اين دفعه هم ميخواهيم جواب چند تا از درددلهاي شما را بدهيم. درددلهايي كه توي همهشان دعوا بود.
بالاخره همهی ماها یک روز در موقعیت سخت قرار میگیریم پس این صفحه را بخوانید و ببينيد چه طور بايد دعوا با پدر و مامان و خواهر و برادر را جور خوبي تمام كرد.
نامهي اول سارا...: سلام همشهري جون. من و مامانم خيلي دعوا ميكنيم. من چه كار كنم كه با هم دعوا نكنيم؟ خواهش ميكنم جوابم را بديد.
نامهي دوم سلام، من ر. ق هستم14 ساله. لطفاً منو راهنمايي و شمارهام را چاپ نكنيد، من و خانوادهام اصلاً نميتوانيم باهم بسازيم، مدام توي خونه باهم دعوا ميكنيم، بيشتر دعواهاي ما به خاطر برادر 7سالمه، در ضمن مادروپدرم منو مجبور به كاري ميكنن كه دوست ندارم، منم مدام گريه ميكنم و آرزو ميكنم كاش فرزند اين خانواده نبودم، منتظر راهنماييتون هستم. با تشكر.
نامهي سوم 5751 ـ ـ ـ 0919ـ سلام من يك مشكل دارم اونم مادرم است، هر وقت هركاري را برايش انجام ميدهم وقتي دعوا ميكنيم به من ميگويد تو هيچ كاري انجام ندادي يا وقتي برايش كار نميكنم ميگوید چرا بيكار نشستي. لطفاً مرا راهنمايي كنيد.
- جواب نامهها
دعوا، دعوا، دعوا... قديميها يك ضربالمثل دارند ميگويند: «دعوا نمك زندگي است». راست ميگويند؛ زندگي بدون نمك كه نميشود. دعواها باعث ميشوند ما بفهميم كه پدر و مادرمان از ما چه ميخواهند و ما از آنها چه ميخواهيم.
اما بعضي وقتها آنقدر زندگي شور ميشود كه هيچ جوري نميشود خوردش. درست مثل غذايي كه خيلي نمك دارد، اما براي اين كه غذا شور نشود و دعوا زياد نشود چه كار كنيم؟
- دعوا در همهي خانهها هست
فكر نكن فقط بابا و مامان تو هستند كه با تو دعوا ميكنند. تو تنها نيستي. همهي پدرومادرها دعوا ميكنند. تازه... همانطور كه گفتم دعوا خوبيهايي هم دارد. تا دعوا نكني نميفهمي كه كار بدي كردي و آن كار را هميشه تكرار ميكني.
توي دعوا معلوم ميشود دو طرف چه انتظارهايي از هم دارند. فكر كن به جاي اين كه مثلاً مامان دعوايت كند، هي هيچي نگويد و حرص بخورد، بعد يك دفعه الكي خيلي عصباني شود. كدامش بهتر است؟
- حسهايت را بگو!
نويسندهی عزيز نامهي دوم! نويسندهي عزيز نامهي سوم! شايد پدر و مادر تو اصلاً ندانند تو چه حسي داري وقتي آنها دعوايت ميكنند.
برو پيش آنها و بگو كه «مامان! ميدانم كه تو دوستم داري اما وقتي تو پشت سر هم ميگويي چرا بيكاري، حس بدي به من دست ميدهد». برو پيش آنها و بگو «بابا! مامان! ميدانم شما ميخواهيد من را خوب تربيت كنيد، اما وقتي من را مجبور به كاري ميكنيد من حس بدي دارم.»
اين طوري تازه معلوم ميشود كه آنها چرا تو را دعوا ميكنند، آنها هم خبردار ميشوند كه تو چه حسي داري وقتي كه دعوايت ميكنند. به هر حال اين باعث ميشود مشكل كمي حل شود.
- نگو تو دوستم نداري
يكي از جملههايي كه پدر و مادرها رويش حساسند و آنها را عصباني ميكند اين است كه موقع دعوا به آنها بگويي «شما دوستم نداريد.» وقتي اين را ميگويي آنها هم احساس ميكنند پدر و مادر بدي هستند، هم هي پشت سر هم كارهايي كه از اول به دنيا آمدن تو براي تو كردهاند ميآيد توي سرشان.
اين جور وقتها فكر ميكنند تو خيلي بيانصافي كه ميگويي «مامان! بابا! تو دوستم نداري». بعد دعوا بدتر و بدتر ميشود.
- فكرهاي بد نكن!
همهي پدر و مادرها بچههايشان را دوست دارند. آنها شايد بلد نباشند كه اين دوست داشتن را نشان بدهند. پس حتي وقتي دعوا ميكني هي فكر نكن كه آنها دوستت ندارند، هي آرزو نكن كه كاش عضو خانوادهي ديگري بودم.
يادت باشد كه هر خانوادهاي مثل يك مغازه است. شايد تو وقتي رفتي مهماني فقط ويترين شيك مغازه را ديده باشي. يعني همهي خانواده با هم مهربان بودهاند و هي قربان صدقهي هم رفتهاند.
اما همهي خانوادهها مثل همهي مغازهها، انباري هم دارند. آنها چيزهايي كه ميخواهند شما نبينيد را ميگذارند توي انباري. چيزهايي مثل دعوا. همهي خانوادهها دعوا ميكنند، پس براي فرار از دعوا آرزو نكن عضو خانواده ديگري باشي.
- خاطرههايت را بنويس
حتماً تو هم موقع نوشتن اين نامهها كمي آرام شدهاي. آدم وقتي مينويسد آرام ميشود. يك دفتر خاطرات مخفي درست كن و هر روز حسهايت را بنويس.
بعد از چند روز كه آنها را ميخواني ميبيني چهقدر وقتي كه از بابا و مامان عصباني بودهاي اشتباه فكر كردهاي. دفعهي بعد كه عصباني شدي ياد دفتر خاطراتت بيفت و ببين چه قدر همهي احساسها تندتند از سر آدم رد ميشوند.
منبع:همشهري بچه ها
نظر شما