جعفر حق پناه استاد مطالعات منطقهای دانشگاه در ستون سرمقاله روزنامه ایران با تيتر«ایران و ترکیه؛ از رقابت تا همکاری» نوشت:
سفر رئیسجمهوری ترکیه به تهران را میتوان از زوایای متعددی تحلیل کرد؛ در حالی که دید و بازدیدهای مقامهای دو کشور همسایه و برخوردار از مرزهای با ثبات و ایمن امری متعارف بهشمار میآید، اما تقارن این سفر با رویدادهای مهم منطقهای موجب میشود که وجه سیاسی آن از اهمیت مضاعف برخوردار شود. در بعد مناسبات دوجانبه حضور هفت نفر از اعضای کلیدی کابینه و همراهی وزیران اقتصادی و تعداد زیادی از فعالان بخش خصوصی، نشان میدهد که رهبران دو دولت عزم خود را برای گسترش مبادلات تجاری و اقتصادی تا مرز ۳۵ میلیارد دلار جزم کردهاند.
انعقاد ۱۲ تفاهمنامه در حوزههای مختلف و فعالسازی کمیسیون ویژه روابط با ایران میتواند به رفع تنگناها و ناهماهنگیهای موجود و رفع اختلافات موجود بویژه در حوزه انرژی، ترانزیت، سرمایهگذاری و تعرفههای گمرکی منجر شود. بهنظر میرسد اعتمادسازیهایی که در گذشته در حوزه همکاریهای سیاسی و امنیتی صورت گرفته راه را در حوزههای دیگر هموارتر کرده باشد.
در عینحال باوجود این اعتمادسازی و چشمانداز روشن گسترش مناسبات دوجانبه، در سطح منطقهای، وجوه رقابتآمیز بر بعد همکاری در جهت حل مناقشات و بحرانهای امنیتی غلبه دارد. البته هر دو کشور در موضوعاتی مانند امنیت انرژی یا حل و فصل مسالمتآمیز مناقشات در قفقاز جنوبی کمابیش اشتراک نظر دارند، اما در موضوعات سیاسی و امنیتی خاورمیانه مانند بحران سوریه، جنگ داخلی در عراق یا تروریسم و افراطیگری سلفی و اخیراً بحران یمن رویکرد تهران و آنکارا تاحدی جنبه رقابتی پیدا کرده است. هر چند نمیتوان انتظار داشت که این اختلافها در جریان این سفر و حتی آینده نزدیک حل و فصل شود، اما واقعگرایی و توازن قدرت در مناسبات دوجانبه و مهمتر از آن پویشهای امنیتی منطقه میتواند مقدمات کاهش رقابتها و نزدیکی رویکردهای دو کشور را رقم بزند.
همراهی ایران با ایجاد دولت وحدت ملی و جایگزینی آقای حیدر العبادی و نوری مالکی در عراق و کاهش حمایت ترکیه از جریانهای افراطی سلفی مخالف دولت بشار اسد در سوریه و همراهی با نیروهای ائتلاف ضد داعش در آزادسازی شهر کردنشین کوبانی نشانههایی از این واقعگرایی و ایجاد درک مشترک نسبت به تهدیدات ناشی از گسترش افراطیگری و تروریسم در مجاورت مرزهای دو کشور هستند.
از سطح مناسبات دوجانبه و مسائل منطقهای که بگذریم، این سفر و پیامدهای آن بر روابط تهران- آنکارا از زاویه مهم دیگر نیز قابل تحلیل است که به موقعیت دو کشور در نظام بینالملل و مناسبات آنها با قدرتهای بزرگ مربوط میشود و حتی الگوی همکاری- رقابت آنها در مسائل منطقهای را نیز تحتالشعاع قرار میدهد. طی دهه اخیر رویکرد نگاه به شرق و تعامل با مناطق پیرامونی بر سیاست خارجی ترکیه تفوق بیشتری یافته و به موازات آن در مقایسه با گذشته فاصله بیشتری میان این کشور با اتحادیه اروپا، ناتو و امریکا در حوزههای مختلف پدید آورده است. نمیتوان تأثیر متغیرهای هویتی و هنجاری حاکم بر ذهنیت رهبران حزب عدالت و توسعه و طبقه متوسط جدید هوادار آن بر این نگرش بینالمللی را نادیده گرفت. انگارههای جدید در سیاست خارجی این کشور افق تازهای در مناسبات با شرق و کشورهای همجوار بویژه ایران ترسیم خواهند کرد.
در جمعبندی بحث این نکته قابل ذکر است که بنابر ادبیات روابط بینالملل، بحرانهای بینالمللی و منطقهای در زمانی که به اوج خود میرسند، امکان تازهای برای نزدیک شدن قدرتهای ذینفع به منظور مدیریت بحران فراهم میآورند. در این شرایط و پس از زورآزماییها میان بازیگران منطقهای و مشخص شدن نتایج آزمونهای سعی و خطا قدرتهای ذینفع همکاری را بر رقابت ترجیح میدهند. در این چارچوب، برخلاف برخی تحلیلها، سفر اردوغان به تهران و رایزنی با مقامات کشورمان در مقطعی کاملاً مناسب صورت گرفت زیرا با توجه به نقش و نفوذ منطقهای ایران و ترکیه، میتوان انتظار داشت که علاوه بر گسترش روابط اقتصادی، سیاسی و فرهنگی دوجانبه، تعامل بیشتری میان تهران و آنکارا برای مدیریت بحرانهای منطقهای برقرار شود. و کلام آخر اینکه به بار نشستن دیپلماسی هستهای ایران ثمرات و پیامدهای مثبت فراوانی برای کشورمان به همراه خواهد آورد. سفر اردوغان نقطه آغازین است. مقامات بلندپایه دولتهای دیگر هم در راهند.
- مردم، رهبری و ماجرای لوزان
محمد ایمانی در ستون سرمقاله روزنامه کیهان نوشت:
۱- از نیمه شب سیزدهم فروردین که بیانیه لوزان منتشر شد، موضع مردم ایران و رهبر معظم انقلاب نسبت به این بیانیه مورد توجه رسانهها و تحلیلگران قرار گرفت. طیفی از رسانهها و تحلیلگران به ارزیابی بیانیه پرداختند اما طیف دیگر اقدام به گمانهزنی درباره نظر مردم و رهبری کردند؛ برخی هم پیشتر رفتند و رفتاری را مرتکب شدند که میتوان آن را مصادره به مطلوب موضع مردم و رهبری به نفع تحلیل مورد علاقه خود یا تحمیل تحلیل خود به واقعیت نام نهاد. رفتار اخیر با نوعی از همپوشانی طیف رسانهای خاص داخلی و خارجی همراه بود و این احتمال را به ذهن متبادر میکرد که طیف مذکور بدون هزینه کردن از عنوان «مردم» و «رهبری» قادر نیست قضاوت خود را در میان افکار عمومی و نخبگان و ناظران جا بیندازد و بنابراین به شکلی شتابزده از قاعده و رأس نظام هزینه میکند.
۲- در همین حیص و بیص اتفاق دیگری نیز صورت بست. شبکه سیاسی و رسانهای معارض با انقلاب تلاش کرد به سنت مألوف خود به یک دو قطبی غیر واقعی در داخل دست بزند و توپی را که در زمین حریف (دشمن) است به درون زمین ایران برگرداند. به تعبیر دیگر به جای وحدت و همدلی ضروری در برابر دشمنان زیادهخواه و متکبر قرار بود یک دوقطبی القا شود که در یک سمت آن هیجان و شادی پیروزی و در سمت دیگر آن سرخوردگی و احساس شکست و از دست رفتن همه چیز باشد. یک طرف القای «فتحالفتوح» و «پیروزی مشعشع تاریخی» و انتساب این تحلیل به «مردم» بود که در عملکردها و تصاویر و گزارشهای بیبیسی و صدای آمریکا و برخی تیترهای نشریات داخلی نظیر «عبور از بحران» و «شگون سیزده» و... نمود پیدا کرد و در مقابل ادعای سرکشیدن «جام زهر» و «بازگشت به وضعیت قبول قطعنامه ۵۹۸» و «آغاز عقبنشینیهای رژیم»! و... از سوی محافل معارض القا شد تا در برابر استراتژی «همدلی»، به تقابل ملت و حاکمیت دامن بزند؛ سناریویی که در مصاحبه اخیر اوباما با نیویورک تایمز و اذعان به روحیه مقاومت و تسلیمناپذیری ملت ایران رنگ باخت.
۳- واکنش مردم ایران به ماجرا چیست؟ روشن است که اگر توافقی متضمن حفظ حق پیشرفت ملت ایران در کنار رفع تحریمهای ظالمانه- به موازات شفافسازی متقابل- باشد مایه شادمانی قاطبه مردم ماست. اما آیا یک «چرکنویس» - به تعبیر دکتر ظریف- با هر محتوایی آن قدر مایه در خود دارد که موجب «جشن ملی» شود؟! آسوشیتدپرس، فرانسپرس، رویتر و یک خبرگزاری نشان شده و مورد طمع داخلی با چند فریم عکس سعی کردند جشن و شادمانی مردم ایران را تداعی بکنند؛ همچنان که روز بازگشت دکتر ظریف یک جمعیت چند ده نفره، شعارهای قالبی و سفارشی جریان آلوده به فتنه و آشوب ۸۸ را تکرار کردند.
فعلاً بر آن نیستیم که بگوییم چند تجمع چند ده نفره، خودجوش یا سازمان یافته و یا خودجوش سازمان یافته (!) بود؛ همچنان که نمیپرسیم ماشینهای چند صد میلیونی آدمهای خوشحال (!) برخی از این عکسها چه نسبتی با قاطبه مردم و چه تناسبی با لغو یا ابقای تحریمها دارد! اصلاً فرض را بر این میگیریم که از طبقه متوسط و پایین شهری هم در آن تجمعهای چند ده - یا به فرض- چند صد نفره حضور داشتند و حقیقتاً خیال کردند اتفاق مهمی مثلاً درباره لغو تحریمها و... پیش آمده و شادی کردند.
فعلاً چشممان را هم به آن یکی دو نفری که یورو و دلار را با افتخار سر دست گرفتند - و تغییر نام میدان «استقلال» پایتخت اوکراین به «یورو» از سوی غربگراها را تداعی کردند- یا آن خانمی که روسری خود را به باد خودروی لوکس خود و همراهانش سپرد، میبندیم. آن کامنتهای بلاصاحب فضای مجازی و معرکهگیری «کلیک، کلیک- بنگ، بنگ»های اپوزیسیون را هم به کناری میگذاریم که برای تشفی خاطر یکدیگر نوشتند برای سلامتی هم زهرماری مصرف کرده یا با تصاویر در حال سخنرانی اوباما و کری در ماهوارهها عکس «سلفی» دو نفره گرفتهاند!
۴- اصلاً به ترکیب عادی و غیرعادی آن عکسها و اینکه چه قدر شهروندان معمولی و چه قدر افراد خاص و استثنایی بودهاند کاری نداشته باشیم و این گونه بپرسیم که این نمایش آمیخته با هیجان چه نسبتی با قاطبه مردم ما دارد؟ این پرسش از آن جهت مهم است که میتواند آدرس درست یا غلط درباره ملت ایران بدهد. البته آمریکاییها و اروپاییها حقیقت ملت ما را در حماسه ۲۲ بهمن سال گذشته دیدهاند و نیک میدانند که این ملت با وجود علاقمندی به حل چالشهای خارجی و از جمله تحریمها، حاضر نیست بر سر عزت و حیثیت و آینده خود معامله کند. اما میتوان برای دیر باورترین ذهنها نیز یک استدلال ساده ارائه کرد و از این بحث عبور کرد. همه ما پیروزی تیم ملی فوتبال بر استرالیا و صعود به جام جهانی و همچنین صعود اخیر به جام جهانی را به خاطر داریم. جمعیتی که در این ۲ اتفاق برای ابراز شادی و هیجان به خیابانها آمدند را تداعی کنید.
آیا حتی یک هزارم جمعیت شادمان از پیروزی تیم ملی بر تیم استرالیا، برای بیانیه لوزان ابراز ذوق و هیجان کردند؟! معلوم است که موفقیتهای جهانی آن هم در سطح چالش هستهای موجب شادمانی و خوشحالی مردم ما خواهد شد اما چرا باید مردمی که به یک معنا ۱۲ سال و به یک معنای تاریخیتر ۲۰۰ سال است بد عهدی و بیصداقتی دشمنان را تجربه کردهاند، برای چرکنویس یک توافق هیجان زده شوند؟ شادی و جشن و روحیه واقعی همین ملت مظلوم اما عزیز و مقتدر را اگر دیده بینا و منصفی باشد باید در ۲۲ بهمنهای دهها میلیونی خانوادگی دیده باشد یا در همین مصاحبه اخیر اوباما با نیویورک تایمز مرور کند.
او میگوید «ایران کشوری است که در برابر جنگ ۸ ساله مقاومت کرده و یک میلیون کشته داده است؛ آنها نشان دادهاند در ارتباط با برنامه هستهای که آن را مایه غرور و در مواردی بقای ملی میدانند، سختیها را تحمل میکنند». این حقیقت و هویت و فضیلت ملت ایران حتی به شهادت دشمنترین دشمنان اوست. با این وصف طیفهایی که با شعبده رسانهای سطح ملتی این چنین ایستاده بر سر حقوق خود را در حد ذوق زدگی برای چرکنویس یک بیانیه -یا پرچم کردن دلار و یورو (!) - پایین میآورند، مأمور یا ابزار تزریق حس ضعف به داخل و حس قدرت به دشمن هستند.
۵- رهبر معظم انقلاب به عنوان کانون همدلی و هماهنگ کننده جبهه ملت ایران همواره مورد توجه دوستان و دشمنان کینهتوز بوده است. مدیریت رهبری در قبال چالشهای مهم از جمله در سیاست خارجی همواره معطوف به ایجاد انسجام ملی، انسجام نخبگان و انسجام حاکمیتی بوده به نحوی که در مسیر پیشرفت ملی، جمع میان چند طیف «شتابان، پیشرو، متوسطالحال، کندرو، جامانده و تأخیری» حاصل آید و این کاروان ملی را در فراز و نشیبها با همراهی و همدلی به سمت آرمانها پیش ببرد.
در حالی که در آمریکا، اوباما به اعتبار عملکرد سایر نهادهای رسمی و غیر رسمی قدرت به عنوان یک رئیس جمهور ضعیفالاختیار به تصویر درآمده، در این سوی میدان، امام و رهبری به شکل قاطع از نوع دولتها حمایت کردهاند مگر جاهایی که کار به عبور از خط قرمز منافع ملی و استراتژی کلان نظام کشیده باشد. این جمله از باراک اوباما شنیدنی است که به نیویورک تایمز میگوید «رهبر ایران فردی است که به سختی میتوان درون وی را خواند. او معمولاً از جنایتهایی که در گذشته علیه کشورش شده یاد میکند اما آنچه روشن است او در این مذاکرات به مذاکره کنندگانش آزادی عمل و اختیار داد تا امتیازهای مهمی بدهند که امکان به ثمر رسیدن توافق را فراهم میکند؛ هر چند که او به غرب بدبین است».
۶- این سخن اوباما در واقع اعتراف به شکست یک پروژه موازی و جانبی در مذاکرات - بلکه مهمتر از اصل مذاکرات- در زمینه ایجاد دوقطبی و القای حاکمیت دوگانه است. ایجاد یا القای تقابل میان دولت و حاکمیت ایران همواره وجهه همت آمریکا و غرب بوده است تا بدین ترتیب یا امر سیاست و پیشرفت را در داخل ایران قفل کرده و افکار عمومی را متحیر و مأیوس سازند و یا به عنوان دستاوردی همسنگ، دست هماهنگ کننده و فرمانده کلان ایران برای هدایت خط دفاع و پیشرفت در برابر دشمنی غرب را ببندند و به فهم احمقانه خود، ایجاد انفعال کنند.
میدان و مجال مانوری که رهبر حکیم انقلاب با طرح تاکتیک نرمش قهرمانانه برای دولت یازدهم و گشودن گره مذاکرات هستهای و گرفتن مجال بهانهجویی دشمن فراهم کردند، در نوع خود بینظیر است. بدین ترتیب تیم مذاکره کننده مجال یافت در کنار رعایت خطوط قرمز فنی و سیاسی که برآمده از جمعبندیهای کارشناسی و ابلاغ رهبری است، در مذاکرات انعطاف نشان دهد. در مقابل اوبامای با هوش و زیرک که قرار بود عملیات فریب را در حوزه مذاکره به اجرا بگذارد و حیثیت آمریکا را بازسازی کند به همراه دولت خود هول کردند که عمق رفتار ایران را نفهمیده و پس از توافق موقت ژنو با بدفهمی از نرمش قهرمانانه، به بدعهدی و سوء استفاده و ۱۰۰ مورد تحریم جدید و تهدید به گزینه نظامی پرداختند. آنها پس از انتشار بیانیه لوزان نیز به رهنمود روشنگر رهبر معظم انقلاب مبنی بر غیر قابل اعتماد بودن، بیصداقتی و عهدشکنی آمریکا صحه گذاشتند که به باز تفسیر همین توافق نیم بند پرداختند و تصریح کردند شاکله تحریمها را با وجود مطالبه امتیازهای نقد نظیر کاهش سانتریفیوژهای فعال نطنز از ۱۹ هزار به ۵ هزار دستگاه، توقف غنیسازی ۲۰ درصد در فردو، باز طراحی رآکتور اراک و... تداوم خواهند بخشید.
۷- منطق رهبر انقلاب درباره نرمش قهرمانانه و مجال و مرز آن روشن است و هر بیانیه و توافقی را هم باید در همین منظومه راهبردی ارزیابی کرد. به این عبارات عنایت فرمایید: «تعامل ایرادی ندارد منتها طرف مقابل و شگردهای او را باید شناخت، ممکن است دشمن سر راه شما را بگیرد، بگوید از اینجا نباید جلو بروید. سازش با او به این صورت نیست که شما قبول کنید برگردید؛ هنر این است که شما کاری کنید که راهتان را ادامه دهید و الا اگر چنانچه توافق و تفاهم به این معنا بود که بگوید شما باید از این راه برگردید، شما هم بگویید خیلی خوب، اینکه خسارت است». «نرمش و انعطاف و مانور هنرمندانه و قهرمانانه نبایستی به معنای عبور از خطوط قرمز یا برگشتن از راهبردهای اساسی یا عدم توجه به آرمانها شد. اینها را باید رعایت کرد». «عرصه سیاست خارجی میدان نرمش قهرمانانه است اما نرمشی که در برابر دشمن تیز باشد.
دیپلماتهای ما باید در مواضع اصولی خود محکم بایستند و استقامت و پایمردی امام خمینی را الگوی خود قرار دهند». «با اینکه این دوستان و برادران] تیم مذاکره کننده [برادران خوبی هستند، برادران امینی هستند و میدانیم که دارند برای صلاح کشور تلاش میکنند. در عین حال من نگرانم چون طرف مقابل طرف حیلهگری است... اهل حیلهگری و خدعه و از پشت خنجر زدن است. احتیاجشان] به خدعهگری [هم زیاد است و هم عمل میکنند». و «این حرف آمریکاییها که ما قرارداد با ایران میبندیم بعد نگاه میکنیم ببینیم اگر به قرارداد عمل کردند تحریمها را برمیداریم، حرف غلط و غیرقابل قبولی است. این را ما قبول نداریم. رفع تحریمها جزو موضوعات مذاکره است نه نتیجه مذاکرات. این یک خدعه آمریکایی است».
همانگونه که رهبر حکیم انقلاب در حرم مطهر رضوی (ع) عنوان کردند آمریکا به حربه تحریم به عنوان ابزار کارزار و ایجاد بیثباتی علیه امنیت بینظیر ایران در منطقه نگاه میکند. آمریکاییها به اعتبار شکستهای گسترده از ایران در چهارگوشه غرب آسیا، تأثیرگذاری بر ساختار جمهوری اسلامی از طریق فشار به مردم ایران را مد نظر دارند و بنابراین دلیلی نمیبینند این حربه را کنار بگذارند حتی اگر تظاهر به آن کنند.
- اهمیت تأمین امنیت غذایی
علی ربیعی. وزیرتعاون، کار و رفاه اجتماعی در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت:
سازمان بهداشت جهانی از سال ١٩۵٠ به این سو، روز هفتم آوریل هر سال را به نام روز جهانی بهداشت نامگذاری کرده است و به این مناسبت روز گذشته در ایران هم برنامههایی برگزار شد. شعار امسال روزجهانی بهداشت، «امنیت غذایی» است. گزارشهای سازمانهای بینالمللی بیانگر این است که سالانه بیش از دومیلیون نفر در جهان بهدلیل مصرف غذا یا آب آلوده از بین میروند. از سوی دیگر گفته میشود از میان یکمیلیاردو٢٠٠میلیون نفر فقیری که در کشورهای درحالتوسعه زندگی میکنند بیش از ٨٠٠میلیون نفر از گرسنگی رنج میبرند. دقت در این دادهها نشان میدهد که تحقق سلامت و امنیت غذایی یک چالش و دغدغه جهانی است. با شروعبهکار دولت تدبیروامید اجرای سیاستهای رفاهی منسجم بهعنوان حق مردم و در راستای ایجاد فرصتهای برابر، گسترش عدالت اجتماعی، افزایش اعتماد اجتماعی و تضمین توسعه و پیشرفت کشور در دستور کار قرار گرفت.
در این میان مبارزه با فقر درمان و فقر غذایی بهعنوان دو رکن مهم سیاستهای رفاهی منسجم در رأس اولویتهای وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی تعریف شد. در مقوله مبارزه با فقر درمان، یکی از موفقیتهای مهم دولت، اجرای طرح تحول نظام سلامت با هدف محرومیتزدایی و فقرزدایی بوده است. در این طرح که بخشهای مختلف وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی بهعنوان همراهان بینام و نشان نقش بیبدیلی در اجرای آن ایفا کردند، تخصیص منابع برای امنیت خوراکی نه بهعنوان یک هزینه، بلکه بهعنوان سرمایهگذاری برای ارتقای کیفیت زندگی افراد در نظر گرفته شد.
در طرح سلامت، بیمهها با افزایش سطح پوشش بیمهای در بخش ارائه خدمات درمانی و افزایش سطح داروهای تحت پوشش، نقش کلیدی در این حوزه ایفا کردند. یکی دیگر از اقدامات مهم و استراتژیک دولت و این وزارتخانه در مبارزه با فقر درمان، بیمهشدن هشتمیلیوننفر ایرانی بود که نهتنها باعث تحقق یکی از آرزوهای امام خمینی (ره) و دغدغههای مقاممعظمرهبری شد بلکه سهم هزینههای درمان در بخشی عمده از گروههای کمدرآمد جامعه کاهش یافت. اجرای طرح حمایت غذایی از گروههای کمدرآمدی که دچار فقر غذایی هستند اقدام مهم دیگری بود که در سال ١٣٩٣ در وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی انجام شد.
اجرای این طرح که دارای پیچیدگیها و ظرایف فراوانی بود، آنهم بعد از تجربه ناموفق توزیع سبد کالا، یک تجربه موفق سیاستگذاری بهشمار میرود که حتی تحسین مجامع بینالمللی را نیز بهدنبال داشت. در اجرای این طرح با شناسایی دقیق گروههای هدف، ایجاد هماهنگی بین نهادها و دستگاههای ذیربط و استفاده از کارتهای اعتباری سبدهای غذایی بین ١٠میلیوننفر از افرادی که دچار فقر غذایی بودند، توزیع شد. ذکر این نکته ضروری است که در تداوم این طرح بهسمت هدفمندشدن بیشتر و تعیین گروههای مشخص مانند کودکان و زنان باردار پیش خواهیم رفت. باید توجه شود که مبارزه با فقر غذایی، فرصتی برای توانمندسازی افراد است. فقر خوراکی با سلامت افراد رابطه مستقیم دارد و زمینهساز بیماری، بیکاری و بسیاری از نابهنجاریها و جرائم اجتماعی است. فقر خوراکی اگر در زنان باردار و کودکان وجود داشته باشد سرنوشت فرد را تا آخر عمر رقم میزند چراکه تقریبا ٩٠درصد رشد و تکامل مغز یک کودک، تا قبل از پنجسالگی اتفاق میافتد. با این وصف اجرای موفق طرح حمایت غذایی را میتوان اقدامی مهم برای جلوگیری از بیننسلیشدن فقر در کشور ارزیابی کرد.
- رییسجمهور ترکیه یا پادشاه عربستان؟
روزنامه اعتماد در ستون سرمقالهاش نوشت:
روز گذشته آقای اردوغان، رییسجمهور ترکیه سفر خود به ایران را آغاز کرد؛ سفری که انجام آن به دلیل اظهارات غیرمسوولانه وی علیه ایران با مخالفتهایی مواجه شده بود. روابط ایران و ترکیه در شرایطی نیست که کسی بخواهد آن را قربانی مسائل گذرا و حاشیهای کند. همچنین آگاهان به امور ترکیه میدانند که اردوغان چرا این موضع را گرفته است. بدهی کلان اقتصاد ترکیه که گفته میشود بیش از ۴٠٠ میلیارد دلار است- که بدهی بخش خصوصی آن فقط ٢٧٠ میلیارد دلار است- اجازه نمیدهد که دولتمردان آن کشور مواضع غیر متضاد و منصفانهای را اتخاذ کنند و چارهای ندارند جز اینکه در برابر روابط خود با عربستان و سایر شیخنشینهای خلیج فارس کوتاه بیایند تا بلکه قدری از فشار این بدهیها از طریق این روابط خنثی شود حتی اگر به قیمت حمایت ترکیه از بمباران مردم بیگناه یمن باشد. اگر چه این موضعگیری قابل درک است ولی آقای اردوغان باید دلیل واقعی آن را بگوید نه اینکه همسو با عربستان به کمک دروغپردازی آنها بشتابد. حتی اگر واقعیت را هم نمیگوید مجاز به قلب کردن واقعیت نیست.
اینکه عامل وضع یمن و اوضاع آنجا نتیجه دخالت ایران معرفی شود از دولت ترکیه پذیرفتنی نیست. چرا؟ به دلیل تجربه سوریه! ترکیه صدها کیلومتر مرز مشترک با سوریه دارد و سوریه نیز عملا درگیر جنگ داخلی و بیش از نیمی از خاک آن کشور تحت سیطره مخالفان بود در چنین شرایطی دولت ترکیه به همراه شیخ نشینهای خلیج فارس و نیز با حمایت اتحادیه اروپا و ایالات متحده تمام قد از مخالفان بشار اسد حمایت و بارها و بارها بهطور صریح اعلام کردند که بشار اسد باید برود و تاریخ رفتن و کشوری که باید برود را هم تعیین و حتی مسیرهای ارسال اسلحه به دولت سوریه را مسدود کردند و پول و سلاح و نیروهای چند ملیتی را به سوی مخالفان سرازیر کردند و در برابر تمام این اقدامات مداخلهجویانه که به صراحت هم گفته میشد نه تنها حکومت سوریه سقوط نکرد بلکه این وضع مخالفان است که در شرایط بحرانی قرار گرفته و از دل آنها هم بلای داعش به مردم منطقه هدیه شده است. از سوی دیگر ایران هیچگاه چنین مواضعی علیه دولت ساقط شده یمن نداشته و اصولا مرز مشترکی هم با آن ندارد و از یمن خیلی هم دور است و اطراف یمن هم به محاصره عمان و عربستان و مصر و امثال اینهاست، با وجود این طی فقط چند هفته دولت مورد حمایت عربستان سقوط کرد و رییسجمهورش فراری شد. چگونه میتوان چنین تحولی را به دخالت دیگران ربط داد؟
اگر دخالت کشورها میتواند رژیمی را به این سرعت ساقط کند چرا دخالتهای ترکیه و همپیمانانش در سوریه نه تنها منجر به سقوط اسد نشده بلکه نتیجه عکس هم داشته است؟ این نحوه عملکرد دولت ترکیه موجب میشود که ناظر بیرونی نقش آن دولت را در ادامه و جهت تامین منافع عربستان ببیند و نه کشور و مردم ترکیه. ایفای چنین نقشی برای ترکیه و حزب عدالت و توسعه با ادعاهای آن سازگاری ندارد. آقای اردوغان چگونه میتواند در کنار سیسی علیه مردم یمن بایستد؟
تنها یک پاسخ وجود دارد. پول عربستان اکسیر معجزهآسایی است که اردوغان را کنار سیسی کودتاچی و علیه مردم یمن قرار میدهد. آقای اردوغان! شما که برای مردم فلسطین کشتی کمک فرستادید و با حمله اسراییل علیه آن کشتی مواجه شدید آیا الان هم حاضرید برای زخمیهای یمن یک کانتینر دارو بفرستید؟ فرض کنیم که نخواهید این کار را انجام دهید چرا در این مورد موضع ضد ایرانی و البته ناروایی را گرفتهاید؟ شما که بشار اسد را به جنایت علیه مردم سوریه متهم میکردید چگونه الان در برابر بمباران یمن از سوی یک کشور خارجی نه تنها ساکت نشستهاید بلکه حمایت هم میکنید و از همه بدتر اینکه برای توجیه این موضع غیراصولی ایران را متهم میکنید؟ امیدواریم این سفر از حیث اصلاح این مواضع موثر واقع شود.
نظر شما