البته یک زندگی موفق با یک ورزشکار حرفهای لم مخصوص به خود را دارد؛ گاهی سیاست سکوت، بعضی وقتها کم کردن توقع و گاهی اوقات هم ناز کشیدن. محمدعلی فلاحتی نژاد (وزنه بردار ملیپوش) و چرمچیان (همسرش) با همین سیاست، زندگی خوبی دارند. فلاحتی نژاد برای مسابقات جهانی وزنهبرداری آماده میشود تا دوباره عنوان قهرمانی جهانش را تکرار کند. چرمچیان با پسرش (امیرعلی)، محیط خانه را برای یک قهرمانی دوباره آماده میکند.
- خانم چرمچیان، اینکه میگویند زندگی با یک ورزشکار خیلی سخت است واقعیت دارد؟
بله واقعیت دارد. هر شغلی سختیهای خاص خودش را دارد. ولی زندگی با ورزشکارها – که از لحاظ روحی هم خیلی حساس هستند – سختتر است. یک ورزشکار حرفهای زمان زیادی از روز را به تمرینات سنگین میپردازد. بالاخره خستگی باعث عصبانیت میشود و برای همین، خانه باید یک محیط آرام و ساکت باشد. همه چیز هم باید آماده باشد.
- خب، چه جوری با این سختی کنار آمدید؟
اوایل که خیلی سخت بود. چند روز بعد از ازدواجمان اردوی علی هم شروع شد. بیشتر اوقات در خانه تنها بودم.
آن روزها داغ بودم، زیاد متوجه نمیشدم ولی سختیهای زندگی با یک ورزشکار بعد از به دنیا آمدن پسرم بیشتر شد. پسرم 4 روزش بود که زردی گرفت. با علی، پسرم را به بیمارستان بردیم و بستری کردیم. عصر همان روز علی راهی کره شد تا در مسابقات جام باشگاههای آسیا شرکت کند. بعد از آن، همه کارها را خودم به تنهایی انجام دادم و پسرم بعد از چند روز از بیمارستان مرخص شد.
- آقای فلاحتی در 3-2 سال گذشته مصدومیتهای زیادی داشته؛ با این مصدومیتها چطور کنار میآمدید؟
خیلی سخت است؛ درد میکشند و از لحاظ روحی به هم میریزند. باور نمیکنید علی در یکی از مصدومیتهایش حتی نمیتوانست یک لیوان را از روی میز بردارد. البته فشار عصبی مصدومیت، سنگینتر از دردهای ناشی از آسیبدیدگی است.
بالاخره یک ورزشکار مشکل مالی دارد، برنامهریزیهایش به هم میریزد، که باید وضعیتشان را درک کرد. وقتی 9-8 ماه برای رسیدن به یک شرایط ایدئال تمرین میکنند و آماده میشوند، آسیب دیدن در این شرایط خیلی سخت است. ضربه روحی که به آنها وارد میشود، خیلی بیشتر از ضربه جسمی است.
- در این شرایط شما چهکار میکنید؟
سیاست سکوت. نباید زیاد سر به سرشان بگذاریم. درخواستها و توقعهایم کم میشود. بالاخره این مرحله هم میگذرد، و چه بهتر که با خوشی و آرامش همراه باشد.
- نگران نیستید که این آسیبدیدگیها در آینده برای همسرتان مشکلساز شود؟
چرا، نگران که هستم. خب، از این همه ضربه سنگین که به مچ دست و زانو و کمرشان وارد میشود، همیشه میترسم. مادر و خواهرهای علی هم همیشه با او صحبت میکنند ولی چهکار بایدکرد؟ وقتی این همه شور و علاقه را در علی میبینم، نگرانیام کمتر میشود. بالاخره یک مسیری را انتخاب کرده و میخواهد به هدفش برسد. من هم چارهای ندارم و کوتاه میآیم. همیشه هم دعا میکنم مشکلی برایش به وجود نیاید.
- مسابقههای آقای فلاحتی را تماشا میکنید؟
بله، تماشا میکنم. همه بازیهای بچههای ایران را هم ضبط میکنم.
- حتما کلی هم حرص میخورید.
بله، نه تنها من، همه خانواده استرس داریم. البته مادر و خواهرهای علی به خاطر استرسی که دارند، مسابقههایش را تماشا نمیکنند. من و پدر علی پای ثابت مسابقهها هستیم. پدر علی خیلی پیگیر است. یکی از طرفداران سرسخت علی هم هست. باورتان نمیشود وقتی با علی درباره وزنهبرداری صحبت میکند، یک برقی در چشمانش هست که در مواقع دیگر نمیبینیم. پدرش عاشق وزنهبرداری است.
- آقای فلاحتی در کار خانه هم کمک میکنند؟ حتما فقط وسایل سنگین را جابهجا میکنند؟
کارکه نه آنچنان. البته به قول خودش اگر حس داشته باشد، یک کارهایی انجام میدهد. با این حال، بچهداریاش خیلی خوب است و رابطه خیلی خوبی با امیرعلی (پسرمان) دارد.
- آقای فلاحتی! زندگی زناشویی چه تأثیری در ورزش حرفهای شما داشته؟ یا بهتر است بگوییم اصلا تأثیری داشته؟
تأثیر که بله. خیلی هم مثبت بود. ازدواج من با همسرم خیلی برایم آمد داشت. همان سال اول ازدواجمان در مسابقات جهانی ونکوور کانادا، قهرمانی جهان را به دست آوردم. همان سال هم به عنوان بهترین وزنهبردار دنیا انتخاب شدم. خدا را شکر ازدواج برای من از همان روزهای اولش مثبت بود.
- پس باید قدر همسرتان را بدانید!
بله که میدانم. البته ایشان هم قدر مرا میدانند. ولی از شوخی گذشته ازدواج در خیلی موارد به من کمک کرد. زندگی با یک ورزشکار خیلی سخت است. من 5 روز بعد از ازدواجم همسرم را تنها گذاشتم و به اردوی تیم ملی که در اردبیل بود، رفتم. ولی همسر من با این تنهایی و شرایط به خوبی کنار آمد و خانه را برای یک زندگی پر از تفاهم و آرامش، آماده کرد.
- حضور فرزندتان چطور؟
خیلی خوشقدم بود. دقیقا به یاد دارم فرزندم 4 روزه بود که در مسابقات جام باشگاههای آسیا در کره مدال طلا گرفتم و قهرمان شدم.
- شما بعد از چند ماه دوری از تیم ملی و البته مصدومیت، دوباره به تیم ملی دعوت شدید؛ الان وضعیت جسمیتان چطور است؟
بله. من بعد از یک دوره مصدومیت خیلی بد دوباره به تیم برگشتم. دستم را جراحی کردم تا مشکل آسیبدیدگیام حل شود. حالا هم برای مسابقات جهانی تمرین میکنم که سهمیه ورود به المپیک هم هست. تا سیام شهریور وقت زیادی نمانده، باید به شرایط ایدئال برسم. البته هنوز به رکوردهای قهرمانی جهانم نرسیدهام. آخرین فرصت حضور در المپیک است و نباید فرصت را از دست بدهم.
- مصدومیتها و آسیبدیدگیای که در وزنهبرداری داشتهاید، در زندگی مشترکتان تأثیری نگذاشته؟
آسیب دیدگی دردسر است. باورتان نمیشود چه دردهایی بعد از مصدومیت تحمل میکنم. خب، مشکلساز که هست. آدم عصبی میشود.
- یعنی عصبانیتتان را سر همسرتان خالی میکنید؟
نه من اصلا چنین ا خلاقی ندارم. به نظر من، باخت اتفاقی است که میافتد و هیچ چارهای ندارد. حالا چه ناراحت باشم چه خوشحال، گذشته.
من همیشه قبل از مسابقه استرس و اضطراب دارم ولی وقتی مسابقه تمام میشود، همه چیز هم برایم به پایان میرسد. در مسابقات جهانی لهستان – در سال 2002 – با اینکه چند ماه طولانی در اردو بودم و تمرین میکردم و در بهترین وضعیت بودم، نتوانستم مقام بیاورم. با این حال، کنار آمدم. همه چیز را همانجا چال کردم و برگشتم. دیگر چه فایدهای دارد برای باخت غصه بخورم؟
- قبل از مسابقه با همسرتان صحبت میکنید؟
بله. در مسابقات خارجی اولین کاری که انجام میدهم، خرید سیمکارت تلفن است تا با همسرم و خانوادهام صحبت کنم. باور کنید کلی هم برای این تماسها هزینه میکنم و کلی هم سوغاتی میآورم.