سه‌شنبه ۵ خرداد ۱۳۹۴ - ۰۸:۵۸
۰ نفر

فاطمه علیزاده: غذا را روی میز چیده‌ایم و مهمان‌ها دور میز ایستاده‌اند. یک نفر دوربین به‌دست می‌گوید: «عکس بگیرم؟» صدای شاتر، یک‌بار و دوبار و چند بار. چند دقیقه بعد عکس دسته جمعی همه پای سفره شام یخ‌کرده در صفحه‌های شخصی منتشر می‌شود.

زندگی ویترینی  ما موبایلی‌ها!

 اصلا بعيد نيست كه اين ماجرا در خانه شما هم اتفاق افتاده باشد. افراد زيادي در انواع و اقسام شبكه‌هاي اجتماعي و گروه‌هاي وايبر، واتس‌اپ، تلگرام و... عضو هستند. چه در خانه، چه در رستوران و چه در طبيعت هميشه چند نفري آماده‌اند كه عكس سلفي بگيرند يا گزارش لحظه به لحظه‌شان از موقعيت را براي ديگران به‌صورت تصويري بفرستند. در سال‌هاي اخير تب عضويت در شبكه‌ فيس‌بوك و توييتر كم شده و حالا دور، دور وايبر و اينستاگرام و شبكه‌هاي اجتماعي موبايل است كه قابليت فراواني براي ده‌ها ساعت سرگرم‌كردن دارند. شما مي‌توانيد صفحه هزاران نفر را دنبال كنيد و تا صفركردن عكس‌هايي كه نديده‌ايد، ماه‌ها و سال‌ها زمان بخواهيد. گروه‌هاي جديدي هم هستند كه هر روز به آنها اضافه مي‌شويم؛ گروه‌ه‌هايي كه بر كار و تبادلات تجاري متمركزند و گروه‌هايي كه محل تفريح شده‌اند و البته گروه‌هايي كه جملات آموزشي و ادبي و روانشناسي منتشر مي‌كنند؛ جملاتي كليشه‌اي و نه چندان معتبر كه يك نفر آنها را كپي مي‌كند و به گروه‌ها مي‌فرستد و كافي است شما در گروه ديگري هم عضويت مشتركي با آن فرد داشته باشيد، آن وقت بايد چندين بار اين پيغام تكراري را ببينيد.

يك فنجان چاي تلگرامي
يك برش كيك وايبري

ولع و حرص درباره عضو شدن در گروه‌هاي متعدد، ارتباط با آدم‌هايي كه فقط عكس نمايه‌شان را مي‌بينيم و به مدد كپشني كه براي عكس‌هاي خود مي‌نويسند، درخواست دوستي مي‌دهيم؛ اينها دلايل حضور بي‌رويه ما در گروه‌هاي موبايلي است. ما همان آدمي هستيم كه اگر كسي توي خيابان به ما سلام كند و از ما بخواهد داستان زندگي‌مان را برايش تعريف كنيم، به او مي‌گوييم ديوانه. اما اينجا در كنج خانه، وقتي سرمان توي گوشي‌مان است، با خيلي‌ها دوست مي‌شويم، با كسي كه نخستين‌بار است مي‌بينيمش، درباره خيلي چيزها حرف مي‌زنيم و گمان مي‌كنيم خيلي هم عاقل‌ هستيم. اين اتفاقي است كه در دنياي واقعي بعيد است رخ بدهد اما در دنياي مجازي خيلي عادي است و انگار صدسال است كه طرف را مي‌شناسيم. براي خريد يك روسري يا كفش در ده‌ها گروه عضو مي‌شويم و فقط كافي است يك‌نفر در آن ميان بگويد كه در كنج ديگري يك گروه ساخته‌ام و درخواست‌ها و التماس‌هاست كه به سويش سرازير مي‌شود كه «تو رو خدا منم عضوش كن». اما واقعا چند نفرمان از اين گروه‌ها خريد كرده‌ايم؟ آخرش رفته‌ايم به مغازه روسري‌فروشي، جنس روسري را لمس كرده‌ايم، يكي دوبار روي سرمان امتحان كرده‌ايم، پول داده‌ايم و تا ديدار بعد، با روسري‌فروش خداحافظي كرده‌ايم.

نزديك كردن آدم‌هاي دور، دور‌كردن آدم‌هاي نزديك

خيلي‌ها نخستين‌بار وقتي فهميدند مي‌شود بسيار كم‌هزينه با يك‌نفر آن‌طرف دنيا حرف زد يا اينكه مي‌توان هر لحظه كه اراده كرد تماس تصويري با خواهر يا برادر برقرار كرد بي‌آنكه رقمي چندان به عددهاي قبض تلفن اضافه شود، تعجب كردند و بي‌درنگ وايبر و تلگرام نصب كردند. بي‌شك راحتي و كم‌هزينه بودن و البته جذابيت‌هاي فراواني كه اين شبكه‌ها برايمان داشتند، مهم‌ترين ويژگي نصب انواع و اقسام شبكه‌ها روي گوشي موبايل‌مان بود. اين شبكه‌ها احساس تنهايي را ميان افرادي كه در شهر ديگر يا كشور ديگري زندگي مي‌كردند كم كرد. اصلا اين نزديك‌كردن آدم‌هاي دور، براي خودش نعمتي بود. اما اين روزها اين نعمت دارد تبديل مي‌شود به بلاي جان ما و تك تك اعضاي خانواده‌مان. آدم‌هاي دور را به‌هم نزديك كرد و هر روز آدم‌هاي نزديك را از هم دورتر مي‌كند. ساعت‌هايي كه هركدام‌مان صرف خواندن كامنت‌ها و لايك كردن مي‌كنيم بهترين زمان‌هاي عمرمان است؛ كامنت‌هايي كه اگر آنها را نخوانيم و عكس‌هايي كه اگر نبينيم‌شان هيچ خللي در زندگي‌مان ايجاد نمي‌كنند و اصلا هيچ‌چيزي از دست نمي‌دهيم. بهترين زمان‌ها را براي خواندن جملات كليشه‌اي مي‌گذرانيم دريغ از آنكه يادمان باشد كه چقدر كتاب نخوانده در كتابخانه‌مان داريم. انواع و اقسام فيلم‌ها و كليپ‌هاي به‌اصطلاح اينستاگرامي را نگاه مي‌كنيم و براي ديگران مي‌فرستيم، دريغ از اينكه بهترين فيلم‌هاي تاريخ سينماي كشور خودمان را ديده‌باشيم؛ فيلم‌هايي كه ارزش ديدن دارند. ما براي وقت‌مان ارزش قائل نيستيم. بعد از سال‌ها اعضاي يك فاميل دور هم جمع مي‌شوند و نكته دردناك ماجرا آنجاست كه همه سرشان توي گوشي موبايل‌شان است. اصلا بايد اين روزها يك قانون وضع شود كه «همه موبايل‌هايشان را دم در تحويل بدهند». دردناك‌تر اينكه ما انگار قرار نيست آدم‌هايي مدير باشيم؛ آدم‌هايي كه زندگي خود را مديريت مي‌كنند. ما حتي بلد نيستيم رابطه و فاصله بين خودمان و گوشي‌مان را مديريت كنيم. كمي عاقل باشيم، كمي مديريت كنيم گروه‌هاي بي‌حد و اندازه‌اي را كه در آنها عضو هستيم، درحالي‌كه عضويت‌مان در خيلي از گروه‌ها نه ثمري براي خودمان دارد، نه خانواده‌مان و نه مملكت‌مان.

كمي درمان براي اين درد

شايد گاهي يادمان مي‌رود كه براي چه اين شبكه‌ها را روي گوشي‌‌هاي‌مان نصب كرده‌ايم. تكنولوژي هر روز نويد تازه‌اي براي راحت‌تر شدن و سريع‌تر انجام‌دادن كارها مي‌دهد اما يادمان نرود كه ما مي‌خواهيم زندگي كنيم. ما اصلا يادمان رفته زندگي كنيم! همه دور و‌بري‌هايمان هم سردرگم و مغلوب شبكه‌ها و گروه‌هاي اجتماعي شده‌اند. براي هديه، به كودكانمان تبلت مي‌دهيم و آنها را هم هدايت مي‌كنيم به اين دنياي تو در تو و او را در گوشه‌اي از خانه بي‌هيچ نظارتي رها مي‌كنيم. انتظار داريم وقتي كه آنها را براي وعده ناهار يا شام صدا مي‌زنيم، با شوق فراواني به سمت ما بدوند و وقتي نمي‌دوند، عصبي مي‌شويم و ناراحت از اينكه اين چه خانواده‌اي است كه من دارم. البته كه سؤال بجايي است و خودتان بايد دنبال پاسخ آن باشيد. اگر شما هم دغدغه فراواني براي آرامش اعضاي خانواده و دور نشدن آنها از يكديگر داريد، يك جلسه خانوادگي ترتيب بدهيد؛ بدون شعار و كليشه حرف بزنيد. مودم را روشن كنيد و از هركس بخواهيد كه وارد گوشي يا تبلتش بشود و بگويد در چه شبكه‌هايي عضو است. عضويت در شبكه‌ها را به تفكيك ليست كنيد و موضوع گروه‌هايي كه در آن عضو هستيد را روي كاغذ بنويسيد. تعداد دوستان مجازي و دوستاني كه در واقعيت داريد را بررسي كنيد. حالا صادقانه بگوييد دلايل عضويت در گروه‌ها چيست و چه ميزان زمان براي هركدام از آنها صرف مي‌كنيد. آيا اعضاي گروه‌هايي كه در آن عضو هستيد، هدف مشتركي را دنبال مي‌كنند؟ و سپس از هر نفر بخواهيد كه گروه‌هايي كه بودن يا نبودنشان فرقي ندارد را علامت بزنند. بعد برويد سراغ اينكه چه ميزان زماني را صرف مهماني، درس خواندن، دور هم بودن، فيلم ديدن، كتاب خواندن، پارك رفتن و... مي‌كنيد. بهتر است براي تغيير در روند زندگي خانوادگي‌تان برنامه‌اي تهيه كنيد و از هركس بخواهيد كه به‌جاي صرف وقت در گروه‌هاي اجتماعي، يك پيشنهاد براي صرف وقت با خانواده بدهد و خودتان را ملزم كنيد تا آن برنامه‌هاي دسته جمعي را انجام دهيد. براي حضور در شبكه‌هاي اجتماعي هم خودتان را به يك زمان محدود متعهد كنيد و حتي اگر بيكار بوديد، بيشتر از آن وقت نگذرانيد. ارتباط بد نيست. آدم‌ها در تمامي دوران‌ها تلاش مي‌كردند تا راه‌هاي ارتباطي را راحت‌تر و قابل دسترس‌تر بكنند. اطلاع‌رساني سريع، به اشتراك گذاشتن مطالب مفيد و ارزشمند! ارتباط راحت بين افرادي كه يك هدف مشترك دارند و هزاران فايده ديگر باعث مي‌شود تا نتوانيم يك دستور كلي و چشم‌بسته براي مضر بودن اين ابزارها بدهيم. شبكه‌هاي اجتماعي هم مانند هر تكنولوژي ديگر يك چاقوي تيز دولبه هستند كه بايد بلد باشيم از آنها درست استفاده كنيم. بهتر است فرهنگ استفاده از اين ابزارها را به كودكان و نوجوانانمان ياد بدهيم تا نسل‌هاي بعدي، مثل ما دچار مشكل نبود فرهنگ استفاده از آن نشوند. اما يادمان باشد قبل‌تر از آن، بايد زندگي‌كردن و هدف زندگي را برايشان و براي خودمان تشريح كنيم و از آنها بخواهيم وقت‌شان را براي ارزشمندها بگذارند. كودكان شما از شما ياد مي‌گيرند وقت‌شان را چگونه بگذرانند و براي چه چيزهايي ارزش قائل شوند.

يك تجربه‌ ويژه

دوستي مي‌گفت كه در گروه فاميلي وايبري يك ابتكار جالب به خرج داده بودند. افراد فاميل به خاطر اينكه گروه فاميلي‌شان كاربردي غيراز گروه‌هاي مرسوم داشته باشد، از اين گروه براي جمع‌آوري خاطرات تصويري افراد فاميل استفاده مي‌كنند؛ يعني افراد فاميل بايد در آلبوم‌هاي خانوادگي خود كه سال‌هاست در همه خانه‌ها و داخل كمدها خاك مي‌خورند، زير و رو كنند و عكس‌هاي خانوادگي و فاميلي قديمي خود را به گروه فاميلانه‌شان منتقل كنند. عكس‌هاي مسافرت‌هاي دسته جمعي، عكس‌هايي از دورهمي‌هاي قديم فاميل، مهماني‌هاي دسته جمعي، عكس‌هاي زيارتي كنار ضريح امام‌رضا(ع)، حتي عكس‌هاي سه‌در‌چهار از كودكي بزرگان فاميل و خلاصه همه عكس‌هايي كه مي‌توانند دنيايي حرف و خاطره همراه خود داشته باشند. وقتي اين عكس‌ها به گروه منتقل مي‌شود بزرگ‌ترها ياد خاطرات خودشان از اين عكس‌ها مي‌افتند و ممكن است حرف‌هاي نگفته زيادي را بيان كنند كه شنيدن آنها براي جوان‌ترهاي فاميل خيلي لذت بخش است.

با اين كار به مرور زمان، هم يك آرشيو كامل از همه عكس‌هاي فاميل ايجاد مي‌شود و هم اينكه جوان‌ترهاي فاميل با ديدن عكس‌هاي قديمي خانوادگي حس و حال خوبي پيدا مي‌كنند و با پيشنيه گرم و صميمي فاميل بيشتر آشنا مي‌شوند. ضمن اينكه اين كار مي‌تواند در افراد فاميل نوعي حس غرور و افتخار به اصالت خانوادگي ايجاد كند. شما چه تدبيري براي گروه فاميلي خود انديشيده‌ايد؟

« بدون موبايل» هراسي!

اگر شما هم از آن دسته كساني هستيد كه ثانيه‌به‌ثانيه گوشي‌تان را چك مي‌كنيد و حتي اگر صدايي از آن بلند نشود گمان مي‌كنيد گوشي‌تان خراب شده، دچار سندروم صداي زنگ تلفن هستيد و پيشنهاد مي‌كنيم فكري به‌حال خودتان بكنيد. اصلا فردگرايي، تنها‌بودن و خزيدن در ميان انواع و اقسام شبكه‌هاي موبايلي، نسل امروز ما را به نسلي معتاد به ارتباطات و ابزارهاي ارتباطي تبديل كرده است. گاهي وقتي گوشي‌مان را در خانه جا مي‌گذاريم، اضطراب سرتا پايمان را مي‌گيرد و گمان مي‌كنيم چيزي به بدنمان نرسيده و تا رسيدن به وصال گوشي، ساعت‌ها صرف مي‌كنيم تا از خماري بيرون بيايم. «نوموفوبيا» بيشتر به يك جك شباهت دارد؛ «بدون موبايل» هراسي، بيماري ترس گذراندن روز بدون موبايل است؛ روزي كه بدون موبايل عصبي مي‌شويم و از همه كارهايمان باز مي‌مانيم.

کد خبر 296281

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار مهارت‌های زندگی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha