همشهری آنلاین: دکتر حسن بشیر دانشیار دانشگاه امام صادق (ع) در گفت‌وگویی با فصل‌نامه اختصاصی تحول در علوم انسانی (فصل تحول) بر ضرورت تحول اساسی در نگاه رسانه به علوم انسانی تأکید کرد.

  • اگر بپذیریم رسانه‌ها نقش شایان توجهی در حوزه‌های گوناگون بحث دگرگونی اعم از ضرورت، امکان، ماهیت و محتوا دارند، در کدام یک از این حوزه‌ها نقش‌آفرینی بیشتری دارند؟ در واقع رسانه‌ها در بعد نرم‌افزاری (تولید مستقیم یا غیرمستقیم علم) واجد وظایف مهمتری هستند یا در بعد سخت‌افزاری (فرهنگ‌سازی و بسترسازی)؟

رسانه‌ها در هر دو حوزه تاثیرگذار هستند. فرهنگ یک حوزه نرم‌افزاری و یک ذهنیت فکرگرا است، در حالیکه ارتباطات، عینیت سخت‌افزاری بخشیدن به آن ذهنیت نرم‌افزاری است. به عبارت دیگر، رسانه‌ها هم در بعد ذهنیت و هم در بعد عینیت تاثیرگذار هستند. بعد ذهنیت از جنبه دیگر می‌تواند عینیت را به اشکال مختلف تحت تاثیر بگذارد و آن ساخت ذهنیت‌های دیگر بر اساس عینیت‌های به وجود آمده است. این مساله کاملاً رابطه عمیق و دو سویه فرهنگ و ارتباطات را مشخص می‌کند.

فرهنگ، در حقیقت از یک سو، ارتباطات را به وجود می‌آورد یا بر اساس آن ارتباطات شکل می‌گیرند، و از سوی دیگر این ارتباطات خود می‌توانند فرهنگ‌های جدیدی را به وجود آوردند که می‌تواند تقویت‌کننده، توسعه‌دهنده، تغییرکننده، یا تخریب‌کننده فرهنگ قبلی باشند. در اینجا است که رسانه‌ها می‌توانند نقش‌های چندگانه بازی کنند. از طرفی انتقال‌دهنده فرهنگ برای ایجاد عینیت‌های ارتباطی و از سوی دیگر، با تصویرسازی عینی، عاملی برای ایجاد و گسترش فرهنگ‌های دیگر شوند. بنابراین، رسانه‌ها در هر دو حوزه نرم‌افزاری و سخت‌افزاری به معنای فرهنگ و ارتباطات عمل می‌کنند و تاثیرگذار هستند.

  • از جمله مشکلات در زمینه گفتمان‌سازی تحول، عدم وقوف اکثریت مخاطبان رسانه‌های جمعی با بحث‌های علوم انسانی - اجتماعی است که نه تنها باعث نادیده ماندن این علوم در منظر افکار عمومی می‌شود، بلکه کژتابی‌های بسیاری در فهم این علوم ایجاد می‌کنند؛ راهکارهای جناب عالی برای برطرف نمودن این مشکل چیست؟

گفتمان‌سازی تحول نیازمند چندین تحول اساسی در شیوه تفکر و در حقیقت در «فرهنگ تفکر» است. تحول می‌تواند در حوزه‌های سخت‌افزاری به معنای شیوه‌های ارتباطی و رفتاری اتفاق بیفتد. این امر، یک امر پسینی در مورد تحول است. آنچه که می‌تواند تحول اساسی به شمار آید، تحول در رویکرد نرم‌افراری است که جنبه فرهنگی دارد. علوم انسانی نیز در هر دو جنبه می‌توانند تاثیرگذار باشند. به عبارت دیگر، علوم انسانی، تحول اساسی در فرهنگ‌سازی ایجاد می‌کنند.

از طرفی، فرهنگ مثلاً فرهنگ دینی می‌تواند در تحقق رویکردهای مختلف علوم انسانی تاثیرگذار باشد. در همه این موارد، عاملی که هم اکنون می‌تواند «تسهیل‌کننده» پیام‌رسانی در حوزه تحول باشد، رسانه‌ها هستند. رسانه‌ها در حقیقت زمینه‌ساز فهم اجتماعی فرهنگ و عاملی برای تحول رفتارها و ارتباطات به شمار می‌آیند. اما این رسانه‌ها، اگر خود تحول اساسی پیدا نکنند، نمی‌توانند عاملی اساسی برای ایجاد تحول باشند. تحول رسانه‌ها نیز متاثر از تحول دو عامل اساسی یعنی تولیدکنندگان محتوا و خود محتوا است.

در شرایط کنونی، هر دو عامل دچار لکنت نرم‌افزاری و سخت‌افزاری هستند. این لکنت، به شکل اختلال جدی در بازنمایی فرهنگ و نیز عینیت بخشیدن به آن تجلی می‌یابد. از این رو است که تاثیرات رسانه‌ای در تحول علوم انسانی در جامعه دچار اختلال جدی شده است. البته این مشکل، یک مشکل تاریخی است که از یک سو با بکارگیری رسانه‌های جدید بدون داشتن نقش اساسی در ایجاد آنها مرتبط بوده، و از سوی دیگر به فاصله‌گیری نامتناسب از رسانه‌های سنتی و بومی برای انتقال پیام و فرهنگ، بستگی دارد.

در اینجا است که می‌بینیم، حتی پیام‌سازی و پیام‌رسانی با چنین وضعیتی دچار اختلال می‌شود. افکار عمومی نیز به نحوی از طریق رسانه‌ها شکل گرفته و خود را به شکل لازم بازنمایی می‌کنند. رفع این مشکل نیازمند نوعی از تحول در دو عاملی که مطرح شدند، است. در رابطه با تولیدکنندگان محتوا باید «فهم رسانه‌ای» برای ایجاد «تحول اجتماعی» ایجاد شود. این فهم یک فهم ساده نیست، فهمی است که فراتر از «سواد رسانه‌ای» است. اگر این فهم رسانه‌ای ایجاد شود، انتقال مسائل مربوط به زندگی انسانی نیز که بر اساس رویکرد اعتقادی ما مبتنی بر فرهنگ دینی است، می‌تواند به سادگی در محتوای رسانه‌ای تجلی پیدا کند.

بنابراین، اولین تحول، تحول در تولیدکنندگان پیام است که بر اساس «فهم رسانه‌ای» استوار است. دومین تحول که به تحول عامل اول بستگی دارد، «تحول در محتوای رسانه‌ای» است. این تحول، در چهار حوزه مهم باید صورت گیرد: «موقعیت‌شناسی»، «مخاطب‌شناسی»، «متن‌شناسی» و «معناشناسی» است. به عبارت دیگر، پیام تاثیرگذار، پیامی است که بر اساس موقعیت‌ها و شرایط موجود تولید می‌شود، مخاطبان را بخوبی بشناسد، متن مطلوب را در انتخاب کلمات و ترکیب جملات ایجاد نماید و در نهایت، امکان فهم معنای مناسب را برای مخاطبان به وجود آورد. این وضعیت می‌تواند در تحولی که مورد نظر است تاثیرگذار باشد.

در اینجا خوب است به بخشی از بیانات مقام معظم رهبری در این رابطه با آنچه که گذشت آورده شود.

رهبری در برخی از بیانات خود در مورد رسانه به سه مساله مهم که به بخشی از آنها نیز قبلا اشاره شد تاکید می‌فرمایند که می‌توان چنین خلاصه نمود.

1- رسانه پیام‌محور: در این رابطه می‌فرمایند «اولین نکته این است که شما در همه برنامه‌ها نگرش به محتوا را الزامی کنید؛ همه برنامه‌های شما باید پیام داشته باشد.» (دیدار با رئیس و مدیران سازمان صدا و سیما، 11/9/1383)

2- محتوای جریان‌ساز: در این رابطه می‌فرمایند: «نکته دوم این است که دادن پیام‌های گوناگون باید جریانی انجام بگیرد و به شکل یک روند دربیاید؛ مقطعی و موردی فایده‌ای ندارد. همه برنامه‌های ما باید یکدیگر را کمک کنند تا این فکر و این اندیشه در جامعه مطرح شود.» (دیدار با رئیس و مدیران سازمان صدا و سیما، 11/9/1383)

3- تاثیرگذاری بر مخاطبان: «تأثیر برنامه را در مخاطب در نظر بگیرید، نه فقط افزایش بیننده را. البته یکی از سیاست‌های درست صدا و سیما این است که بینندگان خود را افزایش دهد... منتها فقط این کار نباید هدف باشد، بلکه باید ببینید تأثیر این برنامه در مخاطب چیست؟» (دیدار با رئیس و مدیران سازمان صدا و سیما، 11/9/1383)

  • گفتمان دانشگاهی و آکادمیک علوم انسانی و اجتماعی تا چه حد توانسته است ضمن بهره جستن از فرصت‌هایی که رسانه‌ها و مطبوعات در اختیار این علوم قرار می‌دهند، راه "توسعه علمی" و "جرئت علمی" که مقام معظم رهبری بسیار بر آن تأکید داشته‌اند استفاه کنند؟

گفتمان دانشگاهی ما هنوز تحت سلطه گفتمان غربی است. گرچه در این زمینه کارهای نسبتاً قابل توجهی در جهت «بومی‌سازی» یا «اسلامی‌سازی» انجام گرفته‌اند، اما هنوز راه درازی در پیش داریم تا به آنچه که مقام معظم رهبری در این زمینه فرموده‌اند برسیم. گفتمان اسلامی نیز به معنای دور ریختن همه آنچه که در جهان وجود دارد و با فرهنگ اسلامی در تعارض نباشد، نیست.

علم متکی بر روش‌های مورد قبول می‌تواند، علم همگانی قابل پذیرش باشد. آنچه در این زمینه مهم است، توجه به فرایند علم است که چگونه تولید می‌شود، چرا تولید می‌شود و هدف غایی آن چیست؟ در این زمینه می‌توان، رسانه‌ها را عاملی اساسی در تحقق‌بخشی از این فرایند دانست. رسانه‌ها، گرچه خود نقشی در «علم‌آفرینی» به معنای تولید نظریات علمی ندارند، اما می‌توانند زمینه «توسعه علمی» را به وجود آورده و نقش مهمی در افزایش «جرأت علمی» داشته باشند.

این دو نقش به شدت به همان دو عامل قبلی یعنی «تولیدکنندگان محتوای رسانه‌ای» و «محتوای رسانه‌ای» بستگی دارد. این محتوا در حقیقت باید در راستای همان توسعه علمی حرکت کند. اما فهم این جهتگیری، نیازمند تحولی اساسی در فهم توسعه علمی توسط تولیدکنندگان محتوای رسانه‌ای است. در اینجا است که می‌توان گفت، بدون این دو تحول نمی‌توان به حدّ مطلوبی از «جرأت علمی» برای تحقق «توسعه علمی» رسید.

  • از دیدگاه جناب عالی نقش اصلی یک رسانه خبری در موضوع تحول علوم انسانی، تنها انعکاس خبر است یا اینکه می‌تواند تحلیل، خبر، برگزاری جلسات نقد و مناظره و ... هم داشته باشد؟

تحول علوم انسانی همانگونه که گفته شد امری است که نیازمند یک تحول اساسی در ابعاد مختلفی است که به برخی از آنها اشاره شد. اما اینکه رسانه چقدر می‌تواند در این زمینه نقش داشته باشد، باید از دو منظر به آن نگاه کرد. اول، اینکه آیا رسانه تنها وسیله‌ای است که می‌تواند در این زمینه نقش داشته باشد؟ دوم، چگونگی انجام این تحول توسط رسانه‌ها که بر این فرض استوار است که رسانه‌ها حداقل می‌توانند نقش اساسی در این زمینه داشته باشند.

بنظر می‌رسد که رسانه‌ها در هر دو حوزه می‌توانند نقش‌آفرینی کنند. رسانه‌ها به دلیل ظرفیت‌های ذاتی خود، به ویژه رسانه‌های تعاملی، پتانسیل زیادی برای پیام‌رسانی دارند. این پیام‌رسانی همانگونه که گفته شد، می‌تواند در شیوه‌های مختلف مطرح شوند. یکی از این شیوه‌ها «خبر» و «خبررسانی» و «اطلاع‌رسانی» است. خبر، نقش اساسی در ایجاد «جرأت علمی» یا به عبارت دیگر «ظرفیت‌سازی علمی» دارد. خبر، با طرح مسائل مختلف تاثیرگذار در روحیه‌افزایی اجتماعی در جهت غنی‌سازی علمی می‌تواند تاثیرگذار باشد. اما خبر نمی‌تواند تنها در این صحنه همه ظرفیت‌های تحول را محقق سازد.

آنچه که مهم است استفاده از ظرفیت‌های دیگر رسانه‌ای است که باید به اشکال مختلف مورد بهره‌برداری قرار گیرند. گفتگو، مصاحبه، ارائه مستندهای علمی، طرح پیشرفت‌های علمی و غیره، می‌توانند زمینه‌ساز به وجود آمدن یا افزایش و توسعه «جرأت علمی» شوند. همه این موارد، نقش موثری می‌توانند در این زمینه داشته باشند. البته در اینجا باید تاکید کرد، که همه سازمان‌هایی که به شکل مستقیم یا غیرمستقیم در این زمینه می‌توانند نقش داشته باشند باید در کنار رسانه ملی به ایفای نقش خود در این زمینه باشند.

  • در ورود به مصداق‌ها، از رسانه ملی آغاز می‌کنیم. تا چه حد سیمای جمهوری اسلامی ایران در معرفی، تبیین و بسط آرمان تحول علوم انسانی با توجه به چشم‌انداز ترسیم شده در اسناد بالادستی چون چشم‌انداز بیست ساله و برنامه توسعه پنج ساله موفق عمل کرده است؟

رسانه ملی، در بخش‌هایی از تحقق فرایند «توسعه علمی» و افزایش «جرأت علمی» تاثیرگذار بوده است، اما بنظر می‌رسد که در این زمینه می‌توان کارهای فراتری انجام داد. دو عامل اساسی قبلی در این زمینه بسیار مهم و حیاتی هستند. تحول در این زمینه نیازمند تحول اساسی در «تولیدکنندگان محتوای رسانه‌ای» از یک سو و تحول جدی در «محتوای رسانه‌ای» است که گاهی در این زمینه کمبودهایی مشاهده می‌شود که تا اندازه زیاد قابل مرتفع شدن است. گسترش «فهم رسانه‌ای» نیازمند آموزش‌های مختلفی است که اطلاعات دانشگاهی بخشی از آن را تامین می‌کند و برای تحقق آن کفایت نمی‌کند. محتوای رسانه‌ای نیز نیازمند، نوعی دیگر از «فهم‌شناسی» است که بر پایه چهار عنصر اساسی قبلی که ذکر آنها رفت استوار است.

  • حضور علوم انسانی و اجتماعی در رسانه نمی‌تواند فارغ از چارچوب ارزش‌های سیاسی و ایدئولوژیک متفاوتی باشد؛ با توجه به این واقعیت آیا رسانه ملی می‌تواند بحث کاملاً علمی و فارغ از جهتگیری‌های درست و نادرست ایدئولوژیک به بسترسازی بحث تحول بپردازد؟

بحث ایدئولوژی عمدتاً ریشه در نگاه مارکسیستی دارد که آن را به عنوان یک «امر منفی» و یک «امر غیر علمی» و بالاخره یک امر «غیر ضروری» در جهان مطرح ساخت ولی این نگاه با بحث‌های بعدی دانشمندانی مانند آلتوسر که یک الجزایری - فرانسوی است، به گونه‌ای دیگر مطرح شد. آلتوسر در نگاه جدیدی که در این زمینه مطرح ساخت تاکید نمود که انسان بدون ایدئولوژی اصلاً انسان نیست. ایدئولوژی همراه انسان در زندگی است و نمی‌توان از آن جدا شد.

این را عرض کنم که گاهی تصور می‌شود ایدئولوژی ضد علم است. البته آنچه که در اینجا مقصود ما است فراتر از ایدئولوژی به معنای مصطلح آن در علوم اجتماعی است. در اینجا مقصود دین است که تنها یک ایدئولوژی نیست. بنابراین، باید گفت آیا برنامه اسلامی می‌تواند یک برنامه علمی باشد؟ یا یک برنامه علمی می‌تواند با زبان دینی و بر اساس معیارهای اسلامی ساخته و پرداخته شود؟ پاسخ به این سوال قطعاً آری است. به عبارت دیگر، اسلام هیچگاه نه تنها مخالف یا بر علیه علم نبوده است، بلکه تاکید فراوان بر جهتگیری‌های علمی و یادگیری علم حتی در مناطق دور دست مسلمانان در زمان‌های مختلف کرده است.

آنچه که مهم است چگونه می‌توان با استفاده از اصول ناب اسلامی یک برنامه کاملاً علمی و مورد قبول تولید کرد. این خود نیازمند دو نوع از درک جدی است. یک: درک کامل از اسلام، دو: فهم مناسب از رویکرد علمی. این دو قطعا زمانی که در رسانه مطرح می‌شوند، نیازمند «فهم رسانه‌ای» خواهند بود. بنابراین، اینکه گفته شود، ما چگونه باید یک برنامه علمی فارغ از دیدگاه دینی و یا بطور کلی ایدئولوژی بسازیم و از رسانه منتشر کنیم، دارای تناقض درونی است. از طرفی دیگر، هیچ انسانی خالی از نوعی از گرایش و برداشت فکری نیست. این گرایش، قطعا بر روی تولید محتواهای گوناگون تاثیرگذار است.

بدیهی است اگر ما اصول اسلامی را بخوبی درک و بر مبنای علمی به معنای فهم فرایندهای خلق مناسب محتوای مطلوب عمل کنیم، با مشکل جدی در جذب مخاطب روبرو نمی‌شویم. دین، معیارهای ارزشی تولید محتوای رسانه‌ای را بخوبی مطرح کرده است. در کتابی که اخیرا از اینجانب به نام «خبر»، از سلسله کتاب‌های «مفاهیم بنیادین علوم انسانی اسلامی» از دانشگاه امام صادق (ع) منتشر شده است، اصول خبر و خبردهی اسلامی به طور تفصیل و به شکل مطالعه میان رشته‌ای میان آنچه که در علوم ارتباطات و نیز علوم اسلامی مطرح است، مورد بحث قرار گرفته که تصور می‌کنم می‌تواند راه‌گشای مباحثی که مطرح کرده‌اید باشد.

  • یکی از شائبه‌های مطرح وارده در تحول علوم حکومتی و دولتی بودن آن است؛ به عبارت دیگر برخی مدعی هستند که این بحث کاملاً رویکرد سیاسی دارد و به دور از رویکرد علمی است. حال سوال اینکه رسانه‌ها در کشورهایی مثل ایران در قبال از دست دادن استقلال نهادی خود، از حمایت‌ها و کمک‌های مستقیم و غیرمستقیم اقتصادی و مادی دولت‌ها بهره‌مند می‌شوند آیا ارایه بحث تحول علوم در چنین رسانه‌هایی به شائبه مزبور دامن نمی‌زند؟

بحث دولتی بودن یا نبودن یک رسانه تابعی از مشروعیتی است که جایگاه دولت در جامعه دارد. طبیعی است در دولت‌های توتالیتر و خود محور، هر چه رسانه به آن دولت‌ها نزدیکتر باشد، می‌تواند همانگونه که مشروعیت دولت‌های مزبور در جامعه مورد سوال است، رسانه مزبور نیز مورد سوال قرار گیرد. در جوامعی که دولت از بطن مردم و همراه با مردم و با مشروعیت و حمایت مردمی شکل گرفته است، بحث ارتباط رسانه با دولت، در راستای همان مشروعیت تفسیر و تبیین می‌شود.

بنابراین، در اینجا تعارضی میان مالکیت و حمایت و مشروعیت دیده نخواهد شد. این مساله البته به این معنا نیست که همه رسانه‌ها باید وابسته به دولت و یا کمک گیرنده مستقیم از دولت باشند. رسانه‌ها از طرفی باید ناظر بر عمل و اقدامات دولت باشند و به عنوان «سخنگوی جامعه» نقد سازنده را در مورد اقدامات دولت را نیز در کارهای خود به مثابه یک «اولویت رسانه‌ای» مورد توجه جدی قرار دهند.

  • نگاهی به برنامه‌های صدا و سیما نشان می‌دهد که این رسانه گاهی برنامه‌هایی تولید کرده است مانند برنامه نقد و نظر رادیو معارف که در معرفی آرمان تولید علوم انسانی - اجتماعی اسلامی موفق بوده است؛ چنانکه از پیاده‌سازی تعدادی از جلسات این برنامه کتبی نیز گردآوری شده است. اما هیچ‌گاه، سند و چشم‌انداز مشخصی از سوی مسئولان رسانه در زمینه تولید برنامه‌هایی در زمینه تحول علوم تدوین و ارایه نشده است. دلایل اصلی این مطلب چیست؟

بحث تحول علوم انسانی، یک بحث طولانی است. علت زمان‌گیر بودن آن نیز مربوط به پیچیدگی انسان از یک سو و روابط گوناگون وی در صحنه زندگی از سوی دیگر است. اگر این مساله را با توجه به فرهنگ‌های مختلف که در حقیقت ذهنیت نرم‌افزاری ارتباطات را تشکیل می‌دهند مورد مطالعه قرار دهیم به ابعاد پیچیده‌تری در سطح جهانی و حتی در سطح کشور پی خواهیم برد.

رسانه ملی نیز، نه به عنوان یک پایگاه علمی آکادمیک، بلکه به مثابه، یک پایگاه اطلاع‌رسانی قوی، نقش‌های مختلفی را در این زمینه می‌تواند ایفا کند که بنظر می‌رسد همین که در این زمینه وارد شده است یک قدم مهمی است. البته این قدم نیازمند، «فهم علمی» و «فهم رسانه‌ای» در مورد «علوم انسانی اسلامی» است. بنظر می‌رسد که در این زمینه باید در آغاز کار جدی در سطح دانشگاهی صورت گیرد تا رسانه ملی بتواند از نتایج کار دانشگاهی برنامه‌های مناسب را تولید کند.

  • به نظر می‌آید از نقاط ضعف رسانه ملی ارایه الگوهای مطلوب در قالب پزشک، مهندس و ... است چنان که بررسی‌ها نشان می‌دهد درصد خفیفی از کودکان و نوجوانان علاقه و تمایل به تبدیل شدن به یک دانشمند در قالب یکی از رشته‌های علوم انسانی را دارند. در چنین حالتی علوم انسانی از ارزش حقیقی خویش فرو می‌افتد در نتیجه بحث مهم تحول علوم انسانی در سطح عمومی جامعه مقبول نمی‌افتد. راهکارهای جناب عالی به مسئولان رسانه‌های جمعی جهت برطرف نمودن چنین وضعیت تأسف‌آوري چیست؟

همانگونه که عرض کردم، اولا باید خود رسانه ملی درک کاملی از «علوم انسانی» و بالاخص «علوم انسانی اسلامی» داشته باشد تا به اهمیت آن واقف شود و برنامه‌های مناسب را تولید کند. ثانیا، باید پیگیر اثرات مهم علوم انسانی در سطح جهان باشد تا بتواند مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد، ثالثا، باید تعادلی میان علوم مختلف را در جامعه از نظر تبلیغاتی ایجاد کند. به هر حال علوم انسانی و اجتماعی، با زندگی انسان درگیر هستند و اگر این رابطه توسط تولیدکنندگان محتوای رسانه‌ای به شکل جدی و عمیق فهم و درک نشود، قطعاً به جامعه منتقل نخواهد شد.

  • پیشنهادهای جناب عالی جهت برجسته‌تر شدن نقش رسانه‌ها در آرمان تحول علوم چیست؟ آیا در این زمینه به مسئولان ذیربط پیشنهادهایی ارایه کرده‌اید؟

هر صاحب‌نظر دلسوزی در این زمینه تلاش می‌کند که مسائلی از قبیل همین مطالبی که عرض شد، در مجامع علمی، مشورتی و رسانه‌ای درباره بکارگیری یا حداقل توجه جدی به علوم انسانی - اسلامی مطرح کند که طبیعی است گاهی هم مورد توجه قرار می‌گیرد و گاهی نیز به دلیل همان « عدم فهم کامل از علوم مزبور» این مسائل مورد غفلت قرار می‌گیرند. در این زمینه نباید مایوس شد. ما در حال گذار از رویکرد «تجددگرایی» به «اسلام‌گرایی» هستیم. جامعه ما در حال دگرگونی است. این دگرگونی چه بخواهیم و چه نخواهیم بر رویکردهای ما در حوزه‌های علوم انسانی و اجتماعی تاثیر خواهند گذاشت. البته علما و اندیشمندان دانشگاهی و حوزوی ما نیز باید در این زمینه کار جدی و عمیق‌تری را انجام دهند. بنظر می‌رسد در این زمینه نیز ما هنوز در آغاز کار هستیم اما به این معنا نیست که کاری صورت نگرفته است.

  • برخی اساتید معتقدند در مسیر تحول در آغاز راه قرار داریم؛ در نتیجه دارای سیستم مشخص و مدونی نیستیم و به طریق آزمون و خطا عمل می‌کنیم. آیا با گذشت سی و پنج سال از پیروزی انقلاب اسلامی، رسانه‌های جمعی، خاصه رسانه ملی نیز در همین مسیر آزمون و خطا گام برمی‌دارد؟

بنظر می‌رسد که آزمون و خطا عمدتا در جایی مطرح است که تاثیر یک اقدام، فرایند طولانی‌تر از تاثیر محتوای رسانه‌ای داشته باشد. رسانه ملی به دلیل اینکه به شدت با مفهوم «سرعت اطلاع‌رسانی» در هر زمینه مرتبط است، نمی‌تواند به همان شدتی که در سازمان‌های دیگر مطرح است دچار فرایند آزمون و خطا باشد. علاوه بر آن، رسانه ملی به ویژه در سال‌های اخیر تلاش کرده است که از تجربیات جهانی در این زمینه استفاده کند. البته این اقدام نیز کافی نیست.

تحقیقات صدا و سیما اگر به شکل علنی مطرح شوند، می‌تواند به نوعی آسیب‌شناسی جدی در این زمینه انجام داد. متاسفانه این اقدام، بر خلاف بسیاری از رسانه‌های دیگر جهان، در اینجا صورت نمی‌گیرد و این خود یک نوع «عقب افتادگی رسانه‌ای» است که بیش از همه به خود رسانه ملی ضربه می‌زند. قطعا، اگر این تحقیقات، که معمولا نمی‌توانند توسط افراد یا سازمان‌های دیگر انجام گیرند، به شکل مناسب مطرح شوند امکان مطالعه و ارائه پیشنهاد وجود دارد و در حقیقت با این اقدام می‌توان از آن عقب‌افتادگی نیز جلوگیری نمود.

کد خبر 287078

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha