ما برنامهریزی میکنیم، هر روز و هر لحظه تلاش میکنیم و گاهی سرسختانه تصمیمهای بزرگی میگیریم تا به چیزی برسیم که انتظارش را داریم؛ اما درست وقتی به نقطهای میرسی که سالها خواب رسیدن به آن را دیدهای، درست لحظهای که تصویر خیالی ما واقعی میشود؛ میبینی آن چیزی نبوده که سالها انتظارش را میکشیدهای. اما آیا راه برگشت و جبرانی هست؟ «میدل مارچ» داستان همین تردیدها و تصمیمهای اشتباه است.
میدل مارچ، رمانی است که ماجراهای چند خانواده را در شهری خيالي به همین نام (در انگليس) روایت میکند. «دُروتی»، «مِری»، «فِرِد»، «رُزاموند» و «دکتر لیدگیت»، جوانان سرشناس این شهرند که هر کدام برای خود آرزوهای بزرگی در سر دارند. آنها برای زندگیشان تصمیم میگیرند، بي آنکه متوجه باشند این تصمیمها، در آینده چهقدر بر زندگی خودشان و دیگران تأثیر خواهد گذاشت. سرنوشت، برنامههای تلخ و غیر منتظرهای برای آنها در سر دارد که هیچکدام فکرش را هم نمیکنند و بیخبر و سرخوش به استقبال آن میروند؛ اما اینکه کدام یک از آنها سربلند از این تغییرات بیرون میآید، داستانی شیرین و طولانی است.
باهوش، اما گوشهگير
«ماریآن ايونس»، را با نام مستعار «جورج الیوت» ميشناسيم. او در سال 1819ميلادي (1198شمسي) در یک خانوادهی مذهبی، در انگليس به دنیا آمد. ماریآن، دختر بسیار باهوشی بود، اما آن طور که انتظار میرفت زیبا نبود. بهخاطر همین، پدر سختگیر او که فکر میکرد دخترش هرگز شانس ازدواج نخواهد داشت، تصمیم گرفت او را به مدرسه بفرستد تا دستکم دخترش از این هوش سرشار استفادهای کرده باشد! ماریآن تا 16 سالگی در مدرسههای شبانهروزی دخترانه درس خواند.تا اینکه مادرش ناگهان فوت کرد و او مجبور شد تحصیل را رها کند و به خانه برگردد تا از پدرش مراقبت کند.
با این حال او هرگز مطالعه را رها نکرد و در خانه شروع به خواندن آثار بزرگ ادبیات جهان کرد. خیلی زود ماریآن به انجمنهای ادبی زمان خودش راه یافت و بهعنوان ویراستار و مترجم مشغول به کار شد. ماریآن بعد از مرگ پدر، فعالیتهای ادبیاش را گسترش داد و شروع به سفر کرد. در همین موقع بود که برخلاف انتظار پدرش، با«جورج هنری لویس» آشنا شد و با او ازدواج کرد.
ماریآن که بیشتر شهرت خود را مدیون روزنامهنگاری، ترجمه و ویراستاری بود، اولین رمانش را در 40 سالگی منتشر کرد. او 15 سال برای مجلهها، داستانهای عامهپسند دنبالهدار مینوشت. ماریآن علاوه بر نویسندگی، شاعر نیز بود و 11 کتاب شعر از او منتشر شدهاست. او در 61 سالگی، بعد از مدتها دست و پنجه نرم کردن با بیماری کلیوی، در سال 1880 ميلادي درگذشت.
خدا حافظ عاشقانههاي اشكآلود
جورج الیوت، سخت مخالف نوشتههای رمانتیک بود و خودش را نویسندهای رئالیست میدانست. داستانهای او به دلیل نگاه واقعگرایانه به حوادث و پرداختن به مسائل روانشناختی اهمیت دارند. گفته شده بعد از «جین آستین»، هیچ نویسندهای در انگليس به اندازهی الیوت در آثارش به انتقاد از مسائل سیاسی و اجتماعی نپرداخته است. الیوت در رمان «میدل مارچ» به مسائلی چون جایگاه زنان، اهمیت آموزش، واقعیت ازدواج، رأی دادن و البته نکاتی اخلاقی مثل دوری از خودخواهی و خودمحوری پرداخته است.
زني با نقاب مردانه
«میدل مارچ» شهری خیالی است که الیوت آن را براساس شهر کوچک «کاونتری» که در آن زندگی میکرد ساختهاست. الیوت، نوشتن رمان میدل مارچ را در سال 1869 شروع کرد، اما به دلیل بیماری پسر همسرش و پرستاری از او، نوشتن رمان را برای مدتی متوقف كرد. الیوت بعد از مرگ پسر همسرش، دوباره نوشتن میدل مارچ را از سرگرفت و با گسترشدادن طرح رمان و اضافهکردن به ماجراها و شخصیتها، در نهايت اولین جلد میدل مارچ را در سال 1871 منتشر كرد. این کتاب در نهایت در هشت جلد، در اختیار خوانندگان قرار گرفت.
با اینکه در دورهای که الیوت در آن زندگی میکرد، یعنی عصر «ملکه ویکتوریا» در انگليس، زنهای نویسنده با نام واقعی خود کتاب مینوشتند؛ الیوت به دو دلیل نامی مردانه برای خود انتخاب کرد: اول اینکه بیشتر داستانهای نویسندگان زن، رمانهایی عاشقانه بودند و الیوت دوست نداشت خوانندگان با دیدن اسم یک زن بر روی جلد کتابهایش، دربارهی داستانهای او هم، چنین پیشداوریای داشته باشند. دوم اینکه با این کار قصد داشت از زندگی خصوصیاش محافظت کند و مانع از کنجکاوی بیجای خوانندگان دربارهی خود و خانوادهاش شود.
نظر شما