كنيم توانش را داريم بايد محقق كنيم. شهامت هم فقط در اثر ايمان حاصل مي‌شود و الا آدم‌ها ميل به اين دارند كه احساس حقارت و ناتواني و كوچكي كنند؛ شايد اين هم بر اثر القائات شيطاني باشد ولي به هر حال ما به شهامتي نيازمنديم تا استعدادهاي خود را بشناسيم تا براي كاربردي كردن و تحقق بخشيدن به اين استعدادها و دستاوردهايي كه مي‌توان از آنها به‌دست آورد با شهامت حركت و تلاش كنيم. شهامت بسيجي تنها در اين حالت جلوه‌گر نمي‌شود كه كسي روي خاكريز بايستد و به تانك مقابل شليك كند. شهامت اين است كه شخصي مقاله علمي بنويسد بدون اينكه ببيند دنيا از او چه مي‌خواهد و به مسئله كشورش پاسخ دهد. بسياري از مقالات علمي كه امروزه در كشور ما نوشته مي‌شود مسائل كشور ما را پاسخ نمي‌دهد، مسائلي است كه مراكز علمي جهان دارند ديكته و القا مي‌كنند. چه بسا اين مسائل ممكن است مسائل ايالات متحده باشد كه محقق ايراني پاسخ مي‌دهد و راه‌حل پيدا مي‌كند. ما چه در عرصه علوم انساني و چه در عرصه علوم پايه و چه در عرصه فني و مهندسي و علوم پزشكي، نياز داريم كه محققان و دانشمندان روي خاكريز خودمان بايستند و مسائل كشور ما را حل كنند.

  • بسيج در قبال اجراي منويات مقام‌معظم رهبري چه وظيفه‌اي برعهده دارد و جوان بسيجي، خانواده بسيجي و... چگونه بايد عمل كند؟

اصلا وظيفه بسيجي اجراي منويات مقام‌معظم رهبري است. بسيجي بايد تمام زندگي‌اش تحقق منويات فرمانده و رهبرش باشد. ما به‌عنوان بسيجي بايد خودمان را در منويات معظم‌له تعريف كنيم و در پرتو رهنمودها و انديشه‌ها و اراده‌اي كه ايشان دارند معنا پيدا كنيم و زندگي خود را تعريف كرده، پيش ببريم و بسازيم.

تعصب خوب، تعصب بد

بسيجي نبايد محافظه‌كار باشد. بسيجي نبايد سعي كند وضع موجود را حفظ كند و بترسد از اينكه مبادا از اينكه تغييري پيش بيايد و آسيبي اصلاح شود، دستاوردهاي مثبت هم از بين برود. بسيجي بايد انقلابي بودن خودش را حفظ كند. انقلاب يعني دگرگوني و تحول. بسيجي بايد هميشه تحول‌خواه باشد و به سمت بهترشدن حركت كند. پيامبر اسلام فرمودند 2 روز مؤمن همانند هم نيست، هم در حوزه فردي معنا دارد و هم در حوزه اجتماعي. در زندگي اجتماعي هم نبايد 2 روز و 2 سال ما عين هم باشد. آن روحيه بسيجي كه با شجاعت و شهامت در دل امور دنيوي مي‌رود و با وارستگي حركت مي‌كند از اين ويژگي برخوردار است؛ دائم پيش مي‌رود و تحول و تغيير ايجاد مي‌كند. ما به اين امر نياز داريم لذا تعصب اگر به‌معناي تعصب، روي آرمان‌ها و فراموش‌نكردن و دست برنداشتن از آرمان‌هاست، بسيار مهم و خوب و هويت‌بخش و انگيزه‌ساز است و براي پيشرفت و حركت، نيرو مي‌دهد ولي اگر تعصب به‌معناي اين باشد كه ما روي وضع موجود متمركز شويم و روي وضع موجود بايستيم اين تعصب، بازدارنده و مخرب است و روحيه انقلابي بسيجي را ممكن است خنثي كند.

کد خبر 279192

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha