از پلههاي بلند و پرپيچ و تيز سراي مشير بالا ميروم ولي برخلاف آنچه شنيدهام، چند عكاسي ميبينم و يكيدو منبتكار كه اهل صحبت نيستند و چند حجره بسته. يك محل نظرم را جلب ميكند؛ جايي كه تعدادي گبه و گليم بيرون از مغازه گذاشته شده و تزيينات خاص خود را دارد. اينجا مغازه «صنايعدستي عرفاني» است. در سكوتي آرامشبخش با بوي نارنجهاي سراي مشير، جواني در وسط حجره سرش را روي قالي بزرگي خم كرده كه در چند بخش آن فقط پودهاي متلاشيشده باقي مانده است. برخلاف شنيدهها، اينجا خبري از پيران هنرمند نيست ولي محمداحسان عرفاني، در جواني، مشغول رفوي قالي ايراني است؛ شغلي كه اين روزها كمتر كسي به سراغ آن ميرود و به قول او، از حدود 10سال پيش، تعداد زيادي رفوگر قديمي سراي مشير در طبقه دوم، دست از اين كار ظريف برداشته و مشغول خريد و فروش فرش شدهاند. عرفاني سن زيادي ندارد ولي آنقدر خوب رفو ميكند كه هرچه تلاش ميكند رفوي خود را در چند قسمت قالي به من نشان دهد، نميتواند آنها را بيابد. گويي تن اين قاليها اصلا به سوزن و نخ دستان هنرمند او نخورده است.
- كوشش از نوجواني تا روزهاي جواني
محمداحسان عرفاني همواره از فرش و كارهاي مختلف مربوط به آن شنيده است زيرا آباء و اجداد او همه در كار فرش بودهاند، البته در كار خريد و فروش فرش. در اين خانواده فرششناس، فقط عرفاني از وقتي كه نوجوان بوده، نزد يكي از دوستان پدرش كه از استادان رفوگري فرش بهحساب ميآمده، ميرود و اين هنر را نزد او ميآموزد؛ يعني در سن 14سالگي، هر وقت كه مدرسه تعطيل ميشده، نزد استاد اغلب رفوگران شيراز، آقاي رسول خلقي، مينشسته تا كار را بياموزد. تابستانها نيز تمام وقت مشغول آموختن بوده است. تمام اين سالهاي تجربهاندوزي موجب شده تا او از همان ابتدا با فرشهاي مختلف و تجربيات استادش آشنا شود. عرفاني پس از اتمام دانشگاه در رشته عربي، بهصورت جدي و تمام وقت مشغول انجام رفوگري ميشود.
- فرشهايي كه زبان ميگشايند
عرفاني آنقدر در اين سالهاي نهچندان زياد عمرش، فرش ديده كه با نگاه به شيرازه و ترنج و طرح فرش، نهتنها بهراحتي ميتواند بفهمد كه تار و پود آن قالي در كجا بر هم گره خورده بلكه ميداند نقشها چگونه ايجاد شدهاند. او قالي زيبايي روي پايش انداخته و در حال رفو است. چنان احساسي و با احترام درباره قالي زير دستش صحبت ميكند كه گويي آن را زنده ميپندارد و هنوز صداي بافنده آن را ميشنود. اين قالي كه از دستبافتههاي عشاير استان فارس است، حدود 40سال عمر دارد و تمام آن، حتي ريشههايش (به جز پود وسطش) از جنس پشم است. نيازي نبوده كه مشتري براي عرفاني توضيح دهد كه اين قالي كجا بافته شده است. جوان قاليشناس با ديدن اين قالي ميداند كه آن را در روستاي مجدآباد بافتهاند. مهمترين نكته درباره همين قالي، ذهني بودن الگو و نقشه آن است؛ يعني هيچ نقشهاي مقابل چشمان قاليباف نبوده تا خانه به خانه آن را معيار قرار دهد بلكه به قالي دل داده و اين طرح را در نهايت آفريده است.
- فرشهاي رنجوري كه درمان ميشوند
فرش مانند موجود زندهاي است كه اگر آسيبهاي آن اصلاح نشود، از بين ميرود. اين توصيف لطيف عرفاني از فرشهاي رنجوري است كه هر روز زير دستش ميآيند. او فرش آسيبديده را بيمار ميداند و خود را بهسان درمانگري كه با عشق مانع نابودي آن ميشود. همين عشق به زنده كردن يك فرش است كه عرفاني را با وجود كمبود درآمد و مورد بيمهري قرار گرفتن قالي ايراني، دلگرم كار در سراي مشير ميكند. او مدرنيته و رواج بافت گبه بهدليل گرايش به فروش آن در تجارتهاي بينالمللي را ازجمله دلايل مهم اين بيمهريهاي شايد زودگذر و شايد ديرپا ميداند.
- رفوگري ظرافتي رو به فراموشي
رفوگري و تعميرات فرش دستباف اين روزها در حال فراموش شدن است كه بيش از همه ريشه در فراموشي و عدمشناخت فرش دستباف و اعتبار و جايگاه آن دارد. عرفاني بارها تجربه كرده است كه مشتريانش حتي فرق گليم، جاجيم و گبه را نميدانند. رونق گرفتن فرش ماشيني با قيمت كمتر و البته با طرح و نقش فرشهاي دستباف و كاهش قدرت خريد مردم، به اين فراموشي دامن زده است. عرفاني تأكيد ميكند كه يادمان باشد، اين فرشهاي ماشيني مواد نفتي هستند نه پشم خالص و هنر دست زناني كه از جسم و ذهن خود براي گره به گره آن مايه ميگذارند.
- انتظاري تكراري و جوابهاي...
عرفاني نيز مانند تمام هنرمنداني كه از دست و ذهن و وقت خود براي خلق يك اثر، از عمر مايه ميگذارند، انتظار دارد مورد حمايت بيشتري قرار بگيرد، نه فقط خودش و نه فقط شاخه رفوگري بلكه تمام افراد مرتبط با فرش و قالي ايراني از رنگرز گرفته تا قاليباف و قاليشوي و رفوگر و تاجر؛ چرا كه اين هنر، هنري است كه ايرانيهاي زيادي، حتي به دور از هياهو و در كنج خانهها يا چادرهاي عشايري از آن كسب درآمد ميكنند.
- تجربه و فقط تجربه
رفوگري ابزار زيادي نميخواهد. همين ابزار هم چندان گران نيست؛ گرچه اين روزها ناياب يا كمياب شده است. براي نمونه قيچياي كه در دستان عرفاني است، در تبريز ساخته شده است. او اين قيچي دستساز را حدود 15سال پيش خريده است و ميگويد ديگر اين روزها نميتوان نمونهاي به خوبي آن پيدا كرد! حتي آن سوزنهاي محكم و نشكن رفوگري كه زماني به وفور در تهران به فروش ميرسيد، اين روزها كمتر پيدا ميشود. البته اين سوزنها ساخت ايران نيست. از ابزار و قيمت كه بگذريم، مهمترين شرط در رفوگري، داشتن تجربه است. با همين تجربههاي اندوختهشده طي ساليان متمادي است كه عرفاني و امثال او براي يك رفوي كوچك بهكار مداوم 5 يا 6روزه نياز دارند. عرفاني شاكي است از جواناني كه اين روزها به جاي آموختن هنرهاي اصيل ايراني، وقتشان را صرف موبايلهاي هوشمندي ميكنند كه در فضاي وايبر و واتساپ آن منفعتي برايشان حاصل نميشود. البته نه اينكه عرفاني اصلا به سراغ چنين چيزهايي نرود. او در حد معتاد نشدن به اين فضاهاي مجازي گاهي سرك ميكشد. كار از ساعت 9صبح در سراي مشير تا حدود يكونيم ظهر و بعد از آن از ساعت 4 تا 7 و 8شب، ديگر مجال و علاقهاي براي چنين بازيهايي باقي نميگذارد.
- گردشگريرونقبخش بازار قالي دستباف ايراني
بهترين فروش مغازه عرفاني مربوط به گردشگراني است كه به شيراز سفر ميكنند و نه ايرانياني كه اين روزها گرايش به خريد فرش دستباف دارند. اين گردشگران خارجي، گاهي چند ساعت در مغازه عرفاني ميايستند و با او گفتوگو ميكنند. درس خواندن در رشته عربي در دانشگاه و آموزش ديدن در كلاسهاي زبان انگليسي، همه موجب شده تا ارتباط خوبي ميان عرفاني و گردشگران صورت بگيرد. خريد قالي اصيل ايراني، از داخل كشور، براي اين گردشگران منفعت مالي بيشتري نصيبشان ميكند زيرا همين اجناس دستباف يا به خارج از كشور راه نمييابند و يا با قيمتهاي بسيار گراني بهدست مشتري ميرسند. البته بماند كه برخي از ايرانيان نيز بهخاطر ارزش بالاي يورو و دلار، بيانصافيهاي عجيبي در قيمتگذاري دارند و گردشگران را از خريد منصرف ميكنند و يا موجب بياعتمادي آنها به ديگر فروشندگان ميشوند. البته نه اينكه گمان كنيد هر گردشگر خارجي، به محض ورود به مغازه يك يا چند فرش براي خريد انتخاب كند، نه. بعضيها هم فقط دوست دارند درباره فرش صحبت كنند، همين! بعضيها هم از ابتدا ميگويند: Just Looking! مثلا يكبار مردي سوئيسي زماني طولاني با عرفاني درباره زيباييهاي رفوگري صحبت ميكند. او حتي درددل ميكند كه در كشور سوئيس، تعداد رفوگران بسيار اندك است كه اتفاقا هزينههاي گزافي نيز ميگيرند، به همين دليل، اگر كسي قالي ايراني داشته باشد و قالي خراب شود، آن را دور مياندازد! خلاصه، مرد سوئيسي پس از كلي گفتوگو، در پاسخ به سؤال عرفاني كه «خودت كدام فرش را براي خريد انتخاب كردي؟» ميگويد: نه. من نيازي به فرش ندارم. فقط خواستم ببينم و برايت بگويم كه قيمت اين هنر باارزش دست خيلي بيشتر از اين چيزي است كه شما ميفروشيد!
نظر شما