نمی شود کاراکتر بازیگری اش را فراموش کرد اما خودش بیشتر فیلمسازی را دوست دارد تا قصه هایی را که در ذهن دارد به تصویر بکشد و حالا آمده است به جشنواره تا داستان یک شب را به روایت بکشد. گفت گوی ما اما درباره همه چیز است: بازیگری، کارگردانی، کتاب و ... با کریمی بازیگر، با کریمی فیلمساز.
مثل اینکه باید از یک شب شروع کنیم. با وجود آنکه ممکن است به هر حال هنوز عده زیادی این فیلم را ندیده باشند، اما فکر کنم بد نیست برویم سراغ این فیلم.
چه بگویم؟
- اینکه حال و هوای کار چگونه بود و چیزهای دیگر. شما خودتان بیشتر ترجیح می دهید با نیکی کریمی کارگردان گفت وگو کنیم یا کریمی بازیگر؟
شما بگویید.
- بگذارید اینطوری بپرسم؛ با توجه به اینکه یک شب فیلم اولتان بود، فیلمسازی اصولا کار سختی است چه اینکه یک خانم بخواهد فیلم بسازد و چه برسد به اینکه آن خانم یک هنر پیشه مشهور باشد. فیلم یک شب هم همه اش صحنه های خیابانی است و همه اش هم شب بود. چی شد که سراغ این موضوع رفتید که فی نفسه سخت است؟
شانسی که دارم این است که در زندگی هیچ وقت به مشکلات فکر نمی کنم. باید از قبل به خودت هی هشدار بدهی که تو زنی، می خواهی در خیابان فیلم بسازی، مشکلات، پروانه ساخت و اینجور چیزها. من معمولا به این جور چیزها فکر نمی کنم. به این فکر می کنم که این کار را می خواهم انجام بدهم و می روم سراغ اینکه انجامش بدهم. آن چیزی که برایم مهم بود این بود که سال ها بود می خواستم فیلم بسازم و دوست داشتم این فیلم را بسازم. روی داستان این فیلم هم یک سال بود که کار می کردم.تحقیقی کردیم روی موضوع و فیلمنامه را نوشتیم. قصه که درآمد دیگر می دانستم که باید تا زمستان این فیلم ساخته شود... درست است که پروانه ساخت نداشتیم و مشکلات دیگری هم داشتیم،اما آقای کوثری کمک کرد تا فیلم ساخته شود. گاهی اوقات می دانی که یک سری کارها را باید انجام بدهی. من همیشه این حس را در زندگی داشته ام. از این قضیه هم مطمئن بودم که تا بهمن امسال این فیلم باید ساخته شود.
- با در نظر گرفتن اینکه ممکن است پروانه نگیری؟
بله.
- خیلی هم عجیب بود که کانون کارگردانان هم به شما مجوز نمی داد.
ماجرا این است که آنها درست می گفتند. ببینید، من مهر که تقاضا دادم آنها گفتند که ما لیست امسالمان را بسته ایم. من هم گفتم به هر حال قاعدتا تبصره هایی باید باشد. من که یک آدم تازه کار نیستم. یک مستند ساختهام و 20 تا فیلم بازی کرده ام. سابقه دارم. آنها گفتند که باشد ما مجوز می دهیم،اما الان از فصلش گذشته. اما آن زمان که اقدام کردم می دانستم بالاخره مجوز را در مدت دو، سه ماه می دهند. ما البته نمی توانستیم یک سال صبر کنیم. زمستان بود. اگر من می خواستم صبر کنم باید تا زمستان سال بعد صبر می کردیم.مجبور شدیم کار را شروع کنیم، با این امید که می دانستیم مجوز را هم می دهند و کار ما هم غیرقانونی نبود و تمام شرایط دریافت پروانه ساخت را داشتیم. خودم هم مایل نبودم کار غیرقانونی انجام بدهم و عاقبت هم چنین شد؛ هم کانون کارگردانان به من مجوز کارگردانی داد و هم وزارت ارشاد پروانه ساخت.
- پارسال چطور شد که جشنواره، فیلم را نگرفت؟
فیلم را دادیم جشنواره اما نپذیرفتند.
- امسال دوباره فرستادید؟
امسال دیگر خودشان خواستند. در جشنواره فجر اولین نمایش هر فیلم باید باشد و بنابراین در بخش مسابقه قرار نگرفت و رفت در بخش جشنواره جشنواره ها.
- این مربوط است به آخرین باری که در جشنواره شرکت می کنید. اولین باری که در جشنواره شرکت کردید یادتان می آید؟
بله. برای فیلم عروس بود.
- ببخشید. فیلم وسوسه در جشنواره نبود؟
نه. اگر هم بود خیلی محدود.
- داشتید حس تان را از جشنواره اولی که در آن شرکت کردید می گفتید...
... خیلی برای من هیجان انگیز و جالب بود اولین بار بود که در جشنواره شرکت کرده بودم. یادم هم هست که کنار خانم فرجامی نشسته بودم. خانم فرجامی هم به من گفت که امیدوارم جایزه را بگیری. حالا دقیقا این جمله را نه ولی یک چیزی در همین حدود. مثل؛ با امید موفقیت . من هم گفتم با امید موفقیت و همانطور که می دانید،خانم فرجامی آن جایزه را به خاطر فیلم پرده آخر گرفت. آن برخورد تاثیر خیلی خوبی روی من داشت؛ اولین بار بود که می دیدمش و بعد یک دفعه کاندیدا هم شده بودم. این خاطره خوب من از جشنواره. شاید ده بار... باشد.
- بالاخره برای چه فیلمی جایزه را گرفتید؟
برای دیوانه از قفس پرید و واکنش پنجم .
- بعضی ها گفتند که به نیکی کریمی ظلم شده چون در کارنامه اش فیلم ها و بازی های بهتری هم داشت، البته این دو فیلم هم فیلم های خوبی هستند اما بازیگری در این فیلم ها جزو بازی های برجسته تان نیست. بازی های بهتری هم داشتید. نظر خود شما چیست؟
نمی دانم.
- شاید این جایزه حالت مجموعه آثار داشت. یک موقع هم خواستند برای شما بزرگداشت برگزار کنند و این برای اولین بار بود که می خواستند برای هنرپیشه ها و آنهایی که هنوز هستند و کار می کنند، بزرگداشت برگزارکنند. برای چه مخالفت کردید؟
نمی دانم.من همیشه در زندگی وقتی بخواهم تصمیم بگیرم حسی عمل می کنم.معمولا هم تصمیم هایم درست از آب درآمده. به هر حال آن موقع فکر می کردم که دلیلی هم ندارد، این همه بازیگر در سینما هست که اگر اولین بار قرار است بزرگداشتی برگزار شود، باید برای آنها برگزار شود. من آن موقع شاید فقط 29-28 سالم بود.
- اگر فیلم وسوسه را به حساب نیاوریم، شما برای اولین بار با فیلم عروس و با سر و صدا وارد سینما شدید که فیلمی بود که همه چیزش خوب بود.معمولا هم فیلم های بازیگران خوش چهره زنی که وارد سینما می شوند سرنوشت خوبی ندارد و معمولا به سمت تجاری شدن می رود مگر آنکه خلافش ثابت شود و شما خلافش ثابت شود هستید؟ آیا دورخیز کرده بودید برای این که گزیده کار کنید و کم کار کنید یا اینکه آمده بودید به هر قیمتی وارد سینما شوید؟
من همان زمان هم دورخیز کرده بودم که دیگر بازی نکنم. وقتی عروس تمام شد، چیزی که می دانستم این بود که از این فیلم خوشم آمده، اما همان زمان هم فیلم های دیگر را می دیدم و می دیدم که بازیگران دیگری هم هستند که مجبور شده اند چهره فیلم های تجاری شوند مگر اینکه خودشان را در مقام بازیگر تثبیت کنند؛ این دو راه وجود داشت.من که نمی توانستم یکدفعه بیایم تبدیل به بازیگری بشوم که نقش های خاص بازی می کند. مجبور بودم صبر کنم. بنابراین صبر کردم و حدود دو سال بازی نکردم.تمام فیلم های تجاری را رد کردم و به جز نقش کوتاهی که در فیلم کیمیایی داشتم، اولین فیلم بعدی من سارا بود. دیدم آنجاست که می توانم تصویر دیگری را کار کنم. در سارا من چیزی حدود دو ساعت گریم دفورمه و ...می شدم. شاید خیلی از بازیگرها حاضر به این مساله نشوند.
- جالب است که سارا سرنوشت چند نفر را تغییر داد و مشخص کرد؛ یکی که شما هستید، یکی خود مهرجویی که بعد آمد فیلم های نوع دیگری را کار کرد.
البته من خودم هم همین حس را نسبت به سارا دارم.من خیلی شانس آوردم که آن فیلم را کار کردم. آن موقع ما در موقعیت خاصی بودیم؛ من، محمود کلاری که 37 سالش بود و دیگران آنقدر هم با انگیزه و با انرژی کار می کردیم که آدم سر صحنه هیچ فیلم دیگری نمی بیند.خود آقای مهرجویی چقدر با انرژی کار می کرد.
- من خودم هامون باز هستم ولی...
من هم هامون را خیلی دوست دارم.
- می خواستم بگویم که اعتقاد دارم سارا بهترین فیلم مهرجویی است و یکی از بهترین اقتباس های ادبی سینمای ما هم هست.
بله. همینطور است.
- اینکه آدم در آن سن با همه جذبه های وحشتناکی که بازیگری در آن سطح و چهره شدن در سینما و مسایل جلوی پرده و پشت پرده دارد می تواند اینطوری خودش را نگه دارد. خیلی جالب و عجیب است. نه؟
نمی دانم. برای من جذابیتی نداشت.
- مغرور بودید؟
(می خندد) نه.
- آخر آن موقع طوری بود که آدم ها هر چه کمتر دیده می شدند برایشان بهتر بود.
فکر می کنم این یک مساله شخصی است. من اگر می خواستم بیشتر دیده شوم، می رفتم فیلم های دیگری بازی می کردم؛ این یک چیز درونی است. اینکه آدم آنقدر به توانایی های خودش ایمان داشته باشد که بداند اگر در سال بازی نکند هم فراموش نمی شود، خیلی مساله مهمی است.
- آدم یا باید خیلی به کارش مطمئن باشد یا خیلی مغرور باشد و یا اینکه جاهای دیگری را دیده باشد و شناخت کافی از اجتماع داشته باشد و خیلی چیزهای دیگر. اگر امکان دارد یک کمی بکاوید این ماجرا را؟
(خنده) از شما تشکر می کنم. بعد از فیلم عروس هم که آن زمان برای خودش فیلم خاصی بود...
- ... هنوز هم خوب است...
یعنی آن زمان که فیلم های خاصی ساخته می شد،این فیلم جریان خوبی ایجاد کرد. دیگر چه به شما بگویم؟ کمی هم دقت داشتم راجع به سینما و جامعه فکر می کردم به این جریان ها.
- کتاب هایی که آن موقع می خواندید چه بود؟
من زیاد کتاب می خوانم و الان یادم نمی آید آن موقع چه کتاب هایی می خواندم ولی یک دوره ای زیاد کتاب می خواندم. کتاب های گرجیف و سارتر و کتاب هایی از این دست می خواندم و بیشتر دغدغه فلسفه داشتم و اصلا به همین خاطر هم پری را کار کرد. یک دوره هم کتاب های پدرم را مصادره کردم و خواندم که آنها هم کتاب های خاصی بودند.
- بعد سارا را کار کردید که قاعدتا باید به بازی شما توجهی می شد...
به هر حال این چیزها سلیقه ای است.
- یک چیز دیگری که در مورد شما وجود دارد این است که بعضی وقت ها هم این روال سخت گیری تان را رها می کنید مثل پارسال و امسال که فیلم های نه چندان خوبی را قبول کردید.
مگر فیلم های پارسال و امسال بد است؟ من پارسال نوک برج را بازی کردم که فیلمی نبود که صرفا تجاری باشد. به هر حال کارگردان آن کیومرث پوراحمد است. من اگر خودم بخواهم بگویم، سیب سرخ حوا را می گویم.
- من اگر بخواهم بگویم روانی را می گویم.
من برای شخصیت فیلم روانی خیلی زحمت کشیدم.
- منظورم بازی شما نبود. منظورم کل جریان فیلم است. البته آن موقع این فیلم قرار بود گیشه را منفجر کند.
منفجر هم کرد.
- ولی از لحاظ کیفی آنطور که انتظار می رفت نبود.
خوب این نظر شماست.
- گفته بودید که دیگر نمی خواهید بازی کنید ولی بازی کردید...
بله آن زمان آنطور بود الان هم اینطور است.
- پرونده هاوانا و ستاره ها در جشنواره هستند. ستاره ها را آنهایی که دیدند خوششان آمده. گویا خاص ترین قسمت این ستاره ها هم آن قسمتی است که شما بازی کردید...
امیدوارم.
- در مورد نقشتان در این فیلم اگر می شود صحبت کنید. شما نقش نیکی کریمی را بازی می کنید؟
نه. نقش یک بازیگر معروف است که می رود سر صحنه نقش را بازی کند و درگیر ماجرایی می شود. بعد فیلم در فیلم می شود و باقی قضایا.
- راضی هستید؟
باید ببینم. البته موقع کار راضی بودم. فیلمنامه را خواندم. بازیگران دیگر و کل کارها به نظرم خوب آمد. به هر حال مگر در کل فیلم هایی که ساخته می شود چند نقش خوب برای زن ها نوشته می شود؟ خیلی کم است. بعضی ها را می پذیریم و بعضی ها را نه و هر کدام شرایط خودش را دارد. خیلی چیزها را شما نمی بینید.
- با کارگردانی کردن دنبال یک کاراکتر جدید برای خودتان هستید یا قضیه دیگری است؟
من اصلا راجع به هیچ چیزی اینطوری فکر نمی کنم. این کاری است که دوست دارم و باید انجامش بدهم. بنابراین مهم این است که قصه هایی دارم که می خواهم تبدیل به فیلم شود.کاراکتر جدید و اینها مساله ای برایم نیست. دلیل اینکه فیلم ساختم این است که تصویرهایی در ذهن داشتم که دوست داشتم تبدیل به فیلم شود.
- فیلم بعدی تان هم در مورد مسائل زنان است؟
بله.
- به این مساله توجه کردید که معمولا بعضی ها جبهه می گیرند؟ اینکه مثلا می گویند نیکی کریمی که در اوج بازیگری است می آید فیلم می سازد لابد...
به هر حال این حرف ها هست.
- برایتان مهم نیست؟
به هر حال هر کاری بکنی درجامعه یک عده قضاوت می کنند. به نظر من هر کس باید تمرکز کند روی کاری که دوست دارد.
- در مورد فیلم جدیدتان توضیح بدهید.
اسمش گریز است. طرح فیلمنامه از من است و بعد شادمهر راستین فیلمنامه را نوشته.
- در مورد قصه اش توضیح بدهید.
چه کسی قبل از ساختن فیلم می آید قصه فیلم را لو می دهد؟
- می شود کلی توضیح داد. مثلا در مورد یک شب می شود گفت که در مورد یک دختری است که برایش در طول یک شب اتفاقاتی می افتد.
... این هم در مورد زنی است که اتفاقاتی برایش می افتد.
- خانم کریمی! می خواهم گفت وگو را ببرم به سمت دیگری.شما لابد در فیلم هایی که می بینید و داستان هایی که می خوانید با کاراکترهای زن زیادی مواجه می شوید که دوستشان دارید. شما از بین همه زن هایی که می شناسید از چه کاراکتری خوشتان می آید؟
سوال خیلی قشنگی است ولی نمی توانم بگویم که فقط از یک شخصیت خوشم می آید. ولی کلا چه زن و چه مرد معمولا از آدم های جست وجوگر خوشم می آید. آدم هایی که زندگی شان در یک جا متوقف نمی شود. آدم هایی که همه چیز را سفید و سیاه نمی بینند و همیشه فکر می کنند که در زندگی می شود خیلی چیزها را تغییر داد. اصلا به سن و سال هم ربطی ندارد. آدم هایی که محافظه کار نیستند. آدم هایی که فکر می کنند هر روز می تواند یک اتفاق جدید به وجود بیاید.
- این صحبت هایی که کردید معمولا بیشتر به کاراکتر یک آدم جسور می خورد تا جست وجوگر. شما تاکیدی روی کلمه جست وجوگر دارید؟
منظورم از جست وجوگر به معنای کاوش است. فکر کنید که امروز می توانم چه کار تازه ای بکنم. بعضی ها هستند در یک جا متوقف می شوند. من البته حرفی از کامل بودن نمی زنم. اتفاقا برای اینکه چنین روحیه ای داشته باشی باید همیشه تاوان بدهی. آدم یک جا به هر حال سرش می خورد به سنگ اما این روحیه باعث می شود که دائم به استقبال خطرات مختلف بروی.
- لازمه این کار این است که آدم خیلی عاقلانه به قضایا نگاه نکند.
بله. باید عاقلانه نگاه نکنی. یعنی کودک درونت باید فعال باشد.
- ولی خود شما با توجه به صحبت هایی که در همین مصاحبه کرده اید خیلی اهل ریسک نبودید. شاید بیشتر جست وجوگر بودید تا جسور...
اشتباه می کنید در ضمن آن زمانی که کودک درون را داری عقل را هم داری. نوع زندگی شما مهم است.مهم این است که من نوع زندگی ام را انتخاب کردم. مرز خیلی نازکی دارد که دائم هم آگاه باشی، هم زندگی ات را بچرخانی وهم اینکه این روحیه را داشته باشی که بتوانی نسبت به همه چیز باز فکر کنی. با هر پیشامدی که می خواهد پیش بیاید. ضعف خوشایندی هم دارد.
- متوجه نشدم.
یعنی اینکه آدم همیشه فکر نکند نقاط قوت آدم ها جالب است. نقاط ضعف آدم ها هم زیبا و جذاب وخیلی هم انسانی است وبه خاطر همین هم هست که داری روی خودت کار می کنی. از این قضیه ناشی می شود که خودت را پیدا کنی. همه مان خیلی چیزها را نمی دانیم.
- آیا داستان خاصی هست که یک کاراکتر زن داشته باشد که بخواهی آن را بازی کنی؟
خیلی دلم می خواست که داستان ادل را بازی کنم. یکی از بهترین فیلم های تروفواست.
- اینکه آن فیلم ماجرای دختر ویکتور هوگو است خودش بخشی از جذابیت این فیلم است، نه؟
آن که یک بخش از قضیه است. ولی داستان خیلی داستان عاشقانه عجیبی است یا فیلم کمیل کلودل.
- باید بیشتر بروید سمت تحلیل نقش. این توصیف خیلی کلی است.
یک داستان عاشقانه است این البته در خیلی از فیلم هاست اما دید کارگردان نسبت به قضیه خیلی چیز عجیبی است. کاراکتر این شخصیت چیز عجیبی است.مثل پرنده کوچکی که یک جایی گیر افتاده.نورپردازی عالی و کل قضیه خیلی زیباست. این بازیگر یعنی ایزابل آجانی دو فیلم اینطوری دارد.
اینها مربوط به چیزهایی است که دیده اید چون نقش به علاوه کارگردانی و به علاوه چیزهای دیگر شکل گرفته است...
- حالا حتما می خواهید بپرسید از کتاب هایی که خوانده اید...
بله. آنهایی که هنوز بازی نشده. این هم جالب است. کتاب های رومن گاری یکی دو نقش جالب زن دارد. خداحافظ گری کوپر که فوق العاده است.
- برگردیم به جشنواره و گفت وگو را تمام کنیم. از جشنواره ها چه خاطره ای دارید؟
حس خوبی است که همه در طول سال کار کرده اند وحالا نتایج آن را می بینند. هزار تا خاطره از آن داریم. شادی، غم، دیر رسیدن، لحظه آخر رفتیم صدا گذاشتیم و چیزهای دیگر.
- اگر خودتان بخواهید به خاطر کارهایی که تا به حال بازی کردید به یکی از بازی هایتان جایزه جشنواره فیلم فجر بدهید به کدام بازی تان جایزه می دهید؟
باید فکر کنم.