کتابهای کودک و نوجوان را که ورق میزنید، اولین چیزی که مخاطب را جذب میکند تصویر است.
اما این روزها اگر نخواهیم بگوییم رشد صعودی تصویرگری کتاب کودک و نوجوان روندی عکس به خود گرفته، باید این واقعیت را بپذیریم که این حرکت صعودی در حال توقف است.
محمدرضا دادگر یکی از چهرههای سرشناس تصویرگری کتاب کودک و نوجوان قرار است در این گفت وگو به این پرسش پاسخ دهد؛ چرا توقف؟
دادگر کارش را با تصویرسازی کتابهایی چون «آفتابپرست» در دهه 50 آغاز کرد و در دهه 60 به اوج کار خود رسید. این استاد رشته هنرهای تجسمی که مدتی طولانی سرپرستی واحد گرافیک کانون پرورش فکری را در چاپ کتابهای کودکان به عهده داشت، جایزه پلاک طلایی براتیسلاوا و جایزه برجسته نوما را در سال 1366 برای تصویرگری کتاب «یک حرف و دو حرف» م. آزاد به خود اختصاص داد که از جمله کتابهای ادبیات مستند به شمار میرود و در حوزه ادبیات کودکان کمیاب و به یادماندنی است.
- بیایید گفتوگو را از وضعیت تصویرگری کتاب کودک شروع کنیم.
- تصویرگری کتاب کودک و نوجوان کار چند وجهی است. معمولاً نوع کار سفارشی است. یعنی ناشر یا سفارشدهنده مبلغی را به تصویرگر میدهد و در مقابل کالایی را میخواهد. برای همین تصویرگری ضربه میخورد و فریاد تصویرگران از همین جا بلند میشود.
تصویرگری کتاب کودک و نوجوان در دل کار گرافیک است و گرافیک خاصیتش این است که باید سفارش دهنده داشته باشد. متأسفانه در وضعیت کنونی بین تصویرگران کتاب کودک و ناشران تعامل مناسب وجود ندارد.
ناشرها به تصویرگری اهمیت زیادی نمیدهند و اغلب به ترجمه و تألیفات بسیار ضعیف روی میآورند. به نظر میرسد دلیل آن کم کردن هزینههاست. در حقیقت ناشران تلاش میکنند با کم کردن هزینه، کتاب را به چاپ برسانند.
- نقش تصویرگران را که نمیتوان در این میان نادیده گرفت؟
- گروهی از تصویرگران که پایبند هیچ اصولی نیستند و بیشترین سلطه را در بازار نشر دارند ، رقابتی ناسالم را در بازار کتاب ایجاد میکنند که باعث میشود تصویرگر از حرفهای شدن دور شود. بسیاری از تصویرگران جوان نیز به کار با کامپیوتر اهمیت بیشتری میدهند. برای آنها مهم نیست که هنرمندانه کارکنند و اثری را خلق کنند.
آنچه که در نظر آنها اهمیت دارد مسئله فروش است. در کشورهای دیگر هم تصویرگری کتابهای کارتونی به وسیله کامپیوتر انجام میشود ولی کمتر رایج است. در همه جای دنیا به خلق کتابهای ماندگار اهمیت میدهند ولی نسل جدید به این قضایا اصلاً توجهی ندارد. کشور ما از نظر تصویرگری کتاب کودک در جایگاه خوبی قرار دارد.
و گواه این ادعا برگزیده شدن تصویرگران ایرانی در نمایشگاهها و مسابقات بینالمللی است که امیدواریم این جایگاه حفظ شود ولی اگر سرعت تصویرگری با کامپیوتر کم نشود، کشورمان در این زمینه جایگاه واقعیاش را از دست خواهد داد.
- به تصویرگری با کامپیوتر که لطمههای زیادی به رشد تصویرگری کتاب کودک و نوجوان وارد میکند اشاره کردید. فکر میکنید چرا چنین است؟
- کار با کامپیوتر سریعتر و آسان انجام میشود. کامپیوتر نسل جوان را تنبل کرده است.
- آیا دلیل آن کم بودن هزینهها و استقبال ناشران از این موضوع نیست؟
- درست است. ناشرانی هستند که برای کم کردن هزینه از همین به هم ریختگی اوضاع ذهنی تصویرگران استفاده میکنند و با سفارش کار به تصویرگران غیرحرفهای رقابتهای ناسالمی را به وجود میآورند و باعث میشوند کار تصویرگری به حرفه تبدیل نشود.
- شاید آموزش در دانشکدهها در این زمینه موفق عمل نکرده است؟
- اگر واحدهای تصویرسازی به ویژه تصویرگری کتاب کودک و نوجوان در دانشکدهها جدیتر آموزش داده شود، شاید کمی وضعیت فعلی بهبود یابد.
- در اینجا سؤالی دیگر پیش میآید، آیا آموزشهای ما با دنیای روز تصویری کتاب کودک هماهنگ است؟
- متاسفانه دنیای حرفهای کتاب کودک با دانشگاهها هماهنگ نیستند. این دنیای حرفهای و تجاری است که باید برای حل این مشکل چارهای بیندیشد. نقش ناشران نیز در این امر مهم بسیار تعیینکننده است. ناشری که از سطح فکر و سلیقه بالایی برخوردار است، کار حرفهای سفارش میدهد.
- نکته مهم این است که یک تصویر خوب میتواند در جذب مخاطب بسیار موثر عمل کند. با توجه به صحبتهای شما میتوان نتیجه گرفت که تصویرگری کتاب با کامپیوتر از عهده این مهم برنمیآید؟
- تصاویر جذاب علاوه بر ماندگاری، مخاطبپسند نیز است.آثار هنری اورجینال سرمایههای مملکت هستند که حس متن و محتوای اثر را به بیننده القا میکنند. ولی این ارتباط مثمر ثمر در اثر کامپیوتری وجود ندارد. مصداق این مفهوم، تفاوت گل طبیعی و مصنوعی است. گل مصنوعی نه بو دارد و نه جنسیت. ولی با یک شاخه گل طبیعی همه افراد دنیا میتوانند ارتباط برقرار کنند؛ ارتباطی معقول،عاطفی و طبیعی.
- همانطور که گفتید جامعه به سمتی سوق پیدا میکند که تصویر کامپیوتری جایگزین تصویر هنری اصلی میشود. این وضعیت چه آثاری بر جای میگذارد و تفاوتهای آن با اثر هنری اورجینال در چیست؟
- تصویرهای کتاب کودک و نوجوان ویژگیهای متفاوتی دارند. یکی از ویژگیها این است که تصویرها باید بینش هنری کودک و نوجوان را ارتقا دهند. با اثر اصلی، این بینش خود به خود ارتقا پیدا میکند. ولی در یک اثر کامپیوتری، فکر صیقل نمیخورد و بین کار خوب و بد تمییز داده نمیشود.
در حقیقت محدودیت فکر به وجود میآید و خلاقیت فردی کودک رشد پیدا نمیکند. به عبارت دقیقتر، خلاقیت خدشهدار میشود. تصویرهای خوب،بستر مناسبی را فراهم میکند تا نگاه کودک و نوجوان به آثار هنری تقویت شود و او را وارد دنیای هنرهای تجسمی کند. وقتی تصویر تأثیر نگذارد، حتی متن خوب نیز بیمحتوا میشود و کتاب در دید مخاطب به یاد ماندنی نخواهد بود.
- پس نویسندهها هم از این موضوع سود میبرند، ولی اهمیتی نمیدهند؟
- دقیقاً. نویسندههای ما به این مسئله اهمیت نمیدهند. به ندرت اتفاق میافتد که نویسندهای تقاضا کند، که فلان تصویرگر در کتابش نقاشی کند. به جرات میگویم تعداد این عده از نویسندهها به انگشتان یک دست هم نمیرسد.
البته دلایل مختلفی وجود دارد. شاید عدم تشخیص نویسندگان است و به همین دلیل به تصویر اهمیت چندانی نمیدهند. در صورتی که متن و تصویر لازم و ملزوم یکدیگر هستند و توانایی و اثرگذاری آنها برابر است. حتی گاهی اوقات قدرت تأثیرگذاری تصویر از متن بیشتر نیز میشود؛مانند کتابهای تصویری که متن ندارد ولی تأثیرگذاری آن شگفتانگیز است.
- میخواهم بدانم تعاملات خودتان به عنوان یک تصویرگر کتاب کودک و نوجوان با نویسندهها چگونه است؟
- آنها متن را در اختیار من قرار میدهند. بعد از مطالعه متن درباره آن با نویسنده صحبت میکنم و از نقطه نظرهایش آگاه میشوم. با توجه به فضای متن، فضاسازی میشود. در حقیقت تکنیک و رنگ تابع محتوای فکر اثر میشوند.
- این سؤال را به این دلیل میپرسم که بدانم بعد از طی این روند وقتی کتاب به دست مردم میرسد، چقدر مخاطب به تصاویر کتاب اهمیت میدهد؟
- هنوز تصویرگری در جامعه ما به حدی فراگیر نشده که مخاطب بتواند به دقت، اثر هنری خوب و بد را تمییز دهد. ولی عدهای نیز ترجیح میدهند کتابهای هنری با قیمت بالا تهیه کنند.
- فکر میکنید یک هنرمند چگونه باید سطح دید هنری را بالا ببرد؟
- این مشکل به صورت انفرادی حل شدنی نیست؛ نه تصویرگر به تنهایی میتواند این مشکل را حل کند و نه ناشر. متولی اصلی این قضیه وزارت ارشاد است. باید همه دست به دست هم دهند و برای ارتقای این هنر تلاش کنند.
- ناشران هم در این میان نقشی دارند؟
- حمایت بیشتر از ناشران فرهیخته تا حدی این وضعیت را سر و سامان میدهد. مسلماً اگر مسئولان وزارت ارشاد، وامهای کمبهرهتر در اختیار ناشران فرهنگی قرار دهند و کتابها را با تیراژهای بالا از آنها بخرند، علاوه بر اینکه مشکلات ناشران فرهنگی حل میشود، کتابهای خوب با قیمت مناسبتر در اختیار والدین قرار میگیرد.
در حقیقت به صورت غیرمستقیم هنرهای تجسمی آموزش داده میشود. هزینه کردن برای فعالیتهای فرهنگی نه تنها هیچ ضرری به جامعه نمیرساند بلکه به نفع دولت و جامعه هم است و هیچ کس نمیتواند این منفعت را انکار کند. از طرفی دیگر وزارت ارشاد میتواند با جلوگیری از چاپ کتابهایی که تصویرگری آن ضعیف است، به ناشرانی که قصد دارند سطح فرهنگ و هنر جامعه را ارتقا دهند کمک کند.
- در این میان نمایشگاهها و مسابقات هم میتوانند موثر باشند و بین هنرمندان، ناشران و دانشجویان پل ارتباطی ایجاد کنند؟
- مسلماً برگزاری نمایشگاهها تأثیر بسیار مثبتی در این زمینه دارد. چون علاوه بر اینکه باعث تشویق هنرمندان نسل جدید و دانشجویان میشود، زمینه رقابت را نیز میان آنها فراهم میکند.
- و البته نقد هم مهم است.
- یکی از راهکارها، نقد هنری است که متاسفانه این نوع نقد در جامعه جایگاه خاصی ندارد. در هنرهای تجسمی نه تنها نقدهای علمی، هنری و زیربنایی نداریم، بلکه افرادی که بتوانند آثار خوب را تجزیه و تحلیلکنند و نقدهای خوب بنویسند نیز کم هستند.
انتظار ما از رسانههای گروهی این است که با نگاه منصفانه این هنر را نقد کنند که بدون شک به پیشبرد آن کمک خواهد کرد.