دوشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۴ - ۰۶:۰۴
۰ نفر

همشهری آنلاین: فشار داعش بر استان الانبار، افزایش همکاری ایران و افغانستان، پولشویی و مدرک شویی و ... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌های صبح دوشنبه-۳۱ فروردین- جای گرفتند.

محمد ایرانی سفیر سابق ایران در لبنان و اردن با تيتر«مسیرهای بازگشت داعش»در ستون روزنامه شرق نوشت: روزنامه شرق؛۳۱ فروردین
خبرهای ضدونقیض از فشار داعش بر مرکز استان «انبار» یعنی شهر «رمادی»، توجه به وضعیت جغرافیای می‌دانی در عراق را دوچندان می‌کند. شرایط عراق امروز اگرچه به لحاظ ثبات، نسبت به گذشته در وضعیت مناسب‌تری قرار دارد اما مناطقی که با تلاش بسیار ارتش، عشایر، نیروهای مردمی و پیشمرگه‌ها از دست تکفیری‌های داعش خارج شده، همچنان در معرض تهدید اشغال دوباره توسط تروریست‌ها قرار دارد.

به بیان دیگر، برای حفظ این شهر‌ها از هجمه دوباره داعش، نیاز به نیروهای ارتشی آموزش‌دیده و نیروهای مردمی است و اگر مدافعان شهر‌ها مردم باشند، دولت از جهات بسیاری می‌تواند به تداوم آزادسازی و حفظ مناطق عراق امیدوار باشد؛ به ویژه که عشایر به دلیل ویژگی‌هایی چون شجاعت و نفوذ در مناطق مختلف عراق، سد محکمی برای مقابله با تکفیری‌ها به شمار می‌روند. اگر عشایر و نیروهای مردمی به ویژه در مناطق سنی‌نشین، به هر دلیلی خود را با دولت مرکزی عراق در پیوند نبینند یا از حضور داعش در مناطق خود احساس نگرانی نکنند امکان تهدید شهرهای بزرگ عراق وجود دارد. تمام روستا‌ها در مسیر تردد تکفیری‌ها، تنها با داشتن نیروهای عشایر و مردمی می‌توانند به یک مانع جدی برای تروریست‌ها تبدیل شوند و در غیراین‌صورت، آن‌ها آزادانه به جابه‌جایی نیرو خواهند پرداخت.

این تجربه از دوران گذشته وجود دارد و به همین دلیل، حتی در دوران صدام توجه ویژه‌ای به عشایر صورت می‌گرفت. نکته دوم به موقعیت استان «انبار» و شهر الرمادی بازمی‌گردد. امتداد سمت غرب و جنوب غرب آن، مستقیما به مرزهای عربستان سعودی و اردن می‌رسد و تمرکز جمعیتی آن، متفاوت از نقاط دیگر است. تروریست‌ها در این منطقه به راحتی در تردد هستند. تفاوت آن با تکریت و موصل در شمال عراق، این است که امتداد آن شهر‌ها به مناطق کردنشین می‌رسد که بخش عمده‌ای از آن‌ها با داعش درگیر هستند. برای عبور از این مراکز، مسیحیان، ایزدی‌ها و... نیز حضور دارند و رودخانه‌های بزرگی مثل دجله و فرات هم به‌عنوان مانع طبیعی در مقابل داعش قرار دارد.

نیروهای تکفیری با توجه به آموزش‌های کاربردی‌ای که دیده‌اند و وسایل نقلیه تندرویی که در اختیار دارند به سرعت جابه‌جا شده و خود را به جبهه جنوبی می‌رسانند. بنابراین شهرهای این قسمت از عراق، بیشتر در معرض تهدید قرار دارند. تکفیری‌ها از ویژگی سرعت انتقال و جابه‌جایی بالای برخوردارند، این درحالی است که ارتش‌ها در سراسر جهان، به‌دلیل ساختار و هماهنگی‌هایی که در سطوح مختلف نیاز دارند، کند حرکت می‌کنند. در اینجا نقش نیروهای موسوم به «میلیشیا» بیشتر خود را نشان می‌دهد.

داعش نیز به‌عنوان یک نیروی نامنظم، به سرعت در صحرا جابه‌جا می‌شود. در مقطع تهدید موصل، تنها ۴٨ساعت طول کشید که نیروهای داعش خود را به حلب در سوریه رساندند و بیش از ۵٠٠ کیلومتر را در ۴٨ساعت طی کردند که این یکی از ویژگی‌های عملیاتی داعش است. نگارنده بار‌ها یادآور شده تصور ریشه‌کنی سهل‌الوصول داعش، تصوری باطل است. این گروهک فارغ از مباحث اندیشه‌ای و تئوریک، از برخی ابزار‌ها برای تهییج جوانان مسلمان استفاده می‌کند و با وجود تلفات گسترده، همچنان محل ورود نیروهای جدید است. این تفکر از شمال آفریقا تا شرق جهان اسلام یعنی مالزی و اندونزی رسوخ کرده و نمی‌توان با آن به این راحتی برخورد کرد. باید ابزارهای فرهنگی و روش‌های اندیشه‌ای و تفکر در کنار ابزار سیاسی و نظامی قرار گیرد تا مقابله با آن امکان‌پذیر شود. در عین حال شاهراه‌هایی که به داعش کمک می‌رساند با مذاکره باید مسدود شود و خطر این جریان، واقعا از سوی همه طرف‌ها درک شود. کشورهای همسایه کمک‌رسان به تکفیری‌ها باید قانع شوند که این گروهک در آینده برای آن‌ها خطری بزرگ است.

ما تا رسیدن به این مرحله همچنان فاصله زیادی داریم. در عراق به دلیل متزلزل‌بودن دولت و ارتش، این فاصله به‌خوبی احساس می‌شود. آن‌ها در مناطقی که به لحاظ جغرافیایی در اختیار شیعیان است به سختی نفوذ می‌کنند، اما مناطق دیگر به سبب ویژگی‌های جغرافیایی و مذهبی، شرایط متفاوتی دارند. نگرانی درباره دوپاره‌شدن عراق با تداوم کم‌توجهی منطقه‌ای و بین‌المللی به تحرکات خطرناک داعش، کاملا جدی است.

  • فرزند یا فرمانده؟

روزنامه کیهان در ستون سرمقاله‌اش آورد: روزنامه کیهان؛۳۱ فروردین

۱- مالک اش‌تر و اشعث‌بن قیس و عمار یاسر، ژنرال‌ها و سرلشکرهای سپاه امیر مؤمنان (ع) در جنگ صفین هستند که هر کدام فرماندهی بخشی از لشکر را برعهده دارند. همه منصوب امام هستند اما هر یک کارنامه‌ای متفاوت از خدمت یا خیانت برجای می‌گذارند. در حوزه حکومت‌داری نیز همین سیاق جاری است. مالک اش‌تر و کمیل بن زیاد و اشعث بن قیس و عثمان بن حنیف و محمد بن ابی‌بکر و زیادبن ابیه و عبداله بن عباس هر یک فرمانداران حضرت برای مصر و آذربایجان و هیت و فارس و بصره محسوب می‌شوند اما کارنامه‌ای به غایت متفاوت بر جای گذاشته‌اند.

از منظری دیگر فرمانده کل قوا در دو جنگ جمل و صفین، امیر مؤمنان علیه السلام بود اما نوع عملکرد سرلشکر‌ها و فرماندهان میانی در این دو جنگ پیچیده - به ویژه در برابر عملیات روانی و خدعه و فریب دشمن- باعث شد پیروزی جنگ جمل در صفین رقم نخورد؛ همچنان که رفتار متفاوت سران لشکر خودی در دو جنگ بدر و احد باعث شد پیروزی بدر در معرکه احد تکرار نشود حال آنکه در هر دو میدان پیامبر اعظم (ص) فرمانده کل قوا بود و در جنگ احد از همه به دشمن نزدیک‌تر و در محاصره اعداء! ماجرای عافیت‌طلبی و تن‌آسایی یهودیان که به موسی علیه‌السلام گفتند تو و خدایت بروید با دشمنان بجنگید، ما اینجا می‌نشینیم، به شکلی دیگر در قالب غنیمت‌طلبی در روز احد و در قالب خیانت در روز صفین بازتولید شد؛ یعنی اینکه کار اولیای الهی با همه شجاعت و سلامت و تدبیر، لنگ می‌ماند اگر که شماری از کارگزاران و متنفذان، کج‌بازی و خودرأیی کنند.

۲- فرمود «فی تقلب الاحوال علم جواهر الرّجال». در دگرگونی روزگار است که گوهر باطنی رجال بیرون می‌افتد. دنیا یک لابراتور بزرگ است. شرایط تغییر می‌کند و لاجرم عیار افراد محک زده می‌شود. جناب اسامهًْ‌بن ‌زید جوان در آخرین ماه‌های حیات پیامبر اعظم (ص) مأمور تشکیل سپاه برای جنگ با رومیان می‌شود که همین، بهانه آزمون و رفوزگی برخی از شیوخ نسبت به رسول خدا (ص) می‌گردد. خود اسامه زمانی از سوی پیامبر مأمور جمع‌آوری خراج از غیر مسلمان‌ها می‌شود و در این مأموریت غیر مسلمانی را که شهادتین گفته- به خیال اینکه می‌خواهد از خراج دادن فرار کند- از پا در می‌آورد و آیه‌ای در مذمت همین شتابزدگی نازل می‌شود.

چند سال بعد هنگامی که سران فتنه جمل شورش می‌کنند و آدم می‌کشند و حاکمیت اسلامی را دو شقه می‌کنند، امیر مؤمنان (ع) از جناب اسامه دعوت می‌کند که به سپاه ایشان بپیوندد. اما اسامه متحیر، عذر می‌آورد که یک بار در خون مسلمان شریک شده و برای نوبت دوم نمی‌خواهد چنین خطایی مرتکب شود؛ و امام را در آن معرکه بزرگ تنها می‌گذارد.

یک سوی همین معرکه در مقابل امام سپاهی فراهم آمده که نخ تسبیح آن زبیر بن عوام است. زبیر که اکنون مقابل امام اولین صف‌آرایی جنگی را ترتیب داده، همین چند ماه پیش- برخلاف نظر امام- به خانه خلیفه سوم یورش برده و پس از قتل او به همراه همه مردم ناراضی به در خانه امیرمؤمنان (ع) آمده و با اصرار بیعت کرده است. او ۲۵ سال قبل از آن نیز جزو معدود صحابی رسول خدا (ص) بود که در فتنه سقیفه پای امیر مؤمنان (ع) ایستاده بود اما... امروز در دگرگونی ۲۵-۶ ساله مقابل مولا ایستاده است؛ «ما زال الزّبیر منّا اهل البیت حتی نشأ ابنه المشئوم عبداله... زبیر پیوسته با ما اهل بیت بود تا اینکه پسر شوم او عبداله رشد کرد و به سن جوانی رسید». (حکمت ۴۵۳ نهج‌البلاغه). امام در بحبوحه معرکه جمل بود که طلحه و زبیر را خطاب قرار داد و فرمود «فارجعا ای‌ها الشیخان عن رأیکما...». پیر مرد‌ها (سنی از شما گذشته) برگردید از تصمیم خویش که امروز فقط این بازگشت عار برای شما دارد اما فردا - در روز قیامت- هم عار و هم نار با هم است.

یک بار هم تا پیش جناب زبیر رفت و جمله‌ای گفت که آه از نهاد زبیر بلند شد و «انالله و انا الیه راجعون» گفت؛ یعنی که زبیر بر از دست رفتگی خود شهادت می‌دهد. امام فرمود یادت هست روزی مرا دیدی و در آغوش کشیدی و بوسیدی و پیامبر (ص) شاهد این صحنه بود و پرسید آیا علی را دوست داری و تو گفتی بله که علی را دوست دارم، او برادر و پسر دایی من است؟! یادت هست پیامبر فرمود ولی تو با او می‌جنگی در حالی که ستمکاری؟!...

به راستی اگر اسامه بن‌زید و زبیر و سعدوقاص و نظایر آن‌ها از صحابه رسول خدا (ص) پای جانشین حضرت می‌ایستادند یا اگر صحابه، پایمردی و اطاعت روز بدر را در روز احد نشان می‌دادند، آیا تاریخ بشر و امت اسلامی به غمباری روز‌ها و سال‌های اخیر رقم می‌خورد؟! ۳۵ سال تاریخ انقلاب ما و پیروزی‌ها و ناکامی‌های آن بی‌شباهت به این فراز و فرود‌ها نیست. از دفاع مقدس تا بحران‌های سیاسی و اقتصادی و آخرین آن، چالش هسته‌ای. وقتی دشمن از رفتار برخی نخبگان ما آدرس غلط می‌گیرد و بد محاسبه می‌کند، آنگاه گستاخی او بیشتر می‌شود؛ در این سو هزینه‌ها بالا می‌رود حتی اگر آن نخبگان، مدعی تدبیر برای کاستن از هزینه‌ها باشند.

۳- قابل تحسین و تأمل‌برانگیز بود عبارات آقای هاشمی ۴ آذر ۸۴ در همایش «۳۰ سال انقلاب، دستاورد‌ها و آسیب‌ها و فرصت‌ها» در دانشگاه شریف، مبنی بر اینکه «عشق من آقای خامنه‌ای است. در موارد اختلاف میان من و رهبری، قانوناً و شرعاً باید از رهبرم اطاعت کنم. من نمی‌توانم صرفاً به نظر خود عمل کنم، زیرا حجت دارم و باید قانوناً و شرعاً تبعیت کنم» همچنان که ۷ مرداد ۱۳۸۷ در مصاحبه با روزنامه جام جم تصریح کرد «زیر آسمان آبی به هیچ کس به اندازه آیت‌الله خامنه‌ای اعتماد ندارم... ایشان بر من حق ولایت دارند... به یاد دارم در زمان ریاست جمهوری یک بار در نماز جمعه اعلام کردم حاضرم کاغذهای سفیدی را امضا کنم و به ایشان بدهم تا هرچه خواستند در این کاغذ‌ها] درباره من [بنویسند... من معتقدم اگر در کشور بحرانی پیش بیاید باز هم ولی فقیه است که می‌تواند بن‌بست شکنی کند».

قبیل همین جملات را آقای هاشمی درباره امام دارد که خطاب به ایشان و با عنوان «امام و رهبر و مرجع تقلید عزیز و معظم» می‌نویسد «اینجانب جنابعالی را مثل جانم دوست دارم». در عین حال چنین اظهار محبت‌هایی لوازمی دارد که البته مختص آقای هاشمی نیست و برای هر نخبه همراه انقلاب و ولایت فقیه الزام‌آور است. بی‌تعارف باید نوشت جناب زبیر و جناب سلمان دو صحابی خاص پیامبر (ص) بودند که درباره‌شان از زبان اولیای دین گفته شد «منا اهل البیت» و در عین حال دو صحابه، عاقبت کاملاً متفاوتی پیدا کردند. واقعیت این است که درباره هیچ یک از صحابی انقلاب اسلامی تعبیر «منا اهل البیت» به کار نرفته اما حتی همین تعبیر، چک سفید امضا و ضمانت‌نامه عاقبت به خیری جناب زبیر نبود و نشد.

۴- آقای هاشمی هفته گذشته در همایش بزرگداشت بانوی انقلاب تصریح کرد «دلواپسان، امام را هم اذیت می‌کردند... هوش امام بالا‌تر از نبوغ بود و به عمق موضوعات می‌رسید... گروه سطحی‌نگر به وجود چند زن بی‌حجاب در خیابان می‌پردازند اما نمی‌گویند ظلم‌ها چه می‌شود؟ زندان‌ها چه می‌شود؟ سرکوب‌ها چه می‌شود؟ و حق مردم خوردن‌ها چه می‌شود؟... در سال ۸۴ واقعاً یک موی بدنم راضی نبود که وارد انتخابات شوم. همسر امام گفتند که امام این انقلاب را به دست شما داد و شما می‌خواهید به دست چه کسانی بدهید و اصلاً می‌دانید این‌ها چه کسانی هستند؟». تعبیر بی‌راهی نیست که دلواپسان امام را هم اذیت می‌کردند. نمونه‌اش نامه بدون سلام به امام در تاریخ ۲۵ اسفند ۱۳۵۹ است که متأسفانه بوی بی‌ادبی و اهانت و اتهام می‌دهد و اگر نفس نامه بی‌ادبی است، انتشار آن از سوی سایت آقای هاشمی بی‌ادبانه‌تر است.

کلمات را با دقت مرور کنید:
 «موضع نسبتاً سخت مکتبی امروز ما دنباله نظرات قاطع شما از اول انقلاب تا به امروز است. بعد از پیروزی ما معمولاً مسامحه‌هایی در این گونه موارد داشتیم و جنابعالی مخالف بودید اما نظرات شما را با تعدیل‌هایی]! [اجرا می‌کردیم. شما اجازه ورود افراد تارک‌الصلوهًْ یا متظاهر به فسق را در کارهای مهم نمی‌دادید، شما روزنامه] صهیونیستی [آیندگان را تحریم کردید، شما از حضور زنان بی‌حجاب در ادارات مانع بودید... همین‌ها موارد اختلاف ما با آنهاست. آیا رواست که به خاطر اجرای نظرات جنابعالی ما درگیر باشیم و متهم و جنابعالی در مقابل این‌ها موضع بیطرف بگیرید؟ آیا بی‌خط بودن و آسایش‌طلبی را می‌پسندید؟.... اینجانب که جنابعالی را مثل جانم دوست دارم و روی زمین کسی را صالح‌تر از شما سراغ ندارم گاهی به ذهنم خطور می‌کند که تبلیغات دیگران شما را تحت تأثیر قرار داده]! [و قاطعیت و صراحت لازم را در موارد فوق‌الذکر ضعیف‌تر از گذشته نشان می‌دهید... واقعاً و حقاً انتظار داریم در مقام رهبری و مرجع تقلید اگر تعدیلی در شیوه حرکت ما لازم می‌دانید صراحتاً امر بفرمایید که مطیعیم؛ ما انتظار نداریم که نصایح ذوجوهی از رسانه‌های جمعی بشنویم، احضار کنید و امر بفرمایید.»

۵- آیا دلواپسی - مخدوش- و اذیت در بحبوحه یک بحران، بزرگ‌تر از این؟ بالاخره امام قاطع (تند) بود که به زعم آقای هاشمی باید تعدیل می‌شد و یا قاطع نبود و باید قاطعیت و صراحت به خرج می‌داد؟! آیا مخالفت با تصدی کارهای مهم از سوی افراد فاسق و تارک‌الصلوهًْ نیازمند تعدیل (!) بود؟ آیا صبر حکیمانه امام را باید حمل به تأثیرپذیری امام از دیگران حمل کرد؟ و آیا این آسان‌گیری آقای هاشمی تا آنجا پیش نرفت که امثال عیسی سحرخیز (حامی نامزدی بهائیان و هم‌جنس‌بازان) را با وساطت خانم فائزه هاشمی به ملاقات ایشان بردند و آیا همین فرد چند ماه بعد تصریح نکرد «اغلب اصلاح‌طلبان برخلاف اول انقلاب دیگر علاقه‌ای به آقای خمینی ندارند»؟! آیا همین آسان‌گیری نبود که موجب شد فرد هتاک به حضرت امام که از کشور گریخته بود- عبدالحسین هراتی- به کشور باز گردد و رئیس مرکز اسناد دانشگاه آزاد شود و به عنوان دستیار و مشاور در ملاقات آقای هاشمی با هیئت پارلمانی ایتالیا حضور خاص داشته باشد سرانجام هاشمی بگوید که من او را نمی‌شناختم؟!


همچنین می‌توان به زعم ناظران اگر همسر حضرت امام (رضوان‌الله تعالی علیهما- در قید حیات بود و می‌شنید که توهین کننده علنی به امام این چنین در دفتر و مجموعه زیر نظر آقای هاشمی قدر می‌بیند و بر صدر می‌نشیند چه می‌گفت؟ نمی‌پرسید که «انقلاب را به چه کسانی می‌سپارید»؟ یا آن روز که آشوبگران مورد حمایت فتنه‌گران کف خیابان فریاد زدند «انتخابات بهانه است اصل نظام نشانه است»، «مرگ بر اصل ولایت فقیه»، «نه غزه نه لبنان» و... سرنوشت انقلاب چه قدر برای برخی سیاستمداران ما مهم بود که نازک‌تر از گل به آشوبگران نگفتند و جز به حمایت آنان زبان نگشودند؟ برخی از آشوبگران البته غریبه نبودند، نظیر فائزه هاشمی که بعد‌ها در ۲ مصاحبه با روزنامه بهار و فیگارو از دستگیرشدگان عضو سازمان منافقین و بهائیت به عنوان دوستان خود که روابط خوبی با آنان دارد و آنان را افرادی بزرگ می‌شمارد که برای باور‌هایشان مبارزه می‌کنند، یاد کرد. آیا می‌شود عمق ماجرا و شومی آن را درک نکرد؟! آیا دستبرد به بیت‌المال مسلمین و ریختن آن در حلقوم فتنه‌گرانی که انتخابات صرفاً بهانه‌ای برای زدن اصل نظام است مستوجب مؤاخذه نیست و اگر یکی از منسوبان به این جرم و جرایم مشابه بازخواست شد، باید تردیدافکنی و یأس پراکنی کرد؟!

۶- مصاف امروز در اهمیت کم از مصاف‌های صدر اسلام ندارد. جبهه‌‌ همان جبهه و دشمن‌‌ همان دشمن عنود است. باید دید خواص که ژنرال‌ها و فرماندهان میانی محسوب می‌شوند به سیره کدام صحابه اقتدا می‌کنند؟ سلمان یا زبیر؟ مالک و عمار یا اشعث و اسامه؟

  • پولشویی یا مدرک‌شویی!

روزنامه اعتماد در ستون سرمقاله‌اش نوشت: روزنامه اعتماد؛۳۱ فروردین

آقای وزیر کشور پیاپی اصرار دارند پول‌های کثیفی که منشا قاچاق دارند، به دالان‌های سیاست سرازیر می‌شوند و اثرات ویرانگری را بر رفتار‌ها و نتایج سیاست از خود برجای می‌گذارند، در پایان هم گفته‌اند که در صورت تقاضای نمایندگان مجلس حاضر هستند درباره این موضوع بیشتر توضیح دهند و مستندات خود را ارایه کنند و به نظر می‌رسد مجلس هم مجبور شده که آمادگی خود را برای شنیدن سخنان وزیر کشور اعلام کند. مساله آنقدر پیگیری شد که بالاخره در سطح صدا و سیما رسانه‌ای شد و یکی از نمایندگان مجلس با وزیر دادگستری به مناظره نشست و وزیر دادگستری هم در ادامه سخنان وزیر کشور نسبت به احتمال ورود پول‌های کثیف به انتخابات هشدار داد و اعلام نگرانی کرد، هر چند رسیدگی به این موضوع بسیار خوب بلکه لازم است، ولی از پول کثیف بد‌تر، مدرک کثیف است؛ مدرکی که عده‌ای می‌کوشند از طریق بورسیه و شیوه‌های دیگر آن را شسته و پاک کنند.

مدرک کثیف، یعنی نداشتن صلاحیت واقعی علمی در کنار داشتن مدرک رسمی که نشان‌دهنده این صلاحیت دروغین است. کسانی که از طریق غیررقابتی وارد محیط‌های دانشگاهی می‌شوند و با اهدای بخشی از پول‌های سیاه خود پایان‌نامه و مقاله می‌خرند و در نشریات منتشر می‌کنند، در خط تولید و کسب مدرک کثیف هستند. چرا مدرک می‌خواهند؟ چون به جز پرستیژ و اعتبار دروغینی که برای دارنده می‌آورد، به‌شدت پولساز است و البته به ظاهر این‌بار پول تمیز. در واقع پول کثیف تبدیل به مدرک کثیف می‌شود و مدرک کثیف نقش ماشین پولشویی و کسب قدرت را پیدا می‌کند. به این دلیل است که مدرک کثیف بسیار خطرناک‌تر از پول کثیف است.

در مناظره میان وزیر دادگستری و یکی از نمایندگان مجلس، آقای نماینده اصرار داشت که مجلس یا حداقل جناح متبوع وی مبرا از اتهام استفاده از این پول‌های کثیف هستند، ولی آیا ایشان حاضر است که درباره مدرک کثیف هم با همین قاطعیت سخن بگوید؟ مگر نه اینکه برخی نمایندگان مجلس که مطلع از جزییات بورسیه‌های غیرقانونی هستند در گفت‌وگو با روزنامه شرق به صراحت اعلام کرده‌اند که: «چند نفر از این‌ها نماینده‌اند. دکترای برخی هنوز تمام نشده. اسامیشان در فهرست بورسیه‌های غیرقانونی هست. این‌ها بورسیه‌های عادی نیستند. رانت این‌ها مستقیم بوده و اسامی بناست محرمانه باقی بماند، هم حیثیت افراد حفظ و هم جلوی جوسازی‌های احتمالی گرفته شود...

اسامی در اختیار ما است اما به دلایلی فعلا نمی‌خواهیم نامی را افشا کنیم. البته اگر غیرقانونی‌بودن بورسیه این‌ها مشخص شود، هیچ بخشش و مصونیتی در کار نیست چراکه اتفاقا نماینده مجلس بیشتر باید به قوانین و رعایت آن ملزم باشد... تا جایی که اطلاع داریم، نام ۱۰نماینده مجلس در میان فهرست سه‌هزار بورسیه غیرقانونی است که وزیر علوم به‌تازگی آن را افشا کرده و جالب‌تر اینکه بدانید برخی از همین نمایندگان پای نامه استیضاح وزیر را امضا نکرده‌اند و از وزارت علوم قول گرفته‌اند تا در صورت افشای اسامی، نامی از آن‌ها برده نشود». سوال این است که چرا باید اسامی نمایندگانی که بورسیه گرفته‌اند، محرمانه باقی بماند؟ اگر آنان در حدی نخبه هستند که دولت احمدی‌نژاد ـ رحیمی به آنان بورسیه داده است، چرا با افتخار نام خود را اعلام نمی‌کنند؟ چرا اعلام اسامی نمایندگان بورسیه شده به معنای آبروریزی آنان محسوب می‌شود؟

مگر جنایت کرده‌اند یا حق کسی را خورده‌اند؟ روشن است که کسی علاقه‌مند نیست مدرک کثیف را روی سینه خود بزند. اگر این آقای نماینده توضیح دهد که هدف یک نماینده مجلس از گرفتن چنین مدرکی چیست، خدمت بزرگی کرده‌اند؟ آیا فراموش کرده‌ایم که نمایندگان شرایط مدرک تحصیلی لازم برای نامزدهای نمایندگی را بالا‌تر بردند و به سطح کار‌شناسی ارشد هم رساندند، تا از این طریق مانع از حضور نامزدهای رقیب در برابر خود شوند و مدارک خود را هم از طریق بورسیه غیرقانونی و احیانا خرید پایان‌نامه تامین می‌کنند. با این وضعیت چرا فقط دنبال پول‌های کثیف در انتخابات مجلس هستیم، مدرک کثیف که خطرناک‌تر است و مدارک آن نیز مثل روز روشن جلوی ما است. اگر غیر از این اعتقاد دارید، از‌‌ همان نمایندگانی که بورسیه‌های غیرقانونی گرفتند می‌خواهیم که خودشان دلایل اخذ بورسیه و سوابق تحصیلی و علمی خود را منتشر کنند و با افتخار بورسیه شدن خود را به همه مردم اعلام کنند.

در غیر این صورت ماهیت این مدارک کثیف بر همگان روشن‌تر خواهد شد. راستی توجه کرده‌اید که برای این مدرک‌شویی و رو نشدن واقعیت ماجرا چه تعداد افراد در وزارت علوم دچار آمدوشد و عزل و نصب شدند؟ اگر پیگیری پول‌های کثیف هم همین قدر عوارض داشته باشد، باید منتظر تغییرات زیادی در دستگاه‌های دولتی ذی‌ربط باشیم.

  • تهران - کابل؛ در مسیر ترمیم مناسبات

محمدرضا فرقانی کاردار پیشین ایران در افغانستان در ستون سرمقاله روزنامه ایران آورد: روزنامه ایران؛۳۱ فروردین

رئیس جمهوری افغانستان در حالی به کشورمان سفر کرده است که ایران و افغانستان به عنوان دو کشور همسایه، همزبان و هم‌فرهنگ نزدیک‌ترین روابط را در طول تاریخ با یکدیگر داشته و نوعی وحدت تفکر سیاسی بر جهت‌گیری سیاسی هر دو طرف حاکم بوده است. بنابراین سفر اشرف غنی احمد زی، به ایران به عنوان رئیس جمهوری جدید این کشور یک اقدام کاملاً منطقی و معقول برای گسترش روابط در چارچوب منافع ملی دو کشور در منطقه ارزیابی می‌شود؛ سرنوشت سیاسی که بنا به دلایل تاریخی، سیاسی و فرهنگی مشترک حاکم بر مناسبات دو کشور، نیاز به اتخاذ هماهنگی بیشتر در سیاست‌های منطقه‌ای را ضروری می‌سازد.
اگرچه پیوندهای سیاسی و فرهنگی دو کشور از جنسی است که تحولات سیاسی مانند انتخابات و تغییر دولت‌ها نمی‌تواند بر رویکرد کلی طرفین تأثیر اساسی بگذارد، انتظار می‌رود روابط دو کشور با سفر مقام عالی‌رتبه افغانستان به ایران مجدداً در بستر مناسبی از همکاری‌ها تعریف شود. تهران و کابل در مناسبات دوجانبه کنونی، با مسائلی روبه‌رو هستند که انتظار می‌رود در پی دیدار اخیر سران دو کشور راه حل‌های جدید برای این مسائل ارائه شود. البته افکار عمومی منطقه پیش‌تر از این انتظار سفر اشرف غنی به تهران را داشتند.


سفر آقای اشرف غنی احمد زی با تأخیر هفت ماهه از زمان روی کار آمدنش به ایران صورت گرفت زیرا با توجه به مناسبات جاری ایران و افغانستان و رابطه مودتی که میان طرفین وجود داشته است، رؤسای جمهوری افغانستان سفر به ایران را جزو اولین برنامه‌های خود قرار می‌دادند.

البته از نگاه تهران دور نیست که برخی از طرف‌های منطقه‌ای در تلاش برای سست کردن حلقه‌های مودت و دوستی میان تهران و کابل هستند کما اینکه در قضیه یمن، سعودی‌ها آشکارا کوشیدند دولت اشرف غنی مواضعی متفاوت با خواست افکار عمومی اتخاذ کند. با همه این اوصاف، ایران و افغانستان در صحنه منطقه با مشکلات و چالش‌هایی روبه‌رو هستند که بدون هماهنگی و تشریک مساعی حل آن‌ها امکانپذیر نیست. از جمله این مسائل، موضوع رودخانه‌های مرزی و مشترک- بویژه رودخانه هیرمند است- که سهم همکاری ایران بر اساس قرارداد هیرمند به ایران داده شود که تهران انتظار دارد دولت افغانستان در این خصوص اقدام جدی و قابل توجهی انجام دهد.

موضوع مهاجران افغانی در ایران نیز موضوعی دیرپا و دارای قدمت سه دهه‌ای در روابط طرفین است که از زمان تجاوز نیروهای شوروی به افغانستان به وجود آمده است. این مسأله مربوط به اکنون نیست اما انتظار می‌رود با توجه به حاکمیت سیاسی که در افغانستان شکل گرفته است، دولت این کشور با احساس مسئولیت بیشتری نسبت به حل مشکل مهاجرین اقدامات لازم را انجام دهد. متأسفانه طی دهه گذشته دولت‌های مختلف افغانستان توجه جدی به این موضوع نداشتند و اقدامات لازم را برای ایجاد فضای بازگشت مهاجرین افغانی به کشور خود فراهم نکردند. این امر موضوعی است که توجه مسئولین ایران را به خود مشغول کرده است و انتظار می‌رود دولت افغانستان با احساس مسئولیت بیشتر نسبت به اتباع خود و مهاجرین، امنیت سیاسی اجتماعی لازم را برای برگشت آن‌ها به کشور فراهم کند.

شرایط جغرافیایی و سیاسی افغانستان به گونه‌ای است که در درجه اول باید با دو همسایه بزرگ و قدرتمند خود یعنی ایران و پاکستان و بعد با سایر کشورهای منطقه‌ همگرایی لازم را داشته باشند. انتظار می‌رود سیاست دولت اشرف غنی احمد زی در سفر رئیس جمهوری افغانستان به ایران به سمت توازن و تعادل گرایش یابد و دولت کابل به همگرایی منطقه‌ای اهتمام بیشتری بورزد. در این فصل از سیاست خارجی کابل بی‌گمان ایران به عنوان یک قدرت منطقه‌ای که دولت افغانستان بخوبی نسبت به نقش آن آگاه است، می‌تواند نقش ویژه‌ای ایفا کند.

کد خبر 292708

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha