گاهي در دنياي قصهها بود و نبودش معلوم نيست، گاهي با چندتا صفر ناقابل تنها ميماند اما ارزشاش چند برابر ميشود، گاهي نمايندهاي ميشود براي جمعي زياد و گاهي هم در لابهلاي فرايندهايي درست و يا غلط مساوي «همه» قرار ميگيرد. بگذاريد، براي فهم بيشتر موضوع مثالهايي بزنم. واضح است كه هيچگاه نميتوان مجلسي تشكيل داد كه در آن همه جمعيت يك كشور حضور داشته باشند. عقل حكم ميكند كه بايد براي هر منطقهاي «نماينده»اي انتخاب كرد تا به نمايندگي از بخشي از جمعيت يك كشور در نظام پارلماني حضور داشته باشد. آن وقت يك جمع 300-200 نفري ميشوند نمايندگان يك ملتِ 80-70 ميليون نفره. طبيعي است كه در اين سيستم اعطاي نمايندگي به اين افراد كاملا پذيرفته شده و عقلاني باشد. حتي در روشهاي نمونهبرداري تصادفي در نظامهاي پژوهشي هم به نمايندگي يك نمونه كوچك براي جمعيتي بزرگ ميتوان اعتماد و اطمينان كرد. ضرب المثلي داريم كه ميگويد: «مشت نمونه خروار است» اگر واقعا اين مشت بهصورت تصادفي از يك خروار گندم گرفته شده باشد، بنا بر علم احتمالات ميتوان با درصدي خطا آن را به جمعيت اصلي تعميم داد.
اما نظامها و سيستمهاي ديگري هم هستند كه «نمايندگي» ايجاد ميكنند. نظامهاي رسانهاي چنين وضعيتي دارند، با اين تفاوت بزرگ كه در خلال فرايندهاي رسانهاي اغلب براي افراد، هويتها و شخصيتهاي خاصي نمايندگي كاذب ايجاد ميشود؛ يعني نميشود بهصورت عقلاني و انتقادي پذيرفت كه موضوع رسانهايشده لزوما قابلتعميم به جمعيت بزرگتر خويش باشد اما در ذهن مخاطب اين نمايندگي ايجاد يا كاشته ميشود. اين نوع نمايندگي وقتي بسيار خطرناك ميشود كه رسانه تنها وسيله ما براي فهم موضوع بوده و امكان رجوع ما به اصل واقعيت مسدود و يا سخت باشد. فيلم ضدايراني «300» در خلال يك روايت غيرواقعي تاريخي، ايرانيها را افرادي وحشي و خونريز نشان ميدهد. بينندگاني كه خارج از مرزهاي ما نشستهاند و هيچگونه دسترسي مستقيمي نيز به ما ندارند، شخصيتهاي اين فيلم را به همه ايرانيها تعميم ميدهند. نمونه مقابلش را در همين مذاكرات هستهاي ميتوانيد ببينيد. در جايي كه نگاه همه رسانههاي دنيا به آنجا دوخته شده، محمد جواد ظريف در كمتر نمايي بدون لبخند ديده ميشود. واضح است كه مردم دنيا گشادهرويي وزيرامورخارجه ما را به همهمان تعميم بدهند، گرچه كه در واقعيت بسياري از ما ممكن است چنين نباشيم.
نمونههاي ملموسترش را اين روزها بهينه شاهد هستيم. پزشكان و وكلا چرا به سريال «در حاشيه» مهران مديري اعتراض ميكنند؟ چون شخصيتهاي اين سريال براي اين اصناف در ذهن بينندگان ايجاد نمايندگي ميكنند. مطمئنا همه پزشكان زيبايي مثل دكتر كاشف پنجهطلا نيستند اما رسانه و ذهن مخاطب در خلال شوخي و طنز كار خودشان را به درستي انجام ميدهند: يكي مساوي همه قرار ميگيرد.
اتفاقي كه در فرودگاه جده افتاده براي همه ما ايرانيها تلخ و ناگوار است اما كافي است نگاهي به سير پيامهاي دنياي مجازي بيندازيد تا بدانيد كه چگونه همه ما داريم عمل خلاف 2 مأمور فرودگاه را به كل اعراب نه در زمان فعلي بلكه در هميشه تاريخ نسبت ميدهيم. اگر چنين فرايندي عقلاني است، پس عمل خلافِ نسبتا مشابهي كه از سوي ديپلمات ما در برزيل و يا تداركات چي ما در بازيهاي آسيايي رخ داد نيز بايد به همه ما ايرانيها به درستي تعميم داده شود.
اين خاصيت و توانايي رسانه براي ايجاد نمايندگي اگر بهصورت خودآگاهانه در ذهن ما تحليل نشود، به راحتي ميتواند بعضا به مشكلاتي بغرنج منجر شده و يا مسير زندگي و تصميمات ما را تغيير بدهد. باور كنيد گاهي برخي جنگهاي بزرگ تاريخ بهدليل همين بيتوجهي ساده رخ داده است. رسانه، آيينهاي براي بازنمايي رويدادها، هويتها، شخصيتها، اصناف و گروههاي مختلف است. مراقب باشيم كه آن «يكي» موجود در يك رويداد رسانهاي را به اندازه «همه» آن جمعيت در دنياي واقعي بزرگ كنيم.
نظر شما