در پنجاهوهشتمين جشنوارهی فيلم لندن كه در ميانهي ماه اكتبر برگزار شد، بيش از دويست فيلم از چهارگوشهي عالم نمايش داده شد، اما تمركز اين گزارش فقط بر يكي از مضامين برجستهي تعداد قابلتوجهي از فيلمهاي امسال، يعني نزاع و تنش طبقاتي و تصوير سينما از طبقهی محروم است.
در اروپايي كه هنوز اسير بحران اقتصادي است، عجيب نيست كه مجريان جشنواره به چنين مضموني توجه نشان دهند، اما انتخاب فيلمها كه بالطبع فقط محدود به اروپا نميشد، اين فرصت را به بيننده ميداد تا اين موقعيت جهاني را از نقطهديدهاي متفاوت و در مختصات فرهنگي مناطق مختلفي از دنيا ببيند.
از بين اين فيلمها، سينماي آمريكاي لاتين از نظر توجهش به شخصيتها در بستري كاملا اجتماعي، يكي از بهترين نمونههاست؛ سينمايي كه قدمت آن حتي به پيش از ساعت كورهها (فرناندو سولاناس و اكتاويو گتينو، 1968) برميگردد.
با اينكه در مقايسه با دههی 1960 و زمان ساختهشدن ساعت كورهها نابرابري در سطح درآمد مردم در اين منطقه همچنان ادامه دارد، اما شكل عواملي كه به اين بيعدالتي دامن ميزند تغيير قابلملاحظهاي كرده است.
درست است كه وضعيت اجتماعي و اقتصادي اين كشورها در دو دههی اخير تغييرات قابلملاحظهاي كرده است، اما معنياش اين نيست كه فيلمسازان آمريكاي لاتين زبان سينما را با سرخوردگيها و معضلات تازهی اين جوامع پيوند ندادهاند.
بهعنوان مثال، يكي از مهمترين دستاوردهاي سينماي آمريكاي لاتين نشاندادن رابطهی فقر با نژاد و اقليتهاي قومي است.
در بيشتر كشورهاي آمريكاي لاتين تنوع اقوام و نژادها فراوان است كه خود اين باعث ايجاد شكافهايي بين گروههاي مختلف جامعه شده، برخي را فقيرتر از بقيه كرده و به برخي فرصت بيشتري براي بالارفتن از نردبان ترقي داده است. اين موضوع در سه فيلم از آمريكاي لاتين، گوئروس، خانهي بزرگ و آدمهاي خوب، بهترتيب از مكزيك، برزيل و كلمبيا بهشكلي ظريف و تقريبا پنهان طرح شده است.
از نظر استفاده از زباني سينمايي گوئروس (آلونسو روئس پالاسيوس) يكي از خلاقانهترين فيلمهاي جشنوارهی فيلم لندن است؛ فيلمي كه فيلمبرداري استيليزهی سياهوسفيدش را با فيلمنامهی طنزآمیز و قالب سينماي جادهاي درآميخته است.
خود نام فيلم ـ گوئروس ـ شاهدي است بر تضادهاي نژادي و قومي، چراكه معنياش ميشود «آدمهاي بلوند» كه در مكزيك بهكنايه به آنهايي كه سفيدپوست هستند (در تضاد با بوميان كه پوستي تيره دارند) گفته ميشود.
فيلم داستان دانشجويي با پوست تيره است به نام سامبرا (كه معني اسمش ميشود «سايه») كه در آپارتمانش در مكزيكوسيتي بست نشسته و از خانه خارج نميشود، آن هم درحاليكه برادرش از شهري كوچك به ديدارش آمده و اعتصابي گسترده عليه افزايش شهريهها در دانشگاه محل تحصيلش، دانشگاه اونام، در جريان است.
منبع:همشهري 24
نظر شما