تردیدی نیست که مولانا با آن غنای فکری و تجربههای عظیم شهودی، عرفانی به آرمانشهر و انسان ایدهآل و مطلوب خود میاندیشیده است. البته تصویر کامل و دقیق آرمانشهر مولوی، فرصت و مجال دیگری میطلبد و دقت و همت به مراتب افزونتر.
مولوی از آنجا که فیض روحالقدوس مددکار او شده بود و عطش روح را در دارالسلام «آب آب» فرو مینشاند و «نور نور نور نور نور نور» را در غیبالغیب میدید با شور سرشار از شعور، رسول آفتاب شده بود تا عهد و عهود آدمیان را با معبود ازلی فرایاد آورد و بانگ «قالوا بلی» را در عمق جانشان طنینانداز نماید.(آری او را خبری شد و خبری نیز بار آورد) شاید در میان غزلیات شمس، غزل شماره 441 رنگ و بویی دیگر داشته باشد.
در واقع میتوان آن را «آرماننامه» یا «انساننامه مولوی» نامید. جایی که مولوی در جستجوی انسان کامل برمیآید. گرچه موضوع غزل را فراق و دوری از شمس بیان کردهاند اما پر واضح است که تموج و گستردگی معنایی که در تکتک ابیات این غزل دیده میشود راه را برای هر قید زمانی، مکانی و یا فردیِ خاصی میبندد.
گویی در مصرعهای اول هر بیت نمودی از دنیای هست ارائه شده است، دنیایی که با تمام مظاهرش روح عطشناک و بیقرار مولانا را ارضا نمیکند لذا در مصرعهای دوم هر بیت، یکسره بر هر آنچه که رنگ و بوی هست دارد میتازد و چشم و دل را به دنیای آرمانی و «باید» خود میدوزد و میسپارد. صرفنظر از آنکه در ابیات آغازین، عاشقانه در فراق معشوق زمزمههای تنهایی و غربت سر میدهد و وصال او را آرزو میکند.
در ادامه و در قسمتهایی که شعر اوج میگیرد به ابیاتی برمیخوریم که پرده از راز بزرگ ذهن و زبان او برمیدارد؛ چرا که از پیرامونیان خویش که از اکسیر عشق بیبهرهاند ابراز دلتنگی و ملولی میکند و آرزوی همدلی و همگامی با شیر خدا (علی ع )و رستم دستان را در سر میپروراند و آرزوی وصال گوهرهای نایافتنی که بزرگانی چون دیوجانوس حکیم را بیتاب و بیقرار کرده بود ، میکند.
آنجا که میگوید:
زین همرهان سستعناصر دلم گرفت
شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت می نشود جستهایم ما
گفت آنکه یافت می نشود آنم آرزوست
اگر چه انسانهای آرمانی که ذهن و ضمیر مولانا را تسخیر کردهاند چنان دور پروازند که به دام کس در نیامدهاند اما به هرحال نشان از آن دارد که او اینک به تعریفی کارکردی از نوع انسانی و انسان مطلوب خویش دست یافته است لذا میبینیم که به ذکر مصادیق میپردازد.