خيليها به همين دليل كارمندي را ترجيح داده و هيچگاه به كارفرما و صاحبكار شدن فكر هم نميكنند چون ميگويند كار آزاد يك سر سود و يك سر زيان است. اگر كارمند باشي، حداقل ميداني حقوقي كه سر برج دريافت ميكني، هرچند كم اما در جيبت ميماند و به فنا نميرود. اما ورود به بازار كار آزاد، هيچ بعيد نيست مساوي باشد با از دسترفتن تمام سرمايه يك نفر، هرچند زياد! كار آزاد بگير نگير دارد. به اين آسانيها هم نيست. درست است كه پس از گذشتن مدتي از شروع كار، به ثباتي قابلقبول ميرسي و ديگر ميداني در ماههاي معمولي سال حدودا چقدر درآمد و چقدر سود خواهي داشت ولي قبل از رسيدن به اين ثبات، فرازونشيبها كم نيستند. برخي هرچه داشتند باختند و مجبور شدند از صفر شروع كرده و به همان كارمندي بازگردند و برخي حتي بدشانستر هم بودند؛ آنها به زير صفر سقوط كردند و همان اول كار، زمين خوردند و تنها ميزان زيادي بدهي و چك و سفته روي دستشان ماند. پس در عين اميدواري، مراقب باشيد!
- خاطرات يك ورشكسته
نشد دل مشتريها را بهدست بياوريم!
با 10ميليون تومان سرمايه، كار خود را شروع كردم. قصدم اين بود كه يك آشپزخانه كوچك بزنم. ميدانستم با اين پول نميتوانم در مناطق شلوغ و پررفتوآمد جايي را اجاره كنم بنابراين روي غذاي بيرونبر حساب ميكردم. مدتي بهدنبال جايي براي اجاره گشتم و اين سختيهاي خودش را داشت. لازم بود حتما جايي پيدا كنم كه جواز آشپزخانه داشته باشد و از آنجا كه من قصد داشتم در آشپزخانهام غذاهاي خانگي و سنتي مانند آش شلهقلمكار، حليمبادمجان و... داشته باشم، نياز به جايي داشتم كه جواز كبابي داشته باشد. هر چه در آگهيها بهدنبال چنين جايي ميگشتم، كمتر به نتيجه ميرسيدم. بالاخره آشپزخانهاي در چهارراه استانبول پيدا كردم. اتفاقا جواز ملك كبابي بود. محيط اطراف هم بسيار عالي بود اما آشپزخانه داخل يك پاساژ سوتوكور قرار داشت. پيش از اين هركس آمدهبود، نتوانسته بود آنجا بماند بهجز يك خانم كه حدود 6ماه مانده بود و بعد بهدليل تخلف و پلمب آشپزخانه، تخليه كرده و رفته بود. بههرحال 10ميليون تومان بابت رهن پرداخت كردم و قرار شد ماهانه يكميليون و 500هزار تومان اجاره دهم. با خود حساب كردم اجارهها و حقوق كارگر را از نزديكان قرض ميكنم و تا پرشدن 10ميليون تومان، همه سعي خود را ميكنم تا به سود برسم. اگر 10ميليون تمام شد و به سود نرسيدم، آشپزخانه را جمع ميكنم و با پول رهن، قرضها را پرداخت ميكنم. سختي و هزينه كار زياد بود. اوايل فكر ميكردم با تكغذايي مثل آش شله قلمكار ميتوان كار را پيش برد اما متوجه شدم در محيطي بازاري كه بيشتر مشتريان مرد هستند، آش بهصورت تفنني سفارش داده ميشود؛ نه مثل غذايي كه سير كند! با يك كارگر كه داراي موتور هم بود، شروع كردم. هم كارهاي آشپزخانه را انجام ميداد و هم بهعنوان پيك غذا ميبرد و من يكميليون تومان برايش حقوق درنظر گرفته بودم. روزهاي اول گاهي پيش ميآمد كه 2سفارش هم نداشتيم. چقدر آش پخت كرديم و نتوانستيم بفروشيم! بعد ديديم هرچند جا كوچك است و نيرو كم اما بايد غذاها را بيشتر كنيم. كارگر مزبور سابقه كبابزني داشت و همين باعث شد كباب را هم راهاندازي كنيم. اما بازهم اوضاع تغيير زيادي نكرد. روزانه حدود 500تراكت پخش ميكرديم اما فايدهاي نداشت تا اينكه تصميم گرفتم صرفهجويي را كنار گذاشته و دل به دريا بزنم. تراكتهايي كه پخش ميكردم، از نوع كاغذ A4و غيررنگي بود؛ اما كمكم رنگي شد و بعد از يكمدت، تراكتي طراحي كردم كه بسيار زيبا بود و شبيه كارتپستال بود. تغيير تراكت بازار را بهشدت تكان داد. اگر روزهاي اول فروش در حد 20هزار تومان هم نبود، بعد از تغيير تراكت به حدود 100هزار تومان رسيد و اين براي من يك نقطه عطف بود. بهمحض اينكه فروش تكان خورد، ناچار به استخدام كارگري ديگر شدم و 800هزار تومان هم براي او حقوق درنظر گرفتم. با وجود اين، كارمان سراسر اشكال بود.
راسته چهارراه استانبول تهران، يك بازار قديمي است و بيشتر رستورانهايش كه اتفاقا بسياري از آنها برِ خيابان هم هستند و از گذر خوبي برخوردارند، قديمي و شناس هستند. بازاريها هيچگاه نميآمدند آن رستورانها را رها كرده و به آشپزخانه گمنام ما سفارش غذا بدهند؛ چرا كه كيفيت غذاهاي رستورانهاي مزبور هم خوب بود و بههرحال سابقه و تجربه، فضاي كار و نيروي آنها بيشتر از ما بود. علاوه بر اين، آنها جايي براي نشستن مشتري داشتند و داراي ميز و صندلي بودند؛ امر مهمي كه آشپزخانه كوچك 10متري ما فاقد آن بود! بنابراين ما از تراكتهايي كه تا بُعد چندكيلومتري پخش ميكرديم، مشتري جمع ميكرديم و اين باعث ميشد غذا دير به دستشان برسد و نتيجهاي جز نارضايتي آنها نگيريم. بعدها افرادي به در مغازه ميآمدند و معلوم ميشد خانمي كه سابقا در آشپزخانه مشغول فعاليت بوده، به آنها مقروض است و حتي حقوق پيك موتوريهاي خود را نتوانسته كامل بدهد.
القصه، بعد از مدتي متوجه شديم آشپزخانه اصلا جواز ندارد و ملك تجاري نيست. اين باعث شد برنج را هم كه تا آن زمان بهدليل جواز كبابي از پخت آن خودداري ميكرديم، سرو كنيم و روزانه علاوه بر انواع كباب كه غذاي روتين هرروز بود، تكغذايي مثل قورمه و قيمه هم داشته باشيم اما باز بدون پخش تراكت روزانه، راه به جايي نميبرديم. حتي كرايه را تا 500هزار تومان پايين آورده بوديم اما نهايتا پس از گذشت حدود 3ماه و پس از به هر دري زدن، ديدم بيفايده است و اين آشپزخانه زودتر از يكسال خاكخوري و از جيب خوردن، به سود قابلقبول نميرسد. من هم كه چنين پولي نداشتم. بنابراين هرچند سخت بود اما پس از گذشت تقريبا 3ماه قرارداد را فسخ كرده و با پسگرفتن پول رهن كه آن هم كار سادهاي نبود، قرضها را ادا كردم.
- نكتههاي عبرت آموز
10 دليل عدم موفقيتها
كوچك و ناكافي بودن فضاي كار: مثلا براي آشپزخانه مزبور حداقل 25متر فضا لازم بود.
تبليغات ناكافي: چه بهلحاظ كيفيت و چه ازنظر كميت.
نبود نيروي كافي: كه هم سبب پايين آمدن كيفيت كار و هم سبب عدمتنوع محصولات ميشود.
نابلدي و بيتجربگي: كه ميتواند ضررهاي چشمگيري را متوجه كار كند.
اشباع بودن بازار هدف: بهعنوان مثال براي آشپزخانهاي به آن كوچكي كه كيفيت و تنوع غذاهايش خواهناخواه عالي نخواهد بود، چهارراه استانبول كه مملو از رستوران و غذاخوري است، بهاين راحتيها جاي رشد نيست.
عدمتنوع محصول: تنوع بايد بالا باشد كه مخاطبان تبليغات شما را دستكم يكي از محصولات جذب كند. هرچه تنوع پايينتر باشد، مخاطبان محدودتر خواهند بود.
نبود كيفيت مناسب: با نيروي ناكافي و كمتجربه، سرمايه كم و هزينههاي بالا مواجه ميشويد و كيفيت كار شما بدون اينكه قصدش را داشتهباشيد، پايين خواهد آمد؛ غذا يك روز شور ميشود و يك روز تند؛ يا حتي برنج مدام شفته ميشود.
سرعت پايين در پاسخگويي به مطالبات مشتري: نميتوان مشتري را متوجه اين امر كرد كه همان نيرويي كه كباب ميزند، قرار است چند دقيقه بعد تبديل به پيك شده و سوار بر موتور غذا را به او برساند.
جلوي ديد نبودن مغازه: اين خيلي مهم است كه اگر مغازه شما جلوي چشم نيست و گذر ندارد حتما نياز به كالايي كه شما ارائه ميكنيد، در بازار هدفتان حس شود؛ مثلا اگر شما برِ خيابان مغازه نداريد و ميخواهيد بهصورت كترينگ نياز غذايي شركتها و ادارات را پاسخ دهيد، در نزديكي شما شركت و اداره وجود داشته باشد و حقوق كارمندان آنها آنقدر باشد كه بتوانند از خانه غذا نياورند. در چهارراه استانبول و حوالي فردوسي، چنين شرايطي وجود نداشت؛ شايد اگر آشپزخانه در منطقهاي بالاتر شروع بهكار ميكرد، پاسخ بهتري ميگرفت.
سرمايه كم: اگر سرمايه كافي داشته باشيد، ميتوانيد در بهترين و ديدرسترين مكان كار خود را ايجاد كنيد. معمولا براي ملكهايي كه سابقه يك فعاليت را دارند، رهن و اجاره بالاتري درنظر گرفته ميشود. ملكي كه 10سال سابقه تعميرات موبايل دارد و مشتريهاي ثابت خود را پيدا كردهاست و درآمد و سود ماهانهاش مشخص است، قاعدتا با مغازهاي كه تازه ميخواهد يك فعاليت را كليد بزند و كارش بگير نگير دارد، فرق ميكند.
- پيشنهادهاي كاربردي
جايي بيابيد كه قانوني باشد
قبل از اينكه بهدنبال جا بگرديد، بايد بدانيد ميخواهيد چه كنيد. پس از اينكه تصميم گرفتيد، دنبال جايي بگرديد كه جواز همان شغل مورد نظر شما را داشته باشد؛ چراكه اگر بخواهيد مغازهاي بدون جواز يا با جوازي متفرقه اجاره كنيد و خود بهدنبال دوندگيهاي جواز شغل مورد نظرتان برويد، پير ميشويد. مورد اگر شغل مربوطه با غذا در ارتباط باشد، به پروانه بهداشت هم نياز خواهيد داشت و ملاحظات ريز و درشت بهداشتي و ساختماني، پيش رويتان قرار ميگيرد. ضمنا حتما مطمئن شويد جوازي كه مالك ادعا ميكند روي ملك است، وجود خارجي داشته باشد و مانند مثال آشپزخانهاي كه ذكر كرديم، بهاصطلاح گنجشك را جاي قناري قالب نكرده باشند! كار ديگري كه بايد درمورد مشاغل مرتبط با موادغذايي رعايت شود اين است كه نيروهاي داخل آشپزخانه كارت بهداشت داشته باشند. براي اين كار به اداره بهداشت منطقه خود مراجعه و پس از آزمايشهاي مربوطه، كارت بهداشت خود را اخذ كنيد.
بدانيد چقدر بايد فروش كنيد
هر كالايي حاشيه سودي دارد. بهعنوان مثال كار در حيطه موادغذايي دستكم 100درصد سود دارد؛ يعني شما حداقل برابر آنچه هزينه ميكنيد، سود خواهيد كرد. اما اين درصورتي است كه فروشتان بهحد كافي رسيده باشد. مثلا براي آشپزخانه مزبور، با احتساب اجاره و حقوق كارگران و قبوض آب و برق و گاز، ماهانه تقريبا 2ميليون و 500هزار تومان هزينه داشتيم؛ تازه اين رقم منهاي حقوق خود صاحبكار بود. اين يعني مغازه بايد ماهانه 5ميليون تومان فروش ميكرد تا نصف آن، پاي هزينههاي مواد غذايي برود و نصف ديگر پاي هزينه كارگر و غيره. پس روزانه بايد تقريبا 170هزار تومان فروش ميداشتيم تا ضرر نكنيم و براي رسيدن به سود معمول اين صنف بايد به 350 هزار تومان فروش روزانه ميرسيديم.
دنبال سرقفلي باشيد
آنچه در راهاندازي مشاغل بسيار داراي اهميت است، اين است كه ملكي كه اجاره ميكنيد، سابقه فعاليت داشتهباشد. مثلا اگر سوپرماركت راه مياندازيد، آن مكان قبلا سوپرماركت بوده باشد و حتي بتوانيد درصورت امكان، دفتر فروش و سود روزانه مغازه را هم رويت كنيد. براي اجاره مكانهاي باسابقه، به سرمايه بيشتري نياز داريد اما درعوض شايد ضريب ريسك حتي تا 90درصد پايين بيايد.
نظر شما