- روز- داخلی- بازار تهران، حجره شیک، طرح پاساژی
پشت پیشخوان نشسته و خودش را با بادبزن، باد میزند، یک خرمگس پروازکنان به سویش میرود، کمی مزاحم او میشود و سپس روی پیشخوان مینشیند.
درِ گاو صندوق را باز میکند یک بسته صد دلاری بیرون میکشد و صددلار به خرمگس میدهد. خرمگس صددلاری را میگیرد و پروازکنان به سوی خوشبختی میرود و دیگر مزاحمش نمیشود.
به باد زدن خود ادامه میدهد، یک خرپشه پروازکنان به سویش میرود و کمی مزاحم او میشود و روی پیشخوان مینشیند. بار دیگر درِ گاوصندوق را باز کرده، یک بسته صد دلاری بیرون میکشد و محکم با آن روی خرپشه میکوبد.
تصویر خرپشه به صورت دو بعدی روی سطح پیشخوان نقش میبندد. کمی به دور و برش نگاه میکند بعد با صدای بلند میگوید: خوب گوش کنید ببینید چی میگم، با همهتونم، فک نکنین که میتونین منو تیغ بزنین، به من میگن ژیلت.
جمعیت زیادی از خرمگسها و خرپشهها را میبینیم که پروازکنان و جیغزنان از حجره خارج شده و به سوی سر نوشت میروند. یک مشتری وارد مغازه میشود.
مشتری: سلام؛
...: سلام جانم بفرمایید؛
مشتری: یه باشگاه میخواستم.
...: دسته 2 یا لیگ برتری؟
مشتری: نمیدونم، چیا دارین شما؟
...: ببین اون ردیف بالا همه لیگ برتریان، اونایی هم که پشت سرت رو رگال هستش دست 2ایه، دسته 3 و اینام که درهم تو این کارتنا ریخته، حالا دیگه هرچی خودت پسند میکنی.
مشتری: نه اینا که نه، لیگ برتری چیا هستش؟
...: ببین تيم دريايي هست، تيم زميني هست، دیگه عرضم به خدمتت که... هست، زیاد داریم یه بار جدیدم داره میآد برامون، شما پسند کن، هرچی بخوای هست.
مشتری: آقا گهر که الان لیگ نیست که.
...: خب الان نیست، قبلا که بوده، دوبارههم بخوای میآرمش، شما دوراتو زدی اومدی اینجا دیگه برادر من، پس مطمئن باش جای خوبی اومدی.
مشتری: پرسپولیس اینا ندارین؟
...: ببین پرسپولیسو اگه بخوای، الان نمیتونم صد در صد بهت قولشو بدم ولی تا اونجایی که بشه دارم روش کار میکنم. حالا شما میخوای شمارهتو اینجا واسه ما بذار تا ببینیم چی میشه.
مشتری: نه آقا من عجله دارم.
...: ببین یه چیزی برات دارم که راستشو بخوای واسه خودم برداشته بودم ولی چون همچین ازت خوشم اومد، به خاطر اینکه گفتی پرسپولیسا... حالا میرم اونو برات میارم، شک نکن خوشت میآد.
مشتری نیشش باز میشود.
...: از نردبان بالا میرود و دری را توی سقف باز میکند و بعد از چند دقیقه با پارچهای در دستش پایین میآید. پارچه را روی میز پهن میکند. آرم باشگاه ختافه اسپانیا را روی پارچه میبینيم. مشتری کَفَش میبُرد. این هم ختافه، اصل اسپانیا.
مشتری دستی روی پارچه میکشد و ذوق میکند.
...: میخوای یه تن بزنی؟
مشتری: پرو داره این؟
...: بله آقا واسه شما حتما.
مشتری یک تن میزند و پسند میکند.
...: چیز دیگه نمیخوای؟
مشتری: یه پنج متر نوار پرده، سه بسته گیره با 20 تا واشرم برام بذار، کارتخون دارین که؟
...: کارتخونم داریم قربان، من خودم عابر بانکم اصلا عزیزم.
منبع:همشهريجوان
نظر شما